کتاب ماشین هایی مثل من، آدم هایی مثل تو
معرفی کتاب ماشین هایی مثل من، آدم هایی مثل تو
کتاب ماشین هایی مثل من، آدم هایی مثل تو نوشتهٔ ایان مک یوان و ترجمهٔ اشکان غفاریان دانشمند است. نشر نیماژ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر پانزدهمین رمان این نویسنده است که در سال ۲۰۱۹ در انگلستان منتشر شد.
درباره کتاب ماشین هایی مثل من، آدم هایی مثل تو
کتاب ماشین هایی مثل من، آدم هایی مثل تو دورهای از بریتانیا در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی را به روایت میکند که در آن، بریتانیا در جنگ «فالکلند» شکست خورده بود، اینترنت و ماشینهای خودکار وارد دنیای مدرن شده بودند و «آلن تورینگ»، دانشمند برجسته در زمینهٔ علوم کامپیوتر و ریاضیات هنوز زنده بود. ایان مک یوان در این کتاب، داستانی از رابطهٔ رباتی هوشمند و صاحبش به نام «چارلی فِرِند» را بیان میکند. این رابطه کمکم تبدیل به یک مثلث عشقی میشود. مهمترین چالش سر راه چارلی، «میراندا» و ربات هوشمندی که «آدم» نام دارد، روابط پیچیدهٔ عاطفی و گرفتن تصمیمات مهم اخلاقی است. این رمان بریتانیایی یک رمان علمی - تخیلی محسوب میشود که موضوع اصلی آن ارتباط میان انسانها است و خلاف دیگر رمانهای این ژانر، زمان داستان در آینده نیست و کاملاً به مسائل جهان امروزی میپردازد.
خواندن کتاب ماشین هایی مثل من، آدم هایی مثل تو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای علمی - تخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره ایان مک یوان
ایان مک یوان رماننویس مشهور بریتانیایی در سال ۱۹۴۸ میلادی به دنیا آمده است. او، به گفتهٔ تایمز، بین ۵۰ نویسندهٔ برتر بریتانیا از سال ۱۹۴۵ قرار میگیرد. مکیوان نویسندهای منتقد است که در آثارش پیوسته تندروی و بنیادگراییهای فکری را نقد میکند و داستانهایش را بستری کرده تا با زبانی تندوتیز جامعهٔ امروز بریتانیا و دنیای معاصر را از نگاهی متفاوت و هنرمندانه به تصویر بکشد. مکیوان کار خود را با نوشتن داستانهای کوتاه در سبک گوتیک آغاز کرد. ۲ رمان اول او، باغ سیمانی (۱۹۷۸) و آسایش غریبان (۱۹۸۱) نام مستعار «یان ماکابر» را برای او به ارمغان آوردند. او با آمستردام (۱۹۹۸) برندهٔ جایزه بوکر شد. رمان بعدی او «کفاره»، تحسین منتقدان را برانگیخت و فیلمی که از این رمان اقتباس شد، جایزهٔ اسکار را دریافت کرد. دیگر رمان موفق این نویسنده «ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو» است. «سوسک» رمان دیگری از او محسوب میشود که در سال ۲۰۱۹ نوشته شده است.
بخشی از کتاب ماشین هایی مثل من، آدم هایی مثل تو
«با صدا و بوی شام پختن بیدار شدم. میراندا پشتش به من بود. احتمالاً فهمیده بود که بیدار هستم، چون بلافاصله برگشت و با دو لیوان بلند شامپاین کنارم آمد. سرحال شده بودم و انگار برای اولین بار بود که زیباییاش را میدیدم. موهای نرم و قهوهای روشن، چانهٔ ظریف و چشمهای کشیده، پرنشاط و آبیخاکستری. مسئلهٔ بین ما هنوز هم سر جای خودش بود، اما حداقل حالا وقتش نبود. خودش را روی صندلی کنار من جا داد و دربارهٔ برنامههایی که برای مارک داشتیم حرف زدیم. همهٔ نگرانیهایم را کنار زدم تا از همان لحظه لذت ببرم. متوجه شدم که میراندا با مارک به خانهٔ الگین کرسنت سر زده است. قرار بود آنجا مثل یک خانواده زندگی کنیم. فوقالعاده بود. مراحل گرفتن سرپرستی بچه طی نه ماه انجام میشد و بعد، باید در دبستان لادبروکگرو۱۹۴ «پسرمان» را ثبتنام میکردیم؛ هنوز نمیتوانستم «پسرمان» را به زبان بیاورم، اما حداقل طوری نشان میدادم که خوشحالم. میراندا گفت محل زندگی را برای انتقال مارک مناسب ندیدهاند و گفتهاند آپارتمان یکخوابه برای بردن مارک کافی نیست. برنامه این بود: باید درهای ورودی خانه را برمیداشتیم و راهرو را فرش و تزیین میکردیم. لازم نبود صاحبخانه را به دردسر بیندازیم. هروقت زمان جابهجایی میرسید، همهچیز را مثل سابق میکردیم. آشپزخانهاش را هم تبدیل میکردیم به اتاقخواب مارک. نیازی به خرابکردن لولهکشیها نبود. اجاقگاز، ظرفشویی و روی کابینتها را با پارچههای رنگارنگ میپوشاندیم. میز آشپزخانه را هم میبستیم و میگذاشتیم داخل اتاقخواب او یا اتاقخواب خودمان. زندگیهایمان یکی میشد که البته من هم خیلی دوست داشتم و برایم جالب بود. من هم به برنامه محلق شدم.»
حجم
۳۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه