کتاب بر باد رفته (جلد اول)

کتاب الکترونیکی «بربادرفته (جلد اول)» نوشتهٔ مارگارت میچل با ترجمهٔ شهرزاد لولاچی در انتشارات افق چاپ شده داست. این اثر یکی از مشهورترین رمان‌های عاشقانه و تاریخی جهان است که در مجموعهٔ «عاشقانه‌های کلاسیک» منتشر شده است. این رمان، داستان زندگی و دلدادگی اسکارلت اُهارا را در بستر جنگ داخلی آمریکا و تحولات اجتماعی جنوب روایت می‌کند. «بربادرفته» اثری پرجزئیات دربارهٔ عشق، خانواده، طبقه و تغییرات اجتماعی است. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب بر باد رفته (جلد اول) اثر مارگارت میچل

«بربادرفته» در دههٔ ۱۹۳۰ نوشته شد و به‌سرعت به یکی از پرفروش‌ترین و تاثیرگذارترین رمان‌های قرن بیستم بدل شد. داستان در ایالت جورجیای آمریکا و در جریان جنگ داخلی آمریکا می‌گذرد؛ زمانی که ساختار اجتماعی و اقتصادی جنوب آمریکا دستخوش تغییرات بنیادین می‌شود. روایت با تمرکز بر خانوادهٔ اُهارا و مزرعهٔ تارا، تصویری از زندگی اشرافی جنوبی، مناسبات برده‌داری، سنت‌ها و ارزش‌های آن دوران ارائه می‌دهد. مارگارت میچل با جزئیات فراوان، روابط خانوادگی، مناسبات طبقاتی و دغدغه‌های زنان و مردان آن عصر را به تصویر می‌کشد. جلد اول کتاب عمدتاً به معرفی شخصیت‌ها، زمینه‌های تاریخی و اجتماعی و شکل‌گیری روابط عاطفی میان اسکارلت و دیگر شخصیت‌ها می‌پردازد. این رمان علاوه بر جنبهٔ عاشقانه، اثری دربارهٔ بقا، هویت و دگرگونی است و با نگاهی انتقادی به سنت‌ها و باورهای جنوب آمریکا، خواننده را با چالش‌های اخلاقی و اجتماعی آن دوران روبه‌رو می‌کند.

خلاصه کتاب بر باد رفته (جلد اول)

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

داستان با معرفی اسکارلت اُهارا، دختر جوان و سرزندهٔ خانوادهٔ اُهارا در مزرعهٔ تارا آغاز می‌شود. اسکارلت، با وجود زیبایی خاص و شخصیت پرشور، درگیر دلبستگی عمیق به اشلی ویلکز است؛ مردی که برخلاف انتظار او، قرار است با ملانی همیلتون ازدواج کند. این خبر، اسکارلت را در شوک و اندوه فرو می‌برد و او را به تلاش برای تغییر سرنوشتش وامی‌دارد. در کنار روایت احساسات و کشمکش‌های درونی اسکارلت، کتاب تصویری از زندگی اشرافی جنوب، مناسبات خانوادگی، نقش زنان، و روابط میان سفیدپوستان و برده‌ها را ارائه می‌دهد. شخصیت‌هایی مانند جرالد و الن (پدر و مادر اسکارلت)، مامی (دایهٔ سیاه‌پوست)، و دوقلوهای تارلتون، هرکدام بخشی از فضای اجتماعی و خانوادگی جنوب را بازتاب می‌دهند. جلد اول عمدتاً به معرفی شخصیت‌ها، زمینه‌سازی برای وقایع بزرگ‌تر و نمایش تضادهای درونی و بیرونی اسکارلت می‌پردازد؛ از جمله تلاش او برای جلب توجه اشلی و رقابت با ملانی، در حالی که سایهٔ جنگ و تغییرات اجتماعی بر سرزمین‌شان سنگینی می‌کند. روایت با توصیف دقیق محیط، آداب و رسوم و دغدغه‌های روزمرهٔ خانواده‌های جنوبی، خواننده را به قلب دنیای پیش از جنگ داخلی آمریکا می‌برد، جایی که هر لحظه امکان فروپاشی نظم قدیم وجود دارد.

