دانلود و خرید کتاب استونر جان ویلیامز ترجمه سعید مقدم
تصویر جلد کتاب استونر

کتاب استونر

نویسنده:جان ویلیامز
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب استونر

کتاب استونر نوشتهٔ جان ویلیامز و ترجمهٔ سعید مقدم است. نشر مرکز این رمان معاصر آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب استونر

کتاب استونر رمانی است که اتفاقات آن در در دانشگاه میزوری رخ می‌دهد؛ البته نویسنده در ابتدای کتاب تأکید کرده است که دانشگاه میزوریِ این رمان را باید مکانی تخیلی در نظر بگیریم. جان ویلیامز این رمان را در ۱۷ بخش نوشته است. ۲ هفته‌ پس از اینکه «ویلیام استونر» مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ ادبیات گرفت، «شاهزاده فرانسیس فردیناند» در سارایوو به‌دست یک پیکارجوی ملی‌گرای صرب کشته شد و پیش از شروع پاییز، جنگ جهانی سراسر اروپا را فراگرفت. جنگ موضوعی بود که دانشجویانِ مسن‌تر پیوسته به آن علاقه نشان می‌دادند. آن‌ها نمی‌دانستند آمریکا سرانجام چه نقشی در آن پیدا می‌کرد و بی‌خبری از آیندهٔ خودشان را به فال نیک می‌گرفتند. آینده برای ویلیام استونر روشن، معین و بی‌تغییر بود. او آینده را همچون جریانِ رویدادها، امکان‌ها و دگرگونی‌های پیوسته نمی‌دید؛ بلکه بیشتر آن را قلمروِ پیشِ رویی می‌پنداشت که در انتظار اکتشاف‌های خود اوست. او آینده را همچون کتابخانهٔ بزرگ دانشگاه می‌دید که می‌شد گوشه‌های جدیدی برایش ساخت، کتاب‌های جدید را به آن اضافه کرد و کتاب‌های قدیمی را از آن برداشت. این رمان را بخوانید تا با استونر بیشتر آشنا شوید.

خواندن کتاب استونر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جان ویلیامز

جان ویلیامز در سال ۱۹۲۲ میلادی و در ر شمال شرقی تگزاس به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۴ درگذشت. با اینکه استعداد نویسندگی و بازیگری داشت، در امتحان سال اول کالج محلی رد شد؛ ازاین‌رو مجبور شد برای شرکت در جنگ جهانی دوم با اکراه به ارتش بپیوندد. در نیروی هوایی به خدمت گرفته شد و در مدتی که در خدمت ارتش بود توانست پیش‌نویس اولین رمانش را آماده کند. پس از پایان جنگ توانست ناشر کوچکی برای رمانش پیدا کند. در دانشگاه دِنوِر نام‌نویسی کرد و در نهایت همان‌جا مدرک کارشناسی و کارشناسی‌ارشد خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی دریافت کرد و از ۱۹۵۴ در آنجا با رتبهٔ مربی شروع به کار کرد. تا زمان بازنشستگی‌اش در ۱۹۸۵ در دانشگاه دنور باقی ماند. در طول این سال‌ها ۲ مجموعه شعر و ۳ رمان منتشر کرد. «بوچرز کراسینگ»، «استونر» و «آوگوستوس» نام این رمان‌ها هستند؛ آثاری که جان ویلیامز را برندهٔ جایزهٔ ملی کتاب آمریکا کرد.

بخشی از کتاب استونر

«استونر تابستانِ آن سال تدریس نکرد؛ و برای اولین بار در زندگی‌اش بیمار شد. تب شدیدی داشت که علتش روشن نبود، و فقط یک هفته طول کشید، اما نیرویش را تحلیل برد، و بسیار لاغر شد و در پی آن بخشی از شنوایی‌اش را از دست داد. تمام آن تابستان ضعیف و بی‌حوصله بود و همین که چند قدم راه می‌رفت خسته می‌شد. تقریباً تمام مدت در ایوان شیشه‌دار کوچک حیاط خلوت به سر می‌برد، روزها یا در بستر دراز می‌کشید یا روی صندلی راحتی قدیمی‌ای که از زیرزمین آورده بود می‌نشست. از پنجره به بیرون یا به باریکه‌های سقف خیره می‌شد، و به‌ندرت از جایش تکان می‌خورد و به آشپزخانه می‌رفت تا کمی غذا بیاورد.

استونر به‌زحمت توان صحبت با ادیت و حتا با گرِیس را داشت، هرچند ادیت گاهی وقت‌ها به اتاق می‌آمد، و با پریشانی چند دقیقه صحبت می‌کرد، و بعد همان‌طور که ناگهان آمده بود یکباره می‌رفت.

یک بار وسط تابستان، ادیت از کاترین صحبت کرد. گفت: «تازگی‌ها، یکی دو روز پیش، شنیدم خانم دانشجویت رفته. پس رفت، هان؟»

استونر با تلاشِ زیاد نگاهش را از پنجره برداشت و رو کرد به ادیت. آهسته گفت: «بله، رفته.»

ادیت پرسید: «نامش چه بود؟ هرگز نمی‌توانم نامش را به یاد بیاورم.»

استونر گفت: «کاترین، کاترین دریسکول.»

ادیت گفت: «آره، خودش، کاترین دریسکول. خب، می‌بینی؟ من که بهت گفتم، نگفتم؟ بهت گفتم این چیزها مهم نیست.»

استونر با حواس‌پرتی سرش را پایین و بالا برد. بیرون، روی نارون پیری که حصار حیاط خلوت را پوشانده بود، زاغ بزرگ سیاه‌وسفیدی شروع کرد به قارقار. استونر به بانگش گوش داد و لحظه‌ای با شیفتگی از راه دور منقارِ بازش را تماشا کرد که فریاد تنهایی‌اش را با فشار بیرون می‌داد.

استونر آن تابستان به‌سرعت پیر شد، طوری که وقتی در پاییز به کلاس برگشت خیلی‌ها وقتی او را دیدند حیرت کردند. چهرهٔ لاغر و استخوانی‌اش پر از چین شده بود. دسته‌های بزرگ خاکستری در موهایش پیدا شده بود و کمرش به‌شدت خمیده شده بود، گویی باری نامرئی بر دوش داشت. صدایش خشن و مقطع شده بود، و عادت کرده بود با سرِ پایین به مردم خیره شود، به شکلی که چشم‌های خاکستری روشنش زیر ابروهای پرپشتش تیز و عیبجو به نظر می‌رسید. به‌ندرت با کسی جز دانشجویانش صحبت می‌کرد، و پرسش‌ها و سلام‌ها را همیشه بی‌حوصله و گاهی وقت‌ها عبوسانه پاسخ می‌داد.»

نیکو
۱۴۰۳/۰۳/۰۸

ترجمه رو دوست داشتم.داستان هم در عین سادگی جذابه.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۸۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۶۷,۰۰۰
۳۳,۵۰۰
۵۰%
تومان