کتاب آخرین ایستگاه
معرفی کتاب آخرین ایستگاه
کتاب آخرین ایستگاه نوشتهٔ یو میری و ترجمهٔ شیوا مقانلو است. نشر نیماژ این داستان بلند معاصر از ادبیات شرق آسیا را منتشر کرده است.
درباره کتاب آخرین ایستگاه
کتاب آخرین ایستگاه حاوی یک داستان بلند معاصر از ادبیات شرق آسیا است که با نام اصلی «ایستگاه ینوی توکیو» در سال ۲۰۱۴ نوشته و در سال ۲۰۱۹ برندهٔ جایزهٔ ملی بهترین کتابِ ترجمهشده به زبان انگلیسی (بهبرگردان «مورگان جایلز») بوده است. ترجمهٔ فارسی از روی همین نسخه انجام شده است. این رمان را تلفیقی از تاریخ فردی و ملی دانستهاند. این اثر دارای یک روایت زیبا و شاعرانه از کارگری فقیر است که در عین دلمشغولی نسبت به ریشههای تاریخی اجدادی و غرور ملی خود، با واقعیات تلخ دنیای امروز و اختلاف طبقاتی و فجایع طبیعی نیز روبهرو است. این رمان در عین کمحجمبودن، لایهها و زمانهای مختلفی دارد و روایت خود را گاه به روشنی و گاه با ایهام اما همیشه روان و پرکشش پیش میبرد. گفته شده است که خواندن این رمان، به خوابدیدن میماند و شاید تمام حرف نویسنده همین باشد؛ خواب یا بیدار؟ مرده یا زنده؟ راوی اولشخص کتاب، مردی است شکستخورده و دارای یک زندگی فقیرانه. او منتظر یک روزگار پیری آرام است. با مرگهایی ناگهانی و عجیب روبهرو میشود. او کیست و چرا روزگارش اینچنین سخت است؟ با یو میری همراه شوید.
خواندن کتاب آخرین ایستگاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر شرق آسیا و قالب داستان بلند پیشنهاد میکنیم.
درباره شیوا مقانلو
شیوا مقانلو متولد سال ۱۳۵۴ در مشهد است. او مدرس، نویسنده و مترجمی ایرانی است. او دارای مدرک کارشناسی و کارشناسیارشد رشتهٔ سینما از دانشگاه هنر تهران است و فعالیت جدی خود را در همان دوران دانشجویی آغاز کرده است. او سابقهٔ تدریس مباحث نظری سینما و ادبیات داستانی را در کارنامه دارد. مقانلو دانشجوی دکترای رشتهٔ فلسفهٔ هنر در دانشگاه آزاد (واحد علوم و تحقیقات مرکز) بود که در سال ۱۳۸۸ انصراف داد. فعالیت ادبی مقانلو با ترجمهٔ کتاب «زندگی شهری» و چاپ آن در سال ۱۳۸۲ آغاز شد. او اولین مجموعه داستان خود را به نام «کتاب هول» در سال ۱۳۸۳ به چاپ سپرد. از او بیش از ۳۰ کتاب تألیف و ترجمه به چاپ رسیده است. «تابان، برج استخوان»، «اسرار عمارت تابان»، «فانوس دریایی»، «آدمهای اشتباهی» و «آنها کم ازماهی ها نداشتند» از جمله آثار تألیفی این نویسنده است.
بخشی از کتاب آخرین ایستگاه
«یادم افتاد که در سیسالگی هرشب اضافهکاری داشتم؛ و موقع رفتن به ایستگاه قطار، بین موج کارمندانی گیر میافتادم که داشتند از سر کار برمیگشتند. همیشه از خودم میپرسیدم: "آیا خانوادهای دارند که در خانه منتظرشان باشند؟" شبهای پس از باران، با چکمههای گلآلودم روی آسفالت خیس که از انعکاس تابلوهای نئونی میدرخشید راه میرفتم و میتوانستم بوی باران را حس کنم.
حالا باریکهٔ نوری از میان ابرها بهسمت آُسمان غرب میتابید؛ اما در سمت شرق آسمان همچنان طوری از ابرهای بارانی سنگین بود که گویی هر لحظه ممکن است دوباره باران بگیرد.
صدای غرشی شنیدم و بهسوی سالن جشنواره نگریستم، اما نمیتوانستم بگویم دای آبی است که از ناودانها بیرون میآید یا آبی که درون هواکشها جریان دارد. داشتم با سرِ رو به آسمان، بوی باران را نفس میکشیدم و به صدای آب گوش می دادم که ناگهان و بهروشنی فهمیدم قرار است حرکت بعدیام چه باشد. انگار یک لحظهٔ روشنگری بود. قبلاً هرگز کلمهٔ "روشنگری" به کارم نیامده بود؛ ولی حالا دیگر نه در چیزی گرفتار بودم و نه همراه چیزی پیش میرفتم و نه از چیزی میگریختم؛ انگار بادبانی بودم که خودش را وا میگذاشت تا به دست باد غالب به جلو رانده شود. دیگر به سرما یا سردردم هم اهمیتی نمیدادم.
زردیِ برگهای کهندار مثل رنگی که در آب حل شود، درون چشمانم میریخت. هر برگ درخششی طلایی داشت که زیباییاش فراتر از حد بود: چه آنهایی که در هوا میرقصیدند، چه برگهای خیسی که زیر پای عابران له میشدند، و چه آنهایی که هنوز به شاخههایشان چسبیده بودند.
از شروع خانهبهدوشیام، تنها چیزی که علاقهام را جلب میکرد درخت کهندار و میوههایاش بود. با دستکش پلاستیکی، آنها را یکییکی برمیداشتم و داخل کیسهٔ پلاستیکی میگذاشتم. کیسه که پر میشد، آنها را به کنار آبنما میبردم و قسمت بدبوی پوستشان را میشستم. سپس روی روزنامه پهنشان میکردم تا خشک شوند؛ بعد به بازار آمیوکو میبردمشان، و آنجا میتوانستم برای هر کیلو هفتصد ین بگیرم.
اینک مقابل دیدگانم پر از برگهای زردی بود که در باد سرد زمستان میچرخیدند. گردش فصلها دیگر ربطی به من نداشت، اما هنوز هم نمیخواستم نگاهم را از آن رنگ زرد که به نظرم پیامآور نور بود، بگیرم.
جیرجیری که پیام مخصوص کمبینایان بود، مرا متوجه کرد که چراغ عابر سبز شده است.
از خیابان رد شدم.»
حجم
۱۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه