کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
معرفی کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
کتاب الکترونیکی بر باد رفته (جلد دوم) نوشتۀ مارگارت میچل و ترجمۀ حسن شهباز است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. کتاب بر باد رفته (جلد دوم) در زمانی شروع میشود که جنگ داخلی آمریکا به پایان رسیده و اسکارلت برای نجات مزرعهٔ تارا، حاضر است هر کاری انجام دهد.
درباره کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
ماجرای رمان بر باد رفته در خلال جنگ داخلی آمریکا شکل میگیرد. عاشق شدن در جنگ، یکی از دراماتیکترین موضوعاتی است که نویسندگان به آن پرداختهاند. بر باد رفته یکی از مشهورترین و پرفروشترین رمانهای تاریخ ادبیات است. مارگارت میچل دربارۀ این رمان گفته است؛ «اگر قرار باشد برای این رمان مضمونی انتخاب کنیم، من بقا را ترجیح میدهم. چه چیزی باعث میشود یک فرد بتواند در مقابل این فجایع دوام بیاورد و همچنان شجاع، قوی و توانا باقی بماند؟ در هر تغییر و تحول بزرگی عدهای دوام میآورند و عدهای دیگر از بین میروند. از نظر من بازماندهها مهمتر از همه، یک ویژگی دارند: قوۀ ابتکار. من دربارۀ مردمی مینویسم که ابتکار دارند…» شخصیت اصلی این رمان، اسکارلت نام دارد. داستان از ۱۸ سالگی اسکارلت روایت میشود و تا ۲۸ سالگی او ادامه پیدا میکند. دختری از خانوادۀ مرفه که زیبا و جذاب نیز هست. این عوامل دست به دست یکدیگر دادهاند و خصائصی ویژه را برای اسکارلت به وجود آوردهاند که...
درباره مارگارت میچل
مارگارت میچل در آتلانتا در ایالت جورجیا زاده شد. او تحصیلات خود را در رشتهٔ پزشکی ادامه داد، اما به علت مرگ مادر، آن را نیمهکاره گذاشت و به روزنامهنگاری پرداخت. او در سال ۱۹۲۶ شروع به نوشتن رمان بربادرفته کرد که سرانجام در سال ۱۹۳۶ چاپ شد و بهسرعت به ۱۶ زبان ترجمه شد. مارگارت بهخاطر این رمان موفق به دریافت جایزهٔ کتاب ملی در سال ۱۹۳۶ و جایزهٔ ادبی پولیتزر در سال ۱۹۳۷ شد. در سالهای اخیر، یک مجموعه از نوشتههای دوران نوجوانی میچل با عنوان لاست لایسن منتشر شده است.
خواندن کتاب بر باد رفته (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دوستداران داستانهای عاشقانه و تاریخی مناسب است.
بخشی از کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
«بد نمیگذشت. متشکرم، وضع تارا هم بد نیست و مشکلات رفع شده... البته بعد از اینکه سربازان شرمن از آنجا گذشتند و روزهای وحشتناکی را دیدیم اوضاع بهتر شد. ولی هرچه بود گذشت. خوشبختانه خانه را نسوزاندند و غلامان ما هم گاو و اسب و خوکی که داشتیم به مرداب بردند و پنهان کردند. این پاییز گذشته هم محصول پنبه زیاد بد نبود؛ در حدود بیست عدل. البته این مقدار با آنچه تارا در گذشته داشت درخور مقایسه نیست؛ ولی نباید فراموش کرد که ما کسی را در آنجا نداریم که در کارها کمکمان کند. بابا عقیده دارد که سال آینده مسلماً وضع ما بهتر خواهد شد. ولی رت، نمیدانی که در آنجاها زندگی کردن چقدر حوصلهی آدم را سر میبرد. فکرش را بکن! نه مهمانی و نه جشن روز و تنها حرفی که مردم میزنند موضوع بدبختی است و جنگ و ترمیم ویرانیهای جنگ. نمیدانی آدم چقدر کسل و خسته میشود! بالاخره هفتهی پیش دیدم دیگر طاقت ماندن ندارم. پدرم هم عقیده داشت که بهتر است چند روزی را به آتلانتا بیایم و رفع خستگی کنم. فکر کردم حالا که اینجا آمدهام چند دست لباس بدوزم و بعد هم سفری به چارلزتون بکنم و چند روزی را پیش خالهام بمانم. خدا کند آنجا پیشامدی کند که در یکی دو مهمانی شبنشینی شرکت کنم.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۵۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۵۴ صفحه
نظرات کاربران
عالی