کتاب کاندید یا خوش بینی
معرفی کتاب کاندید یا خوش بینی
کتاب کاندید یا خوش بینی نوشتهٔ فرانسوا ولتر و ترجمهٔ جهانگیر افکاری است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان فرانسوی را منتشر کرده است.
درباره کتاب کاندید یا خوش بینی
کتاب کاندید یا خوش بینی نوشتهٔ فرانسوا ولتر و داستان خوشبینی بیشاز اندارهٔ یک مرد است. ولتر در این رمان فلسفی با دیدی انتقادی به خوشباوری پرداخته است. او افرادی را که همیشه خوشبین هستند، سادهلوح شمرده و معتقد است زندگی سراسر خوشی نیست و پلیدی هم در دنیا وجود دارد. او با زبانی شوخ و البته همراه با تلخی به انتقاد از ادیان و اعتقادات مختلف پرداخته و به مخاطب کمک میکند تا با دیدی گسترده به جهان و هر آنچه در آن است نگاه کند. او «کاندید»، شخصیت اصلی کتابش را به سفر قهرمان برده است؛ او را از یک دنیایی همچون بهشت به دنیای واقعی پرت میکند تا سرد و گرم زندگی را بچشد و از افکار پوچ و خوشباوارانهٔ خود دست بردارد. «کاندید» پسری است جوان که شخصیت و ضمیر سادهای دارد. او در قلعهٔ آقای «بارون» زندگی میکند و خواهرزادهٔ او است. آقای «بارون» از بانفوذترین اربابان «وستفالن» است، کافی است تا چشم بر هم بگذارد تا همهچیز برای او و خانوادهاش مهیا شود. خانم «بارون» ۱۷۰ کیلو وزن دارد، اما رفتارش باوقار و باطمأنینه است. آقا و خانم «بارون» دختر ۱۷ ساله، سرخ و سفید، تروتازه، تپل و دلفریب به نام «کونهگُند» دارند. «کاندید» در همچین فضایی بزرگ شده است و همهچیز برایش عین بهشت است. او معلمی دارد به نام آقای «پانگلُس». یکی از علتهای مهم خوشباوری و سادهلوحی «کاندید» همین آقای «پانگلُس» است. «کاندید» با باور او بزرگ شده است؛ باور به اینکه جهان با بهترین هدف و در بهترین حالت ساخته شده است. «پانگلُس» ذهنی غیرمنعطف داشت و ذهن کاندید را هم به همین صورت شکل داد، اما هرگز به او نگفت که ممکن است این ساختار ثابت و بهشتی که در آن هستی ناگهان بهدلیلی نابود شود. «کاندید» عاشق «کونهگُند» میشود و آقای «بارون» او را با اردنگی از قلعه بیرون میاندازد. حالا او در دنیایی قرار دارد که خیلی هم شکل گفتههای آقای «پانگلُس» نیست. او ناخواسته وارد سفری میشود که عذاب بسیاری در آن میکشد؛ از انجام کارهای سخت تا شکنجهشدن. با وجود این همه سختی، این سفر آوردههای درونی بسیاری برای او دارد. دچار آشفتگی ذهنی و درونی میشود. سؤالات بسیاری در ذهنش شکل میگیرد، اما کمکم قلب و ذهنش بزرگ و وسیع میشود. با عقاید و تفکرات مختلفی آشنا میشود. دنیا را با چشمان خود میبیند نه از دریچهٔ چشم یکی دیگر.
خواندن کتاب کاندید یا خوش بینی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات کلاسیک فرانسه و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره فرانسوا ولتر
فرانسوا ولتر (فرانسوا ماری آروئه) متولد ۲۱ نوامبر ۱۶۹۴ در فرانسه است. او از نویسندگان و فیلسوفان فرانسوی عصر روشنگری است. ولتر در خانوادهای دیندار بزرگ شد و بر خلاف میل پدرش که میخواست او حقوقدان شود، به نویسندگی رو آورد. تقریباً در همهٔ سبکهای نوشتاری و ادبی مثل نمایشنامه، شعر، رمان، مقاله و... دستی بر قلم داشت. علت شهرت او بیشتر بهخاطر طرز تفکرش بوده است. او مخالف کلیسای کاتولیک بود و انتقاداتی به آن داشت و موافق آزادی مذهب، آزادی بیان و جدایی دین از سیاست بود. او معمولاً با شجاعت و بیپرده نظر میداد. این نکته در آثار بهجامانده از او هم دیده میشود. البته که این بیپرده سخنگفتنِ او تبعاتی نیز برایش داشت؛ مثل زمانی که ۱۱ ماه در قلعهٔ باستیل زندانی شد. علت زندانیشدن او اشعاری بود که بر ضد «فیلیپ دوم» از خاندان «اورلئان» سرود. با کمک هوادارانش آزاد شد، اما چنان ضعیف شده بود که به آدمیزاد شباهت نداشت. پس از بهبودی باز هم به جنگ مخالفان آزادی و آگاهی رفت. در سال ۱۷۲۳ نمایشنامهٔ «آنریاد» را دربارهٔ سلطنت هنری چهارم منتشر کرد و در سال ۱۷۲۴ آن را در پاریس به روی صحنه برد. در سال ۱۷۲۹ تراژدی «بروتوس» را نوشت و در سال ۱۷۴۸ نمایشنامهٔ «سمیرامیس» را منتشر کرد. در سال ۱۷۷۶ به انتقاد از آثار شکسپیر پرداخت. در طول زندگی خود بیش از ۲۰۰۰ کتاب نوشت. مهمترین اثر ولتر که امروزه بسیار مشهور است رمان «کاندید» است که یک رمان کوتاه فلسفی است.
بخشی از کتاب کاندید یا خوش بینی
«پانگلوس میگفت: «این نکته ثابت شده است که دنیا نمیتواند جز این باشد که هست، چه، وقتی هرچیزی برای غایتی باشد ناگزیر همه چیز برای بهترین منظور به وجود آمده است. خوب ملاحظه کنید بینی برای آن ساخته شده که رویش عینک بند کنند، ازاینرو، ما هم عینک میزنیم. بر کسی پوشیده نیست که پا برای چاقچور پوشیدن است؛ پس ما چاقچور داریم. سنگ به وجود نیامده مگر برای تراشیده شدن و قصرسازی، چنانکه حضرت اشرف قصری باشکوه دارند؛ بزرگترین بارون استان باید در بهترین عمارتها سکنا گزیند و از آنجا که خوک برای خوردن خلق شده است، ما سراسر سال آن را میخوریم؛ پس آنها که نظر دادهاند همهچیز دنیا خوب است سخن یاوهای گفتهاند، بایستی میگفتند: «همهچیز عالم به بهترین صورت است».
کاندید با دقت وافر گوش فرا میداد و از روی سادگی همه را باور میداشت؛ زیرا دوشیزه کونهگوند در نظرش بینهایت خوشگل میآمد، گو آنکه هرگز جرئت نیافته بود کلمهای به او ابراز دارد. او چنین میپنداشت که بزرگترین خوشبختیها آن است که انسان بارون تاندرتن ترانخ به دنیا آید؛ دوم آنکه جای دوشیزه کونهگوند باشد؛ سوم آنکه هر روز او را ببیند و چهارم آنکه پای درس استاد پانگلوس، بزرگترین فیلسوف استان و بنابراین بزرگترین فیلسوف روی زمین، بنشیند.
روزی کونهگوند گردشکنان گذارش از کنار کاخ به بیشهٔ کوچکی که آن را پارک میشمردند افتاد و در لای بوتهها چشمش به دکتر پانگلوس افتاد که داشت به ندیمهٔ مادرش، که دخترکی موخرمایی و بسیار زیبا و رام بود، درسی از فیزیک عملی میداد و از آنجا که کونهگوند در کسب علوم استعدادی سرشار داشت بیآنکه دم زند، به تماشای آزمایشهای مکرری که خود تنها گواهش بود پرداخت و درنهایت وضوح دلیل قاطع آقای دکتر، معلولها و علتها را نگریستن گرفت پس با دلی آشفته و اندیشناک راه خانه پیش گرفت، شوق دانشمندی سراپایش را فراگرفته بود، فکر میکرد من هم خوب میتوانم برای کاندید جوان دلیلی کافی باشم، همچنانکه او نیز برای من دلیلی کافی است.»
حجم
۱۳۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۳ صفحه
حجم
۱۳۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۳ صفحه