کتاب دیروز
۴٫۳
(۲۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب دیروز
آگوتا کریستوف(۲۰۱۱-۱۹۳۵)، نویسنده مجاریتبار سوئیسی است.
در داستان «خیلی کم میروم به خانهی پل» از این مجموعه داستان کوتاه میخوانیم:
«اتاقها خوباند. دیوارهای اتاقخواب با کتاب پوشیده شده و یک تخت بزرگ برایمان هست. اتاق کوچکتری هم هست که الان جای انباری از آن استفاده میکنم و بعدها دفتر کارم خواهد شد، با یک میز، یک ماشینتحریر و برگهای کاغذ.
باید به فکر خرید یک ماشینتحریر باشم، با برگهای کاغذ و ریبونهای ماشین.
فعلاً، با مداد در دفترهای مدرسهای مینویسم.
ژان سریع و خوب کار میکند. آپارتمان خودم را بهجا نمیآورم. حالا دیگر لین میتواند بیاید. دیگر خجالت نمیکشم.
برای حمام و آشپزخانه حولهی تمیز میخرم. میچینمشان توی یک کشو.
تا جایی که میتوانم به ژان پول میدهم. از کاری که کرده، خیلی راضی است، بیشتر از من. دوست دارد اتاقها را هم زنگ بزند اما نیازی به این کار نیست.
ژان خوشحال است:
ـ اولین بار بود که توانستم برای زنم پول بفرستم. همان پولی که تو بهم دادی.
ـ ژان بیچاره، پول زیادی نبود.
ـ تو کشور ما این پول ده برابر ارزش دارد. زنم توانست برای بچهها کفش و لباسِ پاییزی بخرد. آنها باید تو مدرسه لباس مناسب بپوشند».
مفیستو: داستان یک پیشرفت شغلی
کلاوس مان
قهوه خانهکارلو گلدونی
دوست مرحوم منآندری کورکف
نه فرشته، نه قدیسایوان کلیما
روایت یک مرگ در خانوادهجیمز ایجی
چیزی تو کشو نیستمحمدرضا فرزاد
دانشکدهپابلود سانتیس
اتفاق و دو داستان دیگرکریشتوف کیشلوفسکی
دنیای آشناادوارد پی. جونز
جشن بیمعناییمیلان کوندرا
اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو رو به راه استرومن گاری
آخرین غروبهای زمینروبرتو بولانیو
ابر ابلهارلند لو
بذر جادومارگارت اتوود
بیوهفیونا بارتن
چیزهای کوچکی مثل اینهاکلر کیگن
بیسایگانفرانسواز ساگان
حجم
۱۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
حجم
۱۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
(۸-۱۱-[۱۸۸]) آگوتا کریستوف در داستان هاش زیاد روی "نویسندگی" مانور میده و تقریبا همیشه زندگی شخصیت اصلیِ داستان با نویسندگی گره خورده و دغدغه ی نوشتن داره؛ در این کتاب هم کاراکتر اصلی داستان کسیه که برای رهایی و فراموشی روزمرگی
مثل سه گانه ی دوقلوها (اثر همین نویسنده) واقعا جذاب و زیبا بود. درعین حال تلخ و گزنده و بی رحم. دقیقا به بی رحمی واقعیت.. آثار آگوتا کریستف همیشه منو شگفت زده کرده.
رمان دیروز، درواقع مرز بین خیال و واقعیت را درهم میآمیزد. محوریت داستان دروغ، خیانت، مشکلات خانوادگی و کودکی است. توبیاس زندگی را طوریکه دلش میخواهد داشته باشد، در خیالش تصور میکند و از آن مینویسد. همان کاری که نویسندهی کتاب،
داستان پسری مهاجر و البته جنگ زده که نمیخواهد با مادرش و کار عجیب او ادامه دهد.
کارهای خانم کریستوف خیلی شبیه کارهای هرتا مولر هست،وقتی کارهاش و می خونی حس خوردن یک قهوه تلخ و میده که بعدش احساس نشاط میکنی
توصیه میکنم یکی دوتا از کتابهای دیگه این نویسنده خونده بشه بعد این کتابو بخونید تا با سبک نوشتاریش آشنایی پیدا کنید وگرنه ممکنه خوشتون نیاد
خوب بود
واقعا عالی هست خسته نمیشی از خوندن کتاب هاش در عین حال تلخی خودش رو هم داره
یکی از شاهکارهای ادبیات جهان .
این کتاب کریستوف را هم دوست دارم. سفر در دنیای درونی آدمها، اندوه مهاجران، عشقهای نافرجام