کتاب دفتر بزرگ
معرفی کتاب دفتر بزرگ
کتاب دفتر بزرگ نوشتهٔ آگوتا کریستف و ترجمهٔ قاسم صنعوی است. انتشارات ناهید این رمان معاصر مجارستانی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر که جلد یکم از یک سهگانه است، داستانی است پیرامون جنگ جهانی دوم.
درباره کتاب دفتر بزرگ
کتاب دفتر بزرگ (The Notebook) که برندهٔ جایزهٔ ادبی کتاب اروپا در سال ۱۹۸۶ میلادی بوده، جزو یک سهگانه است؛ شامل سه کتاب «دفتر بزرگ» و «مدرک» و «دروغ سوم». این سهگانه در سطح بینالمللی، جایگاه آگوتا کریستوف را بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان موج نوی ادبیات داستانی اروپا ثابت کرد. این سهگانه با سادگی کمنظیری در ارائهٔ حکایتی چندبخشی، داستان دو برادر دوقلو با نامهای «کلاوس» و «لوکاس» را روایت میکند که در غلوزنجیر اسیر شدهاند؛ اسارتی که استعارهای هنرمندانه است از نیروهایی که از زمان جنگ جهانی دوم، بین «برادران» در بیشتر مناطق اروپا تفرقه انداخته است. این سهگانه با رمان «دفتر بزرگ» آغاز میشود. کلاوس و لوکاس به روستایی مرزی مهاجرت میکنند. مردم آن روستا مادربزرگشان را جادوگر خطاب میکنند. این دو برادر در شهر زندگی راحتی داشتند، اما اکنون باید در محیطی کثیف و با پیرزنی نهچندان دوستداشتنی زندگی کنند. نویسنده شرایط سخت کودکان و آسیبهای روحی و جسمی آنها در طول جنگ را به تصویر میکشد؛ مانند اتفاقی که برای این دو نفر رخ میدهد. ازآنجاکه کتاب «دفتر بزرگ» از زبان دو کودک روایت میشود، زبان و ادبیاتی ساده دارد؛ همین سادگی شما را با خود همراه میکند.
گفته شده است که نویسندگان بسیاری دربارهٔ جنگ جهانی دوم نوشتهاند، اما داستانی که نگاه متفاوتی نسبت به این مسئله داشته باشد اندک است. آگوتا کریستوف در گروه معدود نویسندگانی قرار گرفته است که بهزیبایی از عهدهٔ این موضوع برآمده است. این نویسنده در کتاب دفتر بزرگ زندگی کودکان را در ایام جنگ به تصویر میکشد. او برای نوشتن این کتاب از تجربیات شخصی خود الهام گرفته است. بسیاری میدانند که جنگ تبعات وحشتناکی دارد اما کمتر کسی به فکر آسیبپذیرترین گروه که همان کودکان هستند میافتد. رمان حاضر در سال ۱۹۸۶ میلادی منتشر شد و در همان سال جایزهٔ ادبی کتاب اروپا را به دست آورد.
خواندن کتاب دفتر بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر مجارستان و قالب رمان (جلدی از یک سهگانه) پیشنهاد میکنیم.
درباره آگوتا كريستوف
آگوتا كريستوف (Agota Kristof) در ۳۰ اكتبر ۱۹۳۵ و در شهر Czikvand در مجارستان به دنيا آمد. در سال ۱۹۵۶ همراه با همسرش از مجارستانِ لهشده زير بار ديكتاتوریِ كمونيسم فرار كرد و به سوئيس پناهنده شد و شهر نوشاتل واقع در بخش فرانسویزبان اين كشور را برای زندگی برگزيد. در ۲۱سالگی، نوزادی چندماهه در بغل و یک لغتنامه تنها سلاحهای او بود؛ در مواجه با تبعيد، تنهایی و دنيای تازهای كه هيچچيز از آن نمیدانست و زبان فرانسه كه ناگزير بود آن را ياد بگيرد. او گاه شعرهایی به زبان مجارستانی میسرود، همزمان با كار يكنواخت در یک كارخانهٔ ساعتسازی به يادگيری زبان فرانسه ادامه داد. از سال ۱۹۷۰ نوشتن به زبان فرانسه را آغاز كرد. اولين آثار او نمايشنامههای كوتاهی بود كه توسط گروههای آماتور شهر نوشاتل به روی صحنه میرفت و بعضیهایشان هم در راديو اجرا شد. در كنار اين نمايشنامهها، در اين دوره داستانهایی هم نوشت كه بعدها در مجموعهٔ «فرقی نمیكند» (۲۰۰۵) چاپ شد. تا سال ۱۹۸۶، در دنيای ادبