دانلود و خرید کتاب بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول ترجمه آبتین گلکار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب بازرس اثر نیکلای واسیلیویچ گوگول

کتاب بازرس

معرفی کتاب بازرس

کتاب بازرس نوشتهٔ نیکلای واسیلیویچ گوگول و ترجمهٔ آبتین گلکار است. انتشارات شرکت کتاب هرمس این کمدی مشهور پنج‌پرده‌ای را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب بازرس

کتاب بازرس (The Government Inspector) حاوی نمایشنامه‌ای مشهور در سبک کمدی است که در سال ۱۸۳۶ به قلم نیکلای واسیلیویچ گوگول نوشته شده است. این کمدی پنج‌پرده‌ایِ روسی، انتقادات تندوتیزی را نسبت به فساد اخلاقی، سیاسی و اجتماعی زمانهٔ گوگول در بر گرفته است. داستان این نمایشنامه چیست؟ به‌تازگی میان مقامات و مسئولان ادارات شهری کوچک در روسیه، خبری دهان‌به‌دهان نقل شده است؛ به‌زودی بازرس ناشناسی از راه می‌رسد که قصد دارد از چگونگی اجرای امور در ادارات این شهر سر در آورد و تحقیقات جامعی در این مورد انجام دهد. شنیدن این خبر تمامی مقامات فاسد و بی‌مسئولیت را به وحشت انداخته است! آن‌ها که سال‌ها با بی‌توجهی به نیازهای مردم، از انجام وظایف خود سرپیچی و رشوه‌خواری را به یکی از رفتارهای عادی در ادارات بدل کرده‌اند، از خبر ورود بازرس سخت بیمناک می‌شوند. مسئولین ادارات که تصور می‌کنند قرار است با یکی از سخت‌گیرترین بازرسان روسیه مواجه شوند، به صرافت میفتند با دور هم جمع‌شدن و گفت‌و‌گو، چاره‌ای برای رهایی از این مخمصه بیندیشند؛ بااین‌حال چاره‌جویی آن‌ها تنها به اشتباهاتی منجر خواهد شد که مخاطب را به خنده می‌اندازد. نمایشنامهٔ حاضر را نوعی «کمدی اشتباهات» دانسته‌اند که جنبه‌های تاریک و اسف‌بار زندگی مدرن را به سخره می‌گیرد.

گفته شده است که گوگول در این اثر سعی داشته حقایق تلخ و سیاه زمانهٔ خود را در قالب یک نمایشنامهٔ کمدی به مخاطبان عرضه کند؛ البته این اولین‌بار نیست که نویسندگان از طنز برای بازنمایی واقعیت‌های ناگوار و فجایع اجتماعی بهره می‌برند، اما شگرد خاص و هنرنمایی‌های قابل‌توجه گوگول در این اثر، آن را از سایر نمایشنامه‌ها و آثار طنز متمایز کرده است. این نویسنده با نمایش یک جامعهٔ کوچک بروکراتیک، نه‌تنها فساد که حماقت برخی از مقامات را نیز نشان می‌دهد و این پیام را به مخاطبان می‌رساند که چنین افرادی با وجود حرص و آز فراوان، کوچک‌ترین بهره‌ای از خرد و زیرکی نبرده‌اند. 

خواندن کتاب بازرس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی قرن ۱۹ روسیه و قالب نمایشنامهٔ کمدی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نیکلای واسیلیویچ گوگول

نیکلای واسیلیویچ گوگول (Nikolai Vasilyevich Gogol) در سال ۱۸۰۹ به دنیا آمد و در سال ۱۸۵۲  از دنیا رفت. او داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس مشهور و اهل روسیه است. گوگول در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط و علاقه‌مند به ادبیات در اوکراین متولد شد. تحصیلات متوسطهٔ خویش را در شهر نژین به پایان رساند. هنگامی که محصل بود، مهارتش را در نویسندگی نشان داد. پس از ترک مدرسه در آرزوی به دست‌آوردن کاری آموزشی و یا دولتی و کسب وجهه‌ای ادبی به پترزبورگ رفت. در سال ۱۸۲۹ با نام مستعار «و. آلوف» منظومه‌ای رمانتیک به نام «هانس کوچلگارتن» منتشر کرد، اما این منظومه توفیق چندانی نیافت و حتی از سوی افراد اهل مطالعه و منتقدان نیز مورد استهزا قرار گرفت. سرانجام گوگول در پایان سال ۱۸۲۹ موفق به یافتن پستی رسمی در یک ادارهٔ دولتی شد. او به نوشتن ادامه داد. در ۱۸۲۹ منظومهٔ «هانس کوشِل‌گارتِن» را منتشر کرد. این کتاب با موفقیتی روبه‌رو نشد و همهٔ نسخه‌های آن را خودِ گوگول خرید و آتش زد. این شکست، نویسندهٔ تازه‌کار را نسبت به ادبیات دلسرد کرد، ولی سرخوردگی او طولانی نبود. در سال‌های ۱۸۳۱ - ۱۸۳۲ داستان‌های منثور «شب‌هایی در قصبهٔ نزدیک دیانکا» منتشر شد و تحسین الکساندر پوشکین را برانگیخت. گوگول به نوشتن ادامه داد و با کتاب «نفوس مرده» جایگاه خودش را میان نویسندگان پیدا کرد. آن اثری که او را در جهان مشهور کرد، داستان «شنل» بود که آن را آغازگر داستان کوتاه روسی می‌دانند. «بازرس» و «دماغ» و «یادداشت‌های یک دیوانه» آثار مشهور دیگری از نیکلای گوگول هستند.

درباره آبتین گلکار

آبتین گلکار در سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد. او مترجم ایرانی، پژوهشگر زبان و ادبیات روسی و استادیار دانشگاه تربیت مدرس است. این مترجم، دورهٔ کارشناسی را در دانشگاه تهران و دورهٔ کارشناسی‌ارشد و دکتری ادبیات روسی را در دانشگاه ملی تاراس شفچنکو کی‌یف گذرانده است. آبتین گلکار آثاری از نیکلای گوگول، نیکلای اردمان، آلکساندر هرتسن و آنا آخماتووا و... ترجمه کرده است.

بخشی از کتاب بازرس

«شهردار: خوب آنا آندریفنا! ها؟ فکرش را هم می‌کردی؟ عجب گنج گران‌قیمتی پیدا کردیم، جلّ‌الخالق! راستش را بگو: خوابش را هم می‌دیدی از زن یک شهردار ساده یکهو با همچین ابلیسی قوم و خویش بشوی؟ وای، جلّ‌الخالق!

آنا آندریفنا: معلوم است، من خیلی وقت بود این را می‌دانستم. این فقط برای تو این قدر غافلگیرکننده بود، چون خودت آدم ساده‌ای هستی و تا به حال آدم حسابی به چشمت نخورده بود.

شهردار: خانم جان، من خودم آدم حسابی هستم. ولی فکرش را بکن حالا ما چه پرنده‌های کمیابی شده‌ایم. نه آنا آندریفنا؟ حالا باید آن بالا بالاها پرواز کنیم. صبر کن، الآن دمار از روزگار این خبرچینهای عریضه‌نویس در می‌آورم. هِی، کی آنجاست؟

[یک مأمور پلیس وارد می‌شود.]

آه، تویی ایوان کارپویچ؟ کسبه را خبر کن بیایند اینجا. بی‌سر و پاها، پدرشان را درمی‌آورم. از من شکایت می‌کنید؟ یهوداهای ملعون!

حالا صبر کنید عزیزانم! تا حالا فقط سبیلتان را به خوردتان داده بودم، حالا ریشتان را هم می‌چپانم توی حلقتان. اسم همه کسانی را که آمده بودند از من شکایت کنند بنویس، و مهمتر از همه، آن میرزابنویس‌هایی را که عریضه‌های اینها را برایشان نوشته بودند.

به همه هم خبر بده که خدا چه افتخاری نصیب شهردار کرده؛ بگو شهردار دخترش را به جای یک آدم معمولی به کسی می‌دهد که توی دنیا نظیرش نیست و هر کاری از دستش برمی‌آید، هر کاری، هر کاری! بگو تا همه خبردار شوند. بین مردم جار بزن؛ لعنت بر شیطان، اصلاً ناقوس بزن! وقتی جشن است، باید حسابی جشن گرفت!

[مأمور پلیس بیرون می‌رود.]

اوضاع از این قرار است آنا آندریفنا! حالا چه باید بکنیم، کجا زندگی کنیم؟ اینجا یا پترزبورگ؟

آنا آندریفنا: معلوم است: پترزبورگ. مگر دیگر می‌شود اینجا ماند؟

شهردار: باشد، حالا که پترزبورگ را دوست داری می‌رویم به پترزبورگ. البته اینجا هم بد نبود. خوب، فکر می‌کنم دیگر با این اوضاع، شهردار بودن چنان آش دهن‌سوزی نیست، مگر نه؟

آنا آندریفنا: معلوم است، به چه درد می‌خورد؟

شهردار: نظرت چیست؟ فکر کنم حالا بشود یک پست و مقام درست و حسابی دست و پا کنیم؛ او که یار غار وزراست و به دربار هم رفت و آمد دارد، می‌تواند کاری بکند که بتدریج قاطی ژنرالها هم بشویم. نظرت چیست؟ من می‌توانم ژنرال بشوم؟

آنا آندریفنا: پرسیدن ندارد! معلوم است که می‌توانی.

شهردار: لعنت بر شیطان، ژنرال شدن خیلی خوب است! حمایل به شانه‌ات می‌اندازند. به نظر تو چه حمایلی بهتر است: قرمز یا آبی؟»

نظرات کاربران

کاربر ۳۷۸۳۸۲۸
۱۴۰۳/۰۱/۱۶

نمایشنامه ای خوب و سمبلیک وسوخ و شنگ که بنظر من جز بهترین های گوگوله نظریه ماکس وبر در مورد قفس آهنی به شیوه ای اشاره دارد که در آن جامعه مدرن با بوروکراسی، عقلانیت و تمرکز بر کارایی مشخص می

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۵)
گوگول در اینجا نیز نوآوری به خرج می‌دهد: هنگام برشماری نابسامانی‌ها حتی به رفع یک مشکل یا عیب جدی اشاره نمی‌شود و همه تذکرات و تدابیر جنبه کاملاً سطحی و ظاهری دارند.
eli havashi
هیچ‌کس نیست که گناههای خودش را نشناسد.
eli havashi
در زندگی، باید خوشبخت بود و برای این امر، باید پول داشت و مقام، و برای به دست آوردن آنها: رشوه‌گیری، دستبرد به خزانه، اظهار چاپلوسی و حقارت در برابر مقامات و اشراف و توانگران، مردم‌آزاری و خشونت حیوانی در برابر زیردستان. [...] او می‌داند که روشهایش برای دستیابی به این اهداف در برابر خداوند گناه شمرده می‌شوند، ولی دانستن او انتزاعی است؛ دانستنش با سر است و نه با قلب.
eli havashi
خود را با این قاعده ساده همه اشخاص حقیر تبرئه می‌کند: «من نه اولین نفر هستم و نه آخرین نفر. همه همین کار را می‌کنند.»
eli havashi
اهالی شهر خیالم را ناراحت می‌کنند. می‌گویند من جانشان را به لبشان رسانده‌ام، ولی خدا شاهد است اگر چیزی هم ازشان گرفته باشم بدون هیچ کینه و دلخوری بوده.
eli havashi

حجم

۱۷۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

حجم

۱۷۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان