دانلود و خرید کتاب سفر به دور اتاقم اگزویه دو مستر ترجمه احمد پرهیزی
تصویر جلد کتاب سفر به دور اتاقم

کتاب سفر به دور اتاقم

انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۳۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سفر به دور اتاقم

کتاب سفر به دور اتاقم نوشتهٔ اگزویه دو مستر با ترجمهٔ احمد پرهیزی در نشر ماهی چاپ شده است. اگزویه دومستر اثر کلاسیک خود، «سفر به دور اتاقم»، را در ۱۷۹۴ نوشت و در ۱۷۹۵ در لوزان منتشر کرد. این کتاب شهرت فراوانی برای نویسنده به ارمغان آورد و بلافاصله نیز به اکثر زبان‌های اروپایی ترجمه شد. این کتاب که شرح حضور ۴۲ روزهٔ شخصیت داستان در یک اتاق است، برگرفته از تجربهٔ شخصی نویسنده است.

درباره کتاب سفر به دور اتاقم

اگزویه دو مستر پس از دوئل با افسری ایتالیایی، که با پیروزی این نویسندهٔ فرانسوی خاتمه یافت، محکوم به چهل ودو روز اقامت اجباری در اتاق خود شد. سفر نیز اثری در قالب زندگی‌نامهٔ خودنوشت دربارهٔ افسری جوان است که مجبور می‌شود چهل ودو روز در اتاق خود محبوس بماند. انتخاب گونهٔ سفرنامه به این اثر بُعدی پارودیک می‌بخشد. درعین حال، این کتاب از آغاز جنبش رمانتیسم خبر می‌دهد، به‌خصوص که «من» در آن بسیار پررنگ است. سفر به دور اتاقم را اُدیسه‌ای کمدی می‌دانند به سبک و سیاق آثار لارنس استرن. 

درباره اگزویه دو مستر

اگزویه دومستر، نویسنده و نقاش فرانسوی، در خانواده‌ای اشرافی و پرجمعیت زاده شد. شش ساله بود که مادرش را از دست داد. پدرش دولتمردی مشهور بود و برادرش ژوزف، که ده سال از او بزرگ‌تر بود، از مشهورترین فیلسوفان ضدانقلاب فرانسه به شمار می‌رفت. او در ۱۸۱۳ با شاهدخت سوفی زاگریاسکی، عمهٔ همسر پوشکین، ازدواج کرد. در سال ۱۸۲۸ با لامارتین، شاعر نامدار رمانتیک، دیدار کرد و کمی بعد این شاعر بلندآوازه یکی از سروده‌های خود با عنوان «بازگشت» را به دومستر تقدیم کرد. در ۱۸۳۹، با شارل آگوستین سنت‌بوو ملاقات کرد. این منتقد مشهور مقاله‌ای به دومستر اختصاص داد و او را «نویسنده‌ای شوخ و حساس و بسیار شبیه به آثار خود» توصیف کرد. دومستر که از ۱۷۹۸ به خدمت ژنرالی روس درآمده بود، در سال‌های پایانی عمر مقیم روسیه شد. سرانجام نیز، یک سال پس از درگذشت همسرش، در سنت‌پترزبورگ درگذشت و همان‌جا به خاک سپرده شد.

کتاب سفر به دور اتاقم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به ادبیات فرانسه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب سفر به دور اتاقم

فصل دو

در این فکر بودم که تمجید از سیاحت خود را با گفتن این نکته آغاز کنم که این سفر هیچ خرجی روی دستم نگذاشت. این نکته‌ای است درخور درنگ. درست به همین سبب است که مردمان تنگدست از این پیشنهاد استقبال می‌کنند و آن را می‌ستایند. با این‌همه تردید نباید کرد که پیشنهاد من درست به همین سبب، یعنی کم‌خرجی، به مذاق گروه دیگری از آدمیان نیز خوش می‌آید و آنان حتی بیش از دیگران پیشنهادم را خواهند پسندید. می‌پرسید چه کسانی، بله؟ عجب، پس کنجکاوید بدانید؟ منظورم مردمان ثروتمند است. وانگهی، این شیوهٔ مسافرت، هرطور که فکرش را بکنید، مناسب بیماران هم هست! دیگر نیازی نیست از آب وهوای نامساعد و تغییر فصول بهراسند. برای بزدل‌ها نیز مناسب است، چون از چنگ راهزنان در امان خواهند بود. نه چاله‌ای پیش پایشان سبز خواهد شد و نه چاهی. هزاران هزار آدمی که پیش از من جرأت نکرده بودند پا به چنین سفری بگذارند، دیگرانی که از پسش برنیامده بودند و آنانی که حتی فکر این سفر نیز به سرشان نزده بود، همه و همه، به پیروی از من تصمیم مشابهی خواهند گرفت. حتی تنبل‌ترین آدم روی زمین هم بی لحظه‌ای تردید همراه با من قدم در راه خواهد نهاد تا به لذتی نائل شود که نه مشقتی دارد و نه هزینه‌ای. پس دل به دریا بزنید تا راهی شویم.

ای کسانی که به سبب رنج عشق یا فقدان دوستی خود را در چاردیوار خانه محبوس کرده‌اید تا از حقارت و جفای مردمان در امان بمانید، جملگی به دنبال من بیایید. بادا که تمام شوربختان، بیماران و بی‌حوصلگان جهان در پی من روانه شوند! بادا که خیل تنبلان فوج‌فوج به پا خیزند! ای کسانی که در پاسخ به غدر و خیانت کسان، خیالات شوم اصلاح یا گریز را در سر می‌پرورانید، ای کسانی که در خلوتگاه دنج خویش نشسته و تا ابد از جهان دست شسته‌اید، ای گوشه‌گیران دوست‌داشتنی مهمانی‌ها، شما نیز بیایید. حرفم را باور کنید و این افکار سیاه را دور بریزید. شما در هرلحظه از زندگی‌تان لذتی را از کف می‌دهید، بی‌آن‌که حکمتی به کف آرید. پس مرحمت کنید و در این سفر همراهم شوید. ما گلچین‌گلچین پیش می‌رویم و در مسیر سفرمان به ریش مسافرانی می‌خندیم که رم و پاریس را دیده‌اند. هیچ مانعی نمی‌تواند متوقفمان کند. و ما شادمانه تسلیم قوهٔ خیال خویش می‌شویم و تا هرجا که خوش داشته باشد از پی‌اش می‌رویم.

مریم کریم زاده
۱۳۹۹/۱۱/۲۹

چه فکر جالبی داشته برای این ۴۲ روزحبس اجباری ,وقتی آدمی با خیال خودش تنها میشه,دیگه تنها نیست,دنیایی را همراهش داره...... نمیدونم برای آدم های امروزی هم همینطوره? فکر میکنم اگه گوشی موبایلمون رو ازمون بگیرن مثل معتادهای خمار بی تاب

- بیشتر
bahariiii
۱۳۹۹/۰۳/۳۰

زیبا و ساده و روان و صمیمی لذت بردم از خواندن کتاب و سبک نوشتاری نویسنده. پرش های ذهنی نویسنده مشابه با پرش های ذهنی خودمان هست که وقتی فکر میکنیم مدام از شاخه ای به شاخه دیگر می‌پریم.

parastoo
۱۳۹۹/۰۷/۰۸

نویسنده‌ی طناز، لطیف. با یک جمله‌ی سه کلمه‌ای می‌تونه خنده‌ت بندازه و با یک فصلِ یک صفحه‌ای اشکت رو در بیاره. حیف از چنین قریحه‌ای که اثر دیگه‌ای ازش نیست، یا کم هست یا ترجمه نیست. یادت گرامی آقای خاویر دو

- بیشتر
پرنیان
۱۴۰۰/۰۵/۱۷

نیمه‌ی اولش رو واقعاً دوست داشتم! اونقدری که برمی‌گشتم و هر صفحه رو دو یا سه بار می‌خوندم و هربار برام جذاب‌تر می‌شد. نیمه‌ی دوم -از اون جهت که پاورقی‌های زیادی داشت-، کمی سرعت خوندنم رو پایین اورد و یه مقدار

- بیشتر
𝑻𝒂𝒎𝒊𝒍𝒂
۱۴۰۲/۰۵/۱۴

📎 من این کتاب رو به صورت تلخیص شده از اپ ایرانصدا خوندم. بنابراین نظری درباره ی نشر و ترجمه ندارم‌. کتاب بسیار زیبایی بود. نگاهش به حبس خانگی اونقدر جذاب بود که به همین خاطر کتاب رو شروع کردم. صحبت

- بیشتر
بوبو
۱۴۰۰/۱۲/۰۳

کتاب قشنگی بود، لذت بخش و آروم، چقدر دلم خواست با نویسنده‌ش دوست بودم.

sina
۱۳۹۹/۱۱/۰۲

عالی واقعا عالی حتماً مطالعه کنید

کاربر ۲۱۶۸۹۸۶
۱۳۹۹/۰۵/۲۸

بسیار عالی

zeyoia
۱۴۰۳/۰۱/۰۱

اولین بار بود که کتابی این مدلی میخوندم و واقعا ارزشش رو داشت. خوندنش واقعا برام لذت بخش بود.

نانی
۱۴۰۲/۱۲/۲۵

معتقدم که این کتاب، بدرد همان دوره ایی که به چاپ رسیده میخوره، چالش هایی که مطرح میکرد، بیشتر به افکار یک روان پریش نزدیک بود.

خوشا به حال آن‌که دوستی می‌یابد که قلب و ذهنش با قلب و روح او همنواست، دوستی که به‌واسطهٔ شباهت سلیقه، احساس و دانسته‌هایش به او می‌پیوندد، دوستی که در بند جاه‌طلبی یا منافع شخصی نیست، موجودی که سایه‌سار درختی را به دبدبه و کبکبهٔ دربار ترجیح می‌دهد! خوشا به حال کسی که دوستی دارد!
𝙛𝙯𝙞𝙖𝙖𝙙𝙙𝙞𝙣𝙞
بزرگ‌ترین هنر انسان نابغه این است که حیوان وجود خویش را خوب تربیت کند، چنان‌که او بتواند به‌تنهایی از عهدهٔ کار خود برآید. در کنار آن، اگر روح موفق شود خود را از بار این ملازم دردسرساز رها کند، می‌تواند تا آسمان‌های برین بالا رود.
Sayeh
بگریز دختر چوپان، شتابان گله‌ات را به پیش بران، خود را در متروک‌ترین و دوردست‌ترین دخمه‌ها نهان کن. بر این زمین غم‌زده دیگر نشانی از آسایش نیست.
zohreh_in_dark
خوشا به حال آن نقاشی که عشق به چشم‌اندازها او را یکه و تنها راهی گشت وگذار می‌کند، نقاشی که می‌داند چگونه حس اندوهی را که جنگلی دلگیر یا گذرگاهی متروک بر دلش می‌اندازد به روی بوم ترسیم کند! مخلوقات او از طبیعت تقلید می‌کنند و آن را بازمی‌آفرینند. او دریاهایی نو و غارهایی تاریک و بیگانه با آفتاب خلق می‌کند. به فرمان او، بیشه‌زارانی سرسبز از هیچ سربرمی‌آورند و تصویر لاجورد آسمان در آینهٔ تابلوهایش می‌افتد. او به هنرِ آشفتن بادها آراسته است و می‌داند چگونه توفان‌ها را به غرش درآورد.
Sayeh
به‌راستی آیا می‌توان موجودی را یافت چنان بیچاره و منزوی که حتی آلونکی هم نداشته باشد تا در آن عزلت گزیند و از چشم مردمان پنهان شود؟
نازنین بنایی
کاش آینه‌ای اخلاقی ابداع شود تا همهٔ آدمیان بتوانند خود را با تمام معایب و محاسن خویش درونش ببینند.
AS4438
کدام نمایش بیش از بستر من، که گاه در آن خود را به دست فراموشی می‌سپارم، قوهٔ خیال را بیدار می‌کند و اندیشه‌های دلنشین را در ذهن برمی‌انگیزد؟ جناب خوانندهٔ معمولی، هیچ هراسی به دل راه ندهید، اما آیا می‌توانم از کامگاری آن عاشقی بگویم که برای نخستین بار همسری خوددار را در همین بستر در آغوش می‌فشرد؟ لذتی وصف‌ناپذیر که بنده از بخت گمراه هرگز آن را نچشیده‌ام! آیا در بستری مثل این نیست که مادری، مست از شادی زایش پسر خویش، دردهایش را از یاد می‌برد؟ در همین بستر است که لذایذ شگفت، میوه‌های خیال و امید به سراغمان می‌آیند تا ما را منقلب کنند. باری، ما نیمی از زندگی خود را در همین فراغتگاه دلپذیر می‌گذرانیم تا رنج‌های نیمهٔ دیگر زندگی را از یاد ببریم.
faezehaa
شما در هرلحظه از زندگی‌تان لذتی را از کف می‌دهید، بی‌آن‌که حکمتی به کف آرید. پس مرحمت کنید و در این سفر همراهم شوید. ما گلچین‌گلچین پیش می‌رویم و در مسیر سفرمان به ریش مسافرانی می‌خندیم که رم و پاریس را دیده‌اند. هیچ مانعی نمی‌تواند متوقفمان کند. و ما شادمانه تسلیم قوهٔ خیال خویش می‌شویم و تا هرجا که خوش داشته باشد از پی‌اش می‌رویم.
faezehaa
بگریز دختر چوپان، شتابان گله‌ات را به پیش بران، خود را در متروک‌ترین و دوردست‌ترین دخمه‌ها نهان کن. بر این زمین غم‌زده دیگر نشانی از آسایش نیست.
AS4438
مگر حظی گواراتر از این هم هست که آدمی هستی خویش را چنین بگستراند و زمین و آسمان را به تسخیر خود درآورد و کم وبیش وجود خویشتن را مضاعف کند؟
رقیه بهرمن
ای کسانی که به زیر سلطهٔ امپراتوری عشق می‌روید یا پیش از این رفته‌اید، بدانید که او نیزه‌های خود را در برابر همین آینه تیز می‌کند و اندیشهٔ ستم‌پیشگی‌های خویش را همان‌جا در سر می‌پرورد.
AS4438

حجم

۹۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۹۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۳۰%
تومان