چرا باید کتاب بر باد رفته (جلد اول) را خواند؟

این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون عشق، غرور، بقا و تغییرات اجتماعی، تصویری چندلایه از جامعهٔ جنوب آمریکا در آستانهٔ جنگ داخلی ارائه می‌دهد. روایت پرجزئیات و شخصیت‌پردازی عمیق، خواننده را با دنیایی پر از تضاد، احساسات و انتخاب‌های دشوار روبه‌رو می‌کند. «بربادرفته» فرصتی است برای آشنایی با تاریخ، فرهنگ و ارزش‌های یک دورهٔ مهم از تاریخ آمریکا و تجربهٔ داستانی پرکشش و پرحادثه.

خواندن کتاب بر باد رفته (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های تاریخی، عاشقانه و آثار کلاسیک ادبیات جهان مناسب است. همچنین کسانی که به موضوعات مربوط به جنگ داخلی آمریکا، تحولات اجتماعی و نقش زنان در تاریخ علاقه دارند، از مطالعهٔ این اثر بهره خواهند برد.

بخشی از کتاب بر باد رفته (جلد اول)

«در آن بعدازظهر آفتابی آوریل ۱۸۶۱، که با استوارت و برِنت تارلتون در سایهٔ خنک ایوان تارا، مزرعهٔ پدری‌اش، نشسته بود، زیبا به نظر می‌رسید. پیراهن پُرچین ململ سبز گل‌دار نویَش درست هم‌رنگ صندل سبز مراکشی بی‌پاشنه‌اش بود که به‌تازگی پدرش از آتلانتا برایش آورده بود. کمر باریکش، که در سه شهرستان اطراف نظیرش دیده نمی‌شد، و سینه‌هایش که برای دختری شانزده‌ساله برازنده بودند، در پیراهن تنگ و چسبانش خوب به چشم می‌آمدند. اما دامن پرچین و موهایش، که زیر توری مرتب جمع شده بودند، و دو دست سفیدش، که با متانت روی پاهایش حلقه شده بودند، شخصیت واقعی‌اش را پنهان نمی‌کردند. آن چشمان سبز بی‌قرار در رخساری دوست‌داشتنی، جسور، و سرشار از حس زندگی اصلاً با ملاحت ساختگی‌اش هماهنگی نداشت. رفتارش ثمرهٔ تربیت ملایم مادرش و سخت‌گیری‌های بسیارِ مامی دایه‌اش بود، اما چشمانش خاصّ خودش بودند.

در دو طرفش، دوقلوها آسوده لم داده و، در عین حال که صحبت می‌کردند و می‌خندیدند، بی‌خیال پاهای کشیدهٔ عضلانی چکمه‌پوششان را روی هم انداخته و از انعکاس آفتاب بر لیوان‌های بلورین سبزرنگْ چشم تنگ کرده بودند. هر دو برادر نوزده‌ساله، بلندقد، درشت‌استخوان و عضلانی، با نگاهی شاداب و مغرور بودند، و چهره‌هایی آفتاب‌سوخته و موهایی حنایی داشتند. با کت‌های آبی یک‌شکل و شلوارک خردلی‌رنگ، مانند سیبی بودند که دونیم شده باشد.

در باغ، خورشید عصرگاه فرومی‌نشست و آخرین پرتوهای کم‌رمقش در پهنهٔ زمردین تازه‌روییده بر درختان پرشکوفهٔ زغال‌اختهٔ نورس و شاداب می‌تابیدند. اسب‌های دوقلوها، که مانند صاحبانشان درشت و سرخ‌مو بودند، جلوی ورودی خانه بسته شده و دوروبرشان دو سگ شکاری خشم‌آلود و لاغر در جنب‌وجوش بودند، که همه‌جا دو برادر را دنبال می‌کردند. کمی آن‌طرف‌تر، سگ همراهِ کالسکه با خال‌های سیاه و پوزه‌بندش مانند نجیب‌زاده‌ای در گوشه‌ای لمیده بود و صبورانه منتظر دوقلوها بود تا برای شام به خانه برگردند.»