
کتاب گفت و گو با مرد گنجه ای
معرفی کتاب گفت و گو با مرد گنجه ای
کتاب الکترونیکی «گفتوگو با مرد گنجهای» نوشتهٔ ایان مکیوون و با ترجمهٔ نورا موسوینیا، توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این اثر مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در فضای انگلستان قرن بیستم میگذرد و به زندگی اجتماعی، روابط انسانی و پیچیدگیهای روانی شخصیتها میپردازد. مکیوون با نگاهی موشکافانه و گاه تاریک، موقعیتهایی را خلق کرده که خواننده را به تأمل دربارهٔ مرزهای اخلاقی و عاطفی وامیدارد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گفت و گو با مرد گنجه ای
«گفتوگو با مرد گنجهای» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که توسط ایان مکیوون، نویسندهٔ شناختهشدهٔ بریتانیایی، نوشته شده و در قالب ناداستان و داستان کوتاه ارائه شده است. این کتاب نخستین بار در دههٔ ۱۹۷۰ منتشر شد و فضای آن عمدتاً در انگلستان میگذرد. داستانها اغلب حول محور شخصیتهایی شکل میگیرند که درگیر بحرانهای هویتی، تنهایی، روابط خانوادگی و کشمکشهای اخلاقی هستند. مکیوون در این مجموعه، با بهرهگیری از زبانی موجز و فضاسازیهای خاص، موقعیتهایی را خلق کرده که در آنها مرز میان خیر و شر، معصومیت و گناه، و کودکی و بزرگسالی به چالش کشیده میشود. ساختار کتاب به گونهای است که هر داستان، جهانی مستقل دارد اما در عین حال، دغدغههای مشترکی چون بیگانگی، خشونت پنهان و جستوجوی معنا را دنبال میکند. این مجموعه، نمونهای از ادبیات معاصر بریتانیا بهشمار میآید که با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و روانشناسی شخصیتها، تصویری چندلایه از جامعه و انسان معاصر ارائه میدهد.
خلاصه داستان گفت و گو با مرد گنجه ای
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستانهای «گفتوگو با مرد گنجهای» اغلب با روایتهایی از زندگی روزمره و روابط انسانی آغاز میشوند اما بهتدریج به لایههای عمیقتری از روان و اخلاق شخصیتها نفوذ میکنند. در داستان اصلی، راوی نوجوانی است که تابستانی را در کنار خانواده و مهمانان خانه سپری میکند. ورود جنی، زنی چاق و متفاوت، به خانه، فضای جمعی را دگرگون میکند و رابطهای خاص میان او و راوی شکل میگیرد. جنی با رفتارها و خندههای خاصش، همدلی و گاهی بیگانگی دیگران را برمیانگیزد و بهتدریج نقش مهمی در زندگی راوی و کودک خردسال خانه پیدا میکند. روایت با جزئیات دقیق از احساسات، خاطرات و تعاملات شخصیتها پیش میرود و در پس ظاهر سادهٔ زندگی، تنشها و ناگفتههایی را آشکار میکند که به تدریج به نقطهٔ اوج داستان میرسند. در داستان «پروانهها»، راوی مردی تنهاست که با دختربچهای آشنا میشود و رابطهای پیچیده و پرابهام میان آنها شکل میگیرد؛ رابطهای که در نهایت به تراژدی و بحران اخلاقی میانجامد. مکیوون در این مجموعه، با پرداختن به لحظات عادی و گاه ناخوشایند زندگی، مرزهای اخلاقی و روانی شخصیتها را به چالش میکشد و خواننده را با پرسشهایی دربارهٔ مسئولیت، گناه و معصومیت روبهرو میکند.
چرا باید کتاب گفت و گو با مرد گنجه ای را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و تأملبرانگیز، به لایههای پنهان روان انسان و روابط اجتماعی میپردازد. مکیوون با خلق موقعیتهایی که در ظاهر ساده اما در باطن پیچیده و پرتنشاند، خواننده را به مواجهه با پرسشهای اخلاقی و انسانی دعوت میکند. مواجهه با شخصیتهایی که در مرز میان معصومیت و گناه، یا تنهایی و تعلق قرار دارند، فرصتی برای بازاندیشی دربارهٔ ماهیت انسان و جامعه فراهم میآورد. مطالعهٔ این مجموعه، تجربهای متفاوت از ادبیات معاصر و داستاننویسی کوتاه را رقم میزند و ذهن را به چالش میکشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «گفتوگو با مرد گنجهای» برای علاقهمندان به داستان کوتاه، ادبیات معاصر و روایتهای روانشناختی مناسب است. این کتاب بهویژه برای کسانی که دغدغهٔ شناخت لایههای پنهان شخصیتها، روابط انسانی و مسائل اخلاقی دارند، جذاب خواهد بود. همچنین خوانندگانی که به دنبال تجربهٔ داستانهایی با فضای تاریکتر و تأملبرانگیز هستند، از این مجموعه بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب گفت و گو با مرد گنجه ای
«دوازده سال دارم و تو زمین چمن نیمهلخت دمر خوابیدهام زیر آفتاب وقتی بار اول صدای خندهاش را میشنوم. نمیدانم، جم نمیخورم. فقط چشمهام را میبندم. صدای خندهی یک دختر، یک زن جوان، کوتاه و عصبی مثل خندیدن به چیزی بیمعنی. نصف صورتم را فرو میکنم توی چمنی که یک ساعت پیش هرس کردم و لابهلاش بوی خاک خیس مشامم را پر میکند. نسیم ملایمی از سمت رودخانه میوزد. آفتاب عصر پشتم را میسوزاند و آن خنده در من فرو میرود انگار همهاش یک چیز است توی سرم با یک طعم. صدای خنده قطع میشود و تنها چیزی که میشنوم صدای ورق خوردن کتاب کمیکم به دست باد است و صدای گریههای آلیس از طبقهی بالا و یک جور سنگینی تابستان حاکم بر همهجای باغ. بعد میشنوم آنها از میان زمین چمن میآیند طرفم و تندی که پا مینوسم سرم گیج میرود و همهچیز رنگ میبازد. و آن زن چاق یا دختر همراه برادرم به طرفم میآید. آنقدر چاق است که دستهاش راحت نمیافتند. تایرهای لاستیکی انداخته دور گردنش. هر دو نگاهم میکنند. دربارهام حرف میزنند و به دو قدمیام که میرسند پا میشوم. او باهام دست میدهد و درحالیکه زل زده توی چشمهام یک جور صدای زوزهوار درمیآورد. مثل یک اسب مدب. صدایی که همین الان هم توی گوشم زنگ میزند. صدای خندهاش. دستش انگشست. برادرم او را با اسم جنی معرفی میکند. قرار است اتاق خواب زیرشیروانی را بگیرد. صورت پتوپهنی دارد، گرد مثل یک ماه قرمز و عینک تهاستکانی چشمهاش را اندازهی توپهای گلف بزرگ کرده است. دستم را که ول میکند چیزی برای گفتن پیدا نمیکنم. اما برادرم پیتر یکبند ور میزند. به او میگوید چه جور سبزیجات و گلهایی میکاریم. وادارش میبردش طرف خانه. برادرم دقیقاً دو برابر من سن دارد و توی یک رقم جنی اتاق زیرشیروانی را میگیرد.»
حجم
۵۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۵۲۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه