دانلود و خرید کتاب سر هیدرا کارلوس فوئنتس ترجمه کاوه میرعباسی
تصویر جلد کتاب سر هیدرا

کتاب سر هیدرا

ویراستار:مهدی نوری
انتشارات:نشر ماهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سر هیدرا

کتاب سر هیدرا نوشته کارلوس فوئنتس است که با ترجمه روان کاوه میرعباسی منتشر شده است. این کتاب داستانی جنایی سیاسی است که در مکزیک و آمریکا روایت می‌شود. مترجم این کتاب را از اسپانیایی به فارسی ترجمه کرده است.

درباره کتاب سر هیدرا

هیدرا موجودی افسانه‌ای در یونان باستان است، این موجود نه سر داشته و هرکول در یکی از خان‌هایش مجبور می‌شود با او روبه‌رو شود، او متوجه می‌شود زمانی که سر هیدرا را قطع می‌کند سر دیگری از آن رشد می‌کند. پس از یولائوس می‌خواهد که به او کمک کند و با یک مشعل زمانی که سری را می‌برد جای زخم را بسوزاند تا سر دیگری رشد نکند. با این روش او را از بین می‌برد. فوئنتس نام کتابش را سر هیدرا گذاشته است زیرا آدم‌های این داستان همه چند چهره دارند و شخصیت اصلی داستان بیش از هرکسی درگیر چندگانی زندگی است. او دو معشوق دارد، دو فرد را به‌جای مادر دوست دارد و همه‌چیز در زندگی‌اش دوگانه است. او درگیر یک ماجرای بزرگ سیاسی است و باید اوضاع را مدیریت کند. اگر به داستان‌های جاسوسی علاقه دارید این کتاب را از دست ندهید.

خواندن کتاب سر هیدرا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کارلوس فوئنتس

کارلوس فوئنتس متولد ۱۱ نوامبر ۱۹۲۸ – درگذشته ۱۵ مه ۲۰۱۲ است. او  نویسنده مکزیکی و یکی از سرشناس‌ترین و مشهورترین نویسندگان اسپانیایی زبان بود. مادرش برتا ماسیاس ریواس و پدرش رافائل فوئنتس بوئه‌تیگر است. پدر کارلوس از دیپلمات‌های مشهور مکزیک بود و به همین دلیل در کودکی در کشورهای مختلفی زندگی کرد. در سال ۱۹۳۶ خانواده اش در شهر واشینگتن دی سی ساکن شدند و این باعث شد که با زبان انگلیسی آشنا شود.دورهٔ دبیرستان را در سانتیاگو، شیلی و بوئنوس آیرس گذراند. نخستین مجموعه داستان‌های کوتاه فوئنتس در سال ۱۹۵۴ منتشر شد. فوئنتس که در دانشگاه‌های مطرحی چون پرینستون، هاروارد، پنسیلوانیا، کلمبیا، کمبریج، براون و جورج میسون سابقهٔ تدریس داشت. نویسندهٔ بلندآوازهٔ مکزیکی در مراسمی با حضور گابریل گارسیا مارکز و نادین گوردیمر - دو نویسندهٔ برندهٔ نوبل ادبیات - و فیلیپ کالدرون، رئیس‌جمهور مکزیک و رهبران پیشین شیلی و اسپانیا، هشتادمین سال‌روز تولدش را جشن گرفت. او در روز سه‌شنبه، ۱۵ مهٔ ۲۰۱۲ در ۸۳ سالگی درگذشت

بخشی از کتاب سر هیدرا

مالدونادو لبخندی زد و گفت برایش خیلی عجیب است که این موقع صبح در سنبورنس خیابان مادرو باشد. درحقیقت می‌خواست موضوع صحبت را عوض کند. خودش را سرزنش می‌کرد که چرا حرف را به این‌جا کشانده؛ خوش نداشت دراین‌باره به کسی چیزی بگوید، حتی به شخص محترمی مثل استاد سابق اقتصادش، برنشتاین. گفت که حالا دیگر تقریبآ هیچ‌کس برای صبحانه‌خوردن به آن‌جا نمی‌آید. همه کافه‌تریاهای محلات اعیان‌نشین مدرن را ترجیح می‌دهند. دکتر با نگاهی جدی وراندازش کرد و حرفش را تأیید کرد. از او خواست تا سفارش بدهد. دختر جوانی که لباس محلی سرخ‌پوستی پوشیده بود یادداشت کرد: آب پرتقال، کیک مربایی با شیرهٔ عسل و قهوهٔ امریکایی.

فلیکس که متوجه شده بود دکتر برنشتاین مایل است راجع به سیاست گپ بزند، گفت: «دیدم که مجله می‌خواندید.»

اما برنشتاین ساکت ماند.

فلیکس ادامه داد: «الان که می‌آمدم، با خودم فکر می‌کردم اگر کسی در صبحانه‌های سیاسی شرکت نکند، ممکن نیست از مطبوعات مکزیک چیزی سردربیاورد. فقط این‌طوری می‌شود متوجه کنایه‌ها، انتقادهای زیرزیرکی و گوشه‌زدن‌های روزنامه‌ها به اشخاصی شد که از آن‌ها اسم نمی‌برند.»

«از مسائل مهم هم نمی‌شود خبردار شد، مثلا همین قضیهٔ ذخایر نفتی‌مان. واقعآ عجیب است. اخبار مربوط به مکزیک اول در روزنامه‌های خارجی چاپ می‌شود.»

فلیکس با بی‌اعتنایی گفت: «همین‌طور است.»

استاد با همان لحن جواب داد: «اوضاع از این قرار است و کاری هم نمی‌شود کرد. به‌هرحال دیگر این سنبورنس از اعتبار افتاده و آن‌هایی که سرشان به تنشان می‌ارزد این‌جا را قابل نمی‌دانند.»

فلیکس لبخندبه لب گفت: «ولی معمولا این صبحانه‌ها بیش‌تر جنبهٔ خودنمایی دارد. هرکسی می‌خواهد به بقیه نشان بدهد که خودش و اطرافیانش چیزهایی می‌دانند که هیچ‌کس دیگر از آن‌ها باخبر نیست.»

دکتر برنشتاین عادت داشت که تخم مرغ عسلی و سس تندش را با یک تکه تورتیا۱۱ بخورد و بعد آنچه را ته پوستهٔ تخم مرغ می‌ماند با صدا هورت بکشد.

گاهی وقت‌ها عینک بدون قابش را که دو شیشهٔ عریان و ضخیم بود که انگار روی چشم‌های نامرئی دکتر آویزان شده باشند، لک می‌کرد.

برنشتاین گفت: «این یک صبحانهٔ سیاسی نیست.»

فلیکس گفت: «برای همین این‌جا با من قرار گذاشتید؟»

«جایش اهمیتی ندارد. موضوع این است که سارا امروز برمی‌گردد.»

«سارا کلاین؟»


پوریای معاصر
۱۳۹۹/۱۲/۰۴

یادم هست که توی دوره نوجوانی خواندن یکی از کتابهای فوئنتس چقدر روی علاقه من به ادبیات تاثیر گذاشت. البته که این کتاب حتی از اون هم بهتره

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۴۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۴۴۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان