ری برادبری (بیوگرافی و دانلود کتاب‌ها)

ری برادبری

بیوگرافی ری بردبری

ری داگلاس برادبری در ۲۲ اوت ۱۹۲۰ در واکیگان ایالت ایلینوی آمریکا به دنیا آمد و در ۵ ژوئن ۲۰۱۲ درگذشت. او نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی بود و یکی از مشهورترین نویسندگان قرن بیستم به شمار می‌رفت. آثار او در ژانرهای گوناگون مانند علمی‌‌ـ‌تخیلی، وحشت، معما و داستان‌های واقع‌گرایانه جای می‌گرفتند. برادبری بیش از همه با رمان معروفش فارنهایت ۴۵۱ (۱۹۵۳) شناخته می‌شود، اما مجموعه‌داستان‌هایی چون وقایع‌نامه‌های مریخ (۱۹۵۰)، مرد مصور (۱۹۵۱) و کشور اکتبر (۱۹۵۵) نیز از آثار برجسته‌ی او هستند. از دیگر آثار مهم او می‌توان به رمان رشد و بلوغ شراب قاصدک (۱۹۵۷)، داستان تاریک و خیال‌پردازانه‌ی اتفاق شومی در راه است (۱۹۶۲) و خاطرات داستانی سایه‌های سبز، نهنگ سفید (۱۹۹۲) اشاره کرد. او همچنین در نگارش فیلم‌نامه و فیلم‌نامه‌های تلویزیونی فعالیت داشت و در پروژه‌هایی مانند موبی دیک همکاری کرد. بسیاری از آثارش بعدها به فیلم، مجموعه تلویزیونی و کتاب‌های مصور تبدیل شدند. برادبری شاعر نیز بود و مجموعه‌هایی چون آنان ستارگان را ندیده‌اند (۲۰۰۱) از او به چاپ رسیده است.

روزنامه‌ی نیویورک تایمز او را نویسنده‌ای با تخیلی شاعرانه، نثری موسیقایی و درکی ژرف از ماهیت انسان توصیف کرد و نوشت که او بیش از هر نویسنده‌ی دیگری، مسئول آوردن داستان علمی‌‌ـ‌تخیلی به جریان اصلی ادبیات بوده است.

برادبری در خانواده‌ای ساده متولد شد. مادرش اصالت سوئدی داشت و پدرش تبار انگلیسی و به‌عنوان کارگر برق و تلفن کار می‌کرد. نام میانی او، داگلاس، از بازیگر محبوب آن دوران، داگلاس فربنکس، گرفته شد. دوران کودکی‌اش را در واکیگان و در کنار خانواده‌ای پرجمعیت گذراند. مادربزرگ و پدربزرگش در همسایگی‌شان زندگی می‌کردند و یکی از عمه‌هایش برایش داستان می‌خواند. بعدها همین شهر و خاطرات دوران کودکی‌اش الهام‌بخش مکان خیالی گرین‌تاون در آثارش شدند؛ شهری که در آن واقعیت و خیال به هم می‌پیوندند.

خانواده‌ی او در دهه‌ی ۱۹۳۰ چند بار بین ایالت‌های آریزونا و ایلینوی نقل مکان کردند و سرانجام در سال ۱۹۳۴، زمانی که برادبری ۱۴ سال داشت، در لس‌آنجلس ساکن شدند. آن‌ها تنها با ۴۰ دلار به این شهر آمدند و تا پیداکردن شغل برای پدرش، با همان اندک پول گذران زندگی کردند. برادبری در دبیرستان لس‌آنجلس تحصیل کرد و عضو باشگاه نمایش شد. او اغلب با اسکیت در خیابان‌های هالیوود می‌چرخید تا ستارگان سینما را ببیند و حتی در ۱۴سالگی با فروش یک شوخی به برنامه‌ی رادیویی برنز و آلن نخستین درآمد نویسندگی خود را کسب کرد.

برادبری از کودکی شیفته‌ی سیرک‌ها و نمایش‌های خیابانی بود. در دوران نوجوانی، علاقه‌اش به کتاب و ادبیات شکل گرفت. او در کتابخانه‌ی کارنگی شهر واکیگان ساعت‌ها به مطالعه‌ی آثار نویسندگانی چون ژول ورن، اچ. جی. ولز و ادگار آلن پو می‌پرداخت. ابتدا تلاش می‌کرد از سبک پو تقلید کند و بعدها نویسندگانی چون کاترین آن پورتر و ادیت وارتون را تحسین می‌کرد. برادبری همچنین عاشق کمیک‌ بود و کاریکاتور می‌کشید، از برنامه‌های رادیویی الهام می‌گرفت و گاهی کل گفت‌وگوهای برنامه را از حفظ می‌نوشت.

در جوانی با نویسندگان علمی‌‌ـ‌تخیلی نامدار آن دوران چون رابرت هاین‌لاین و آرتور سی. کلارک آشنا شد. نخستین داستانش در سال ۱۹۳۸ در یک مجله‌ی طرفداری به چاپ رسید و در دهه‌ی ۱۹۴۰ به‌تدریج آثارش در مجلات معتبر منتشر شدند. در ۲۲سالگی نخستین داستانش را به‌تنهایی فروخت و در ۲۴سالگی به نویسنده‌ای تمام‌وقت تبدیل شد. نخستین مجموعه‌ داستان او، کارناوال تاریک، در سال ۱۹۴۷ منتشر شد.

شهرت جهانی‌ او با انتشار فارِنهایت ۴۵۱ رقم خورد. او این رمان را در کتابخانه‌ی دانشگاه کالیفرنیا لس‌آنجلس و با اجاره‌ی ماشین‌تحریری به قیمت ۱۰ سنت در هر نیم ساعت، نوشت. این اثر به نقد سانسور، سرکوب اندیشه و نابودی فرهنگ کتاب در آینده‌ای دیستوپیایی می‌پردازد و هنوز از مهم‌ترین آثار قرن بیستم است.

برادبری تحصیلات دانشگاهی نداشت و معتقد بود کتابخانه‌ها او را تربیت کرده‌اند. او می‌گفت از کتابخانه فارغ‌التحصیل شده، نه از دانشگاه. تا پایان عمر نیز هر روز می‌نوشت و باور داشت نوشتن برایش همان زنده‌ماندن تا ابد است که مستر الکتریکو وعده داده بود.

در بسیاری از آثارش، شهر خیالی گرین‌تاون نمادی از دوران کودکی و خانه‌ی امن اوست؛ جایی که دنیای واقعی و جادویی در هم می‌آمیزد. در این شهر خیالی، قاصدک‌ها شراب می‌شوند، کارناوال‌ها جادوگرند و انسان‌ها میان خیر و شر در نوسان‌اند. آثار برادبری سرشار از نوستالژی، ترس، رؤیا و انسان‌دوستی است، ترکیبی که او را به یکی از ماندگارترین چهره‌های ادبیات آمریکا تبدیل کرده است.