
کتاب یکی بود، یکی نبود
معرفی کتاب یکی بود، یکی نبود
کتاب یکی بود یکی نبود نوشتهٔ طاهره ایبد با تصویرگری علی نامور، اثری کودکانه و آموزنده است که توسط انتشارات علمی و فرهنگی در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. این کتاب با نگاهی ساده و شاعرانه به داستان آفرینش انسان و ماجرای آدم و حوا میپردازد و با تصویرگریهای رنگی و جذاب، مفاهیم دینی و اخلاقی را برای کودکان قابل فهم میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب یکی بود یکی نبود
یکی بود یکی نبود از جمله کتابهای کودکانهای است که با زبانی ساده و بیپیرایه، داستان آفرینش انسان را روایت میکند. طاهره ایبد، نویسندهای شناختهشده در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، در این کتاب تلاش کرده تا مفاهیم عمیق دینی و فلسفی را به زبانی قابل فهم برای کودکان بازگو کند. تصویرگریهای **علی نامور** نیز به جذابیت و گیرایی داستان افزوده و فضای خیالانگیزی را برای مخاطب کودک خلق کرده است. این کتاب در سال ۱۳۸۸ توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد و در چندین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیز به عنوان اثر برگزیده معرفی شده است. یکی از ویژگیهای شاخص این اثر، وفاداری به روایتهای سنتی و در عین حال، سادهسازی و بازآفرینی آنها برای نسل جدید است. کتاب به زبان فارسی و در ایران منتشر شده و با شمارگان ۳۰۰۰ نسخه به چاپ رسیده است. این اثر نهتنها برای کودکان، بلکه برای والدین و مربیانی که به دنبال راهی برای آموزش مفاهیم دینی و اخلاقی به زبان کودکانه هستند، منبعی ارزشمند به شمار میآید.
خلاصه کتاب یکی بود یکی نبود
داستان با سکوت و خلوت آغاز میشود؛ جایی که تنها خداوند وجود دارد و هنوز آدمی آفریده نشده است. خداوند تصمیم میگیرد زمین و فرشتگان را بیافریند و سپس از خاک و آب، آدم را خلق میکند. فرشتگان با شگفتی به این آفرینش نگاه میکنند و از خداوند میپرسند چرا انسانی را میآفریند که ممکن است خطا کند، در حالی که خودشان همیشه او را ستایش میکنند. خداوند اما اراده میکند و آدم را میآفریند. سپس حوا نیز آفریده میشود و هر دو در کنار خداوند قرار میگیرند. خداوند به آنها دانش و نور میبخشد. اما زمانی که خداوند از فرشتگان میخواهد به آدم سجده کنند، همه اطاعت میکنند جز یکی که شیطان است و از بهشت رانده میشود. آدم و حوا در بهشت زندگی میکنند تا اینکه فریب شیطان را میخورند و از میوه ممنوعه میچشند. خداوند که مهربان است، پس از پشیمانی آنها را میبخشد و به زمین میفرستد تا زندگی جدیدی را آغاز کنند. پیام اصلی کتاب، مهربانی خداوند، اهمیت اطاعت و بخشش و آغاز زندگی انسان بر زمین است.
چرا باید کتاب یکی بود یکی نبود را بخوانیم
این کتاب با زبان ساده و روایت شاعرانهاش، مفاهیم عمیق دینی و فلسفی را برای کودکان قابل لمس میکند. تصویرگریهای رنگی و جذاب علی نامور، فضای داستان را برای کودکان دلنشینتر میکند و باعث میشود مفاهیم انتزاعی برای آنها عینی و قابل درک شود. اگر به دنبال کتابی هستید که هم آموزنده باشد و هم کودک شما را با داستانهای دینی آشنا کند، این اثر انتخابی عالی است. ترجمه و نگارش روان و قابل فهم، آن را از بسیاری از آثار مشابه متمایز میکند.
کتاب یکی بود یکی نبود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان پیشدبستانی و دبستانی که به داستانهای دینی و اخلاقی علاقه دارند، بسیار مناسب است. همچنین والدین و مربیانی که به دنبال راهی ساده و جذاب برای آموزش مفاهیم آفرینش، مهربانی خداوند و اهمیت بخشش هستند، میتوانند از این کتاب بهره ببرند. اگر کتابهایی مانند «قصههای پیامبران» یا «داستانهای قرآن برای کودکان» را دوست داشتید، این کتاب نیز برای شما جذاب خواهد بود. حتی بزرگترها هم میتوانند با خواندن این کتاب، نگاهی تازه و کودکانه به داستان آفرینش داشته باشند.
فهرست کتاب یکی بود یکی نبود
کتاب یکی بود یکی نبود ساختار روایی سادهای دارد و به صورت پیوسته داستان آفرینش را روایت میکند. بخشهای اصلی کتاب شامل: ۱. آغاز خلقت و حضور خداوند ۲. آفرینش زمین و فرشتگان ۳. ساختن آدم از خاک و آب ۴. آفرینش حوا ۵. آموزش و نور خداوند به آدم و حوا ۶. ماجرای سجده فرشتگان و سرپیچی شیطان ۷. زندگی در بهشت و وسوسه شیطان ۸. خوردن میوه ممنوعه و بخشش خداوند ۹. آغاز زندگی آدم و حوا بر زمین است. هر بخش با تصویرگریهای جذاب همراه است و به صورت داستانی پیوسته روایت میشود.
بخشی از کتاب یکی بود یکی نبود
«یکی بود. یکی نبود.
همه جا ساکت بود. همه جا خلوت بود.
یکی بود، یکی نبود.
آن کسی که بود، خدا بود و آن کسی که نبود، آدم بود.
آدم نبود. هنوز نیامده بود. خودش که نمیتوانست بیاید. چون هنوز نبود.
خدا بود.
خدا خواست که زمین باشد. زمین بود.
خدا خواست که فرشتهها باشند. فرشتهها بودند.
خدا خواست که درختها و گلها و میوهها باشند. همه چیز بود، اما آدم نبود.
خدا گفت: «میخواهم کسی را بیافرینم که جانشین من روی زمین باشد.»
فرشتهها تعجب کردند. گفتند: «میخواهی کسی را جانشین خود کنی که شاید کار بد کند؟ در حالی که ما تو را ستایش میکنیم.»
خدا اراده کرد. خاک آورد و روی خاک آب ریخت. فرشتهها نگاه میکردند.
خدا آب و خاک را با هم مخلوط کرد و سفال ساخت. فرشتهها نگاه میکردند.
خدا آدم را ساخت. فرشتهها نگاه میکردند. آدم هنوز نبود. آدم حرکت نمیکرد و تکان نمیخورد. آدم هنوز جان نداشت.
خدا خواست که حوا باشد. حوا هم گرفت. فرشتهها نگاه میکردند.
خدا بود. آدم بود و حوا بود. خدا نور خودش را به آنها تاباند و چیزهای زیادی به آنها یاد داد.»
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۳٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه