کتاب یکی بود، یکی نبود طاهره ایبد + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب یکی بود، یکی نبود

کتاب یکی بود، یکی نبود

نویسنده:طاهره ایبد
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب یکی بود، یکی نبود

کتاب «یکی بود، یکی نبود» نوشتهٔ طاهره ایبد و با تصویرگری علی نامور، اثری است که نشر علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. این کتاب با نگاهی داستانی و روایی به روایت آفرینش انسان و ماجرای آدم و حوا می‌پردازد و برای گروه سنی کودک و نوجوان مناسب است. روایت ساده و قابل‌درک، همراه با تصاویر رنگی، این کتاب را به گزینه‌ای جذاب برای آشنایی کودکان با قصه‌های کهن و آموزه‌های اخلاقی تبدیل کرده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب یکی بود، یکی نبود

«یکی بود، یکی نبود» از طاهره ایبد، کتابی داستانی است که با الهام از روایت‌های دینی و اسطوره‌ای، داستان آفرینش انسان را بازگو می‌کند. این اثر با زبانی کودکانه و تصاویری رنگارنگ، تلاش دارد مفاهیم بنیادین مانند خلقت، نافرمانی، بخشش و مهربانی را به مخاطب خردسال و نوجوان منتقل کند. ساختار کتاب به‌صورت روایی و پیوسته است و با بهره‌گیری از عناصر قصه‌گویی، ماجرای خلقت آدم و حوا، حضور فرشتگان و شیطان، و اتفاقات پس از خروج از بهشت را بازآفرینی کرده است. کتاب در قالب داستانی کوتاه و مصور، به‌گونه‌ای طراحی شده تا کودکان بتوانند با مفاهیم معنوی و اخلاقی آشنا شوند و در عین حال از خواندن یک قصه لذت ببرند. این اثر در سال ۱۳۸۸ منتشر شده و به‌عنوان یکی از آثار شاخص در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان شناخته می‌شود.

خلاصه کتاب یکی بود، یکی نبود

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «یکی بود، یکی نبود» با سکوت و خلوتی آغاز می‌شود که تنها خداوند در آن حضور دارد و هنوز هیچ انسانی آفریده نشده است. خداوند تصمیم می‌گیرد زمین، آسمان و فرشتگان را بیافریند. فرشتگان مشغول عبادت‌اند تا اینکه خداوند به آن‌ها خبر می‌دهد قصد دارد موجودی به نام انسان را خلق کند که جانشین او روی زمین باشد. فرشتگان با تردید به این تصمیم نگاه می‌کنند اما خداوند به آن‌ها می‌گوید دانشی دارد که آن‌ها از آن بی‌خبرند. سپس خداوند با ترکیب خاک و آب، آدم را می‌آفریند و پس از آن حوا را خلق می‌کند. ابتدا آدم و حوا جان ندارند تا اینکه خداوند به آن‌ها جان می‌بخشد و نور خود را به آن‌ها می‌تاباند. فرشتگان به فرمان خداوند بر آدم سجده می‌کنند اما شیطان که از آتش آفریده شده، از سجده سر باز می‌زند و به دلیل غرور و نافرمانی از بهشت رانده می‌شود. آدم و حوا در بهشت زندگی می‌کنند اما با وسوسهٔ شیطان از میوهٔ ممنوعه می‌خورند و از بهشت بیرون رانده می‌شوند. آن‌ها پشیمان می‌شوند و از خداوند طلب بخشش می‌کنند. خداوند آن‌ها را می‌بخشد و به آن‌ها می‌آموزد چگونه روی زمین زندگی کنند. داستان با تأکید بر مهربانی خداوند و اهمیت یاد او در زندگی به پایان می‌رسد.

چرا باید کتاب یکی بود، یکی نبود را بخوانیم؟

این کتاب با روایت داستان آفرینش انسان و ماجرای آدم و حوا، مفاهیمی مانند خلقت، نافرمانی، بخشش و مهربانی را به زبان ساده و قابل‌درک برای کودکان و نوجوانان بیان می‌کند. تصاویر رنگی و روایت داستانی، فضای جذابی ایجاد کرده که می‌تواند ذهن مخاطب را به دنیای قصه‌های کهن ببرد. مطالعهٔ این اثر فرصتی است برای آشنایی با مفاهیم اخلاقی و معنوی در قالب داستانی کوتاه و آموزنده. همچنین، کتاب به والدین و مربیان کمک می‌کند تا دربارهٔ موضوعات مهم زندگی با کودکان گفت‌وگو کنند و آن‌ها را به تفکر و پرسشگری تشویق نمایند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای کودکان و نوجوانانی مناسب است که به داستان‌های دینی، اسطوره‌ای و آموزنده علاقه دارند. همچنین والدین، مربیان و آموزگاران می‌توانند از این اثر برای آموزش مفاهیم اخلاقی و معنوی به کودکان بهره ببرند. «یکی بود، یکی نبود» به‌ویژه برای کسانی که به‌دنبال آشنایی فرزندان خود با قصه‌های آفرینش و مفاهیم بنیادین زندگی هستند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب یکی بود، یکی نبود

«یکی بود. یکی نبود. همه جا ساکت بود. همه جا خلوت بود. یکی بود. یکی نبود. آن کسی که بود. خدا بود و آن کسی که نبود. آدم بود. آدم نبود. هنوز نیامده‌بود. خودش که نمی‌توانست بیاید. چون هنوز نبود. خدا بود. خدا خواست که زمین باشد. زمین بود. خدا خواست که آسمان باشد. آسمان بود. خدا خواست که فرشته‌ها باشند. فرشته‌ها بودند. خدا خواست که درخت باشد. درخت بود. خدا خواست که میوه‌های خوشمزه و آب‌دار باشد. میوه‌های خوشمزه و آب‌دار بود. خدا خواست که گل‌های رنگارنگ و خوشبو باشد. گل‌های رنگارنگ و خوشبو بود. خدا خواست که کسی هم باشد. فرشته‌ها مشغول عبادت بودند که خدا به آن‌ها گفت: «می‌خواهم کسی را خلق کنم که جانشین من روی زمین باشد.» فرشته‌ها تعجب کردند. فرشته‌ها می‌دانستند که هیچ کس به اندازهٔ آن‌ها خدا را ستایش نمی‌کند. گفتند: «خدایا! می‌خواهی کسی را جانشین خود کنی؟ ما تو را ستایش می‌کنیم.» خدا به فرشته‌ها گفت: «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۳٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان