
دانلود و خرید کتاب صوتی سابرینا و کورینا
معرفی کتاب صوتی سابرینا و کورینا
کتاب صوتی «سابرینا و کورینا» نوشتهٔ کالی فاهاردو انستاین با ترجمهٔ مزدک بلوری و روایت محیا ساعدی، اثری در حوزهٔ ادبیات داستانی است که نشر بیدگل آن را منتشر کرده و رادیو گوشه نسخهٔ صوتی آن را تهیه کرده است. این مجموعه داستان به زندگی زنان لاتینتبار در کلرادو میپردازد و با نگاهی دقیق و جزئینگر، تجربههای زیسته، روابط خانوادگی، ریشهها و هویت را در بستر جامعهای چندفرهنگی روایت میکند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سابرینا و کورینا
«سابرینا و کورینا» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در بستر جغرافیای کلرادو و میان خانوادههای لاتینتبار روایت میشود. کالی فاهاردو انستاین در این کتاب، با تمرکز بر زنان و دختران، به روایت زندگیهایی میپردازد که درگیر فرازونشیبهای مهاجرت، فقر، خشونت، جدایی و امید هستند. داستانها اغلب حول محور روابط خانوادگی، پیوندهای عاطفی و تأثیر گذشته بر اکنون شکل گرفتهاند. نویسنده با بهرهگیری از عناصر بومی و فرهنگی، فضایی ملموس و زنده خلق کرده است که در آن شخصیتها با چالشهای هویت، تعلق و از دستدادن دستوپنجه نرم میکنند. این کتاب در قالب داستان کوتاه نوشته شده و هر داستان، روایتی مستقل اما مرتبط با دغدغههای مشترک زنان جامعهٔ لاتینتبار آمریکاست. ساختار کتاب به گونهای است که هر داستان، پنجرهای تازه به جهان شخصیتها و مسائل اجتماعی پیرامون آنها میگشاید.
خلاصه کتاب سابرینا و کورینا
در «سابرینا و کورینا»، هر داستان به گوشهای از زندگی زنان لاتینتبار در کلرادو میپردازد و با روایتهایی صمیمی و گاه تلخ، تجربههای زیستهٔ آنها را به تصویر میکشد. داستان «بچههای شکری» با ماجرای پروژهای مدرسهای آغاز میشود که دانشآموزان باید از بستههای شکر بهعنوان نوزاد مراقبت کنند. این پروژه بهانهای میشود تا سیئرا، دختر نوجوان، با واقعیتهای خانوادهٔ ازهمگسیختهاش، بازگشت مادر و خاطرات کودکی روبهرو شود. در دل این روایت، کشف بقایای انسانی در حاشیهٔ شهر، پیوند عمیقی میان گذشته و حال برقرار میکند و دغدغهٔ هویت و ریشهها را برجسته میسازد. در داستان «سابرینا و کورینا»، کورینا با مرگ خشونتبار دخترعمویش، سابرینا، مواجه میشود و ناچار است برای مراسم تدفین، صورت او را آرایش کند. این تجربه، فرصتی برای مرور خاطرات مشترک، حسرتها و آسیبهایی است که نسل به نسل در خانوادههای زنانه منتقل شدهاند. داستان با نگاهی بیپرده به خشونت علیه زنان، فقر، اعتیاد و تلاش برای حفظ عزتنفس در جامعهای نابرابر میپردازد. در سراسر کتاب، شخصیتها با مسائلی چون جدایی، مهاجرت، مرگ، عشق و تلاش برای بقا روبهرو هستند. روایتها اغلب از زاویهٔ دید زنان جوان یا نوجوان بیان میشود و دغدغههای آنها دربارهٔ آینده، خانواده و هویت، محور اصلی داستانهاست. نویسنده با جزئینگری و پرداختن به لحظات روزمره، تصویری چندلایه از زندگی زنان لاتینتبار ارائه داده است که در آن امید و اندوه، پیوندی ناگسستنی دارند.
چرا باید کتاب سابرینا و کورینا را بشنویم؟
این کتاب با روایتهایی چندوجهی و صادقانه، تصویری از زندگی زنان لاتینتبار در آمریکا ارائه میدهد که کمتر در ادبیات معاصر فارسی دیده شده است. «سابرینا و کورینا» با تمرکز بر روابط خانوادگی، هویت و ریشهها، به مسائلی چون خشونت خانگی، مهاجرت، فقر و امید میپردازد و خواننده را با تجربههایی انسانی و ملموس روبهرو میکند. داستانها با جزئیات دقیق و فضاسازی قوی، امکان همدلی با شخصیتها را فراهم میکنند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ جایگاه زنان و نقش خانواده در شکلگیری هویت فردی و جمعی دعوت میکنند.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه، ادبیات معاصر جهان و روایتهای زنانه مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ هویت، مهاجرت، روابط خانوادگی و مسائل اجتماعی زنان را دارند، میتوانند از شنیدن این اثر بهرهمند شوند. «سابرینا و کورینا» بهویژه برای مخاطبانی که به دنبال تجربهٔ زیستهٔ اقلیتهای فرهنگی و جنسیتی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سابرینا و کورینا
«مادربزرگم تلفن کرد و خبر را به من داد. بااینکه چندان تعجب نکرده بودم، مجبور شدم چهاربار از او بخواهم حرفش را تکرار کند. از پشت تلفن گفت: «خفهش کردهن. اینطوری مُرده.» تلفن که کرد، داشتم توی سالن زیبایی میسی دختری را آرایش میکردم و بعد از اینکه کار آرایش صورت آخرین مشتری آن روزم را تمام کردم، نشستم پشت فرمان ماشین و رفتم خانهٔ مادربزرگم، که دخترعموها و دخترعمههای کوچکترم داشتند توی حیاطش گرگم به هوا بازی میکردند. از درِ حیاط که از جنس توری فلزی بود وارد شدم و راه خودم را از بین آنها باز کردم و همانطور که میرفتم کیفم را بالای سرم نگه داشتم، چون بچهها اسمم را بلند صدا میزدند و دورم میچرخیدند و اصرار میکردند که بروم با آنها بازی کنم. داخل خانه، توی اتاق جلویی، پدرم روی کاناپه ولو شده بود و یک کلاه لبهدار راکیز را روی چشمهایش کشیده بود. یکی از عموهایم کنار او تکیه داده بود و کنترل تلویزیون را شلوول توی دستش گرفته بود. عموی دیگرم بیحرکت روی یک صندلی راحتی قدیمی که پشتی متحرک داشت نشسته بود و به صفحهٔ روشن موبایلش خیره شده بود. از اتاقخواب پشتی صدای گریه و شیون مادر سابرینا بلند شد. مردها یکدفعه تکانی خوردند، اما همچنان به صفحهٔ تلویزیون که صدایش را خفه کرده بودند نگاه میکردند. هیچکس اعتنایی به ورود من نکرد.»
زمان
۸ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۹۷٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۵۳ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۹۷٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد