کتاب سوسک
معرفی کتاب سوسک
رمان سوسک نوشته ایان مکیوون نویسنده سرشناس انگلیسی است، که با ترجمه محمدحسین واقف منتشر شده است. سوسک داستان بلندی کافکایی است. کتاب سوسک داستان بلند و تخیلی است که در آن شخصیت اصلی به سوسک تبدیل شده و ناگهان از خواب بیدار میشود و میبیند نخستوزیر انگلیس است.
درباره کتاب سوسک
سوسک با تعریض به ماجرای برگزیت در انگلیس نوشته شده اما ساختار آن را هدف گرفته است . این کتاب داستان یک سوسک خوشحال به نام جیمز سمز است که هرروز در شهر گشت و گذر میکند و غذا میخورد و زندگی خوبی دارد اما ناگهان از خواب بیدار میشود. او از بدن جدیدش خوشش نمیآید. او از اینکه تعداد پاهایش کمتر شده و یک چیز عجیب به اسم زبان در دهنش دارد ناراحت است اما متوجه میشود که جایگاه خاصی بین انسانها پیدا کرده است. او وزیر انگلستان است و اکنون مأموریت دارد تا حکومت را بر اساس خواسته مردم اداره کند.
ایان مکیوون با طنزی سیاه موضوعاتی مانند سیاست، عوام فریبی و البته تاریخ را بهم بست میدهد و داستان بلندی مینویسد که در آن سرنوشت یک ملت را حشرات رقم میزنند.
خواندن کتاب سوسک را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
کتاب سوسک برای همه علاقهمندان به رمانهای سیاسی مناسب است.
درباره ایان مکیوون
ایان راسل مک یوون، در سال ۱۹۴۸، در الدرشات از توابع همپشر متولد شده است. او نویسنده و نمایشنامه نویس انگلیسی است. ایان حرفة نویسندگی خود را با نوشتن داستانهای کوتاه گوتیک شروع کرد و در سال ۱۹۹۸ به خاطر کتاب آمستردام موفق شد جایزة ادبی من بوکر را دریافت کند. آثار مکیوون برایش شهرت جهانی به ارمغان آوردهاند. ایان عضو انجمن پادشاهی ادبیات انگلستان است و برندة جایزة شکسپیر هم شده است. از چندین کتابش اقتباس سینمایی شده که از میان آنها فیلم تاوان در سال ۲۰۰۷ برندهی جوایز اسکار و بفتا و گلدن گلوب شد.
بخش هایی از کتاب سوسک
آن روز صبح، جیم سمز، باهوش اما سطحی، از خوابی پریشان برخاست و دید به جانوری غولپیکر بدل شده است. مدتی طولانی همانطور طاقباز ماند (که حالت دلخواهش نبود) و با بهت به پاهای دورافتاده و کمی دست و پاهایش نگریست. فقط چهارتا، البته، و کاملاً بیحرکت. اگر همچنان پاهای کوچک قهوهای خودش را داشت که هنوز هیچینشده دلش برایشان تنگ شده بود، شادمانه در هوا تکان میخوردند، هر چند با درماندگی. بیحرکت ماند، مصمم بود که نترسد. اندامی، تکهگوشتی لیز، چندکزده و خیس در دهانش بود؛ مهوع بود، خاصه وقتی سرخود راه افتاد تا حفرهی وسیع دهانش را بکاود و ــ با ترسی گنگ ملتفت شد ــ روی بیکرانی از دندانها سرید. به طول تنش نگریست. رنگبندیاش از شانه تا مچ پا، آبی کمرنگ بود، با لولههایی به رنگ آبی تیرهتر دور گردن و مچها و دکمههایی سفید که در ردیفی عمودی صاف از سینهی تقسیمبندی نشدهاش پایین میرفت. پذیرفت نسیم ملایمی که بهتناوب بر سینهاش میوزید، نفسش بود که حامل عطری نه نامطبوع از غذای در حال تجزیه و الکل خالص بود. دیدش بیهوده محدود شده بود ــ دریغ از چشمی مرکب ــ و هر چه میدید به شکلی طاقتفرسا رنگی بود. کمکمک حالیش میشد که، بر اثر واژگونی مضحکی، گوشت آسیبپذیر تنش حالا بیرون اسکلتش بود که به همین دلیل کاملاً از چشمش پنهان بود. چهقدر آرامشبخش میبود اگر نگاهش به آن قهوهای صدفی آشنا میافتاد.
حجم
۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
حجم
۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
نظرات کاربران
کتاب جالبی بود. طنز زیبا و قلم قدرتمندی داشت. به خصوص به علاقمندان مسخ پیشنهاد میشه
موضوعش باحاله اما در کل بی رمق دیدمش؛ بویژه آخرش.
هدف از نوشتن کتاب را نفهمیدم قالب نوشتار خوب نبود سوسک در ابتدا و انتها بود اما در متن داستان جاری نبود چه نیازی به وجود سوسک بود؟ نمی دانم !!!!! موضوع سیاسی بود و نه طنز بود نه اطلاعات منسجمی از
برای کسایی که از سیاست سر درمیارن و دوستش دارن میتونه خیلی جذاب باشه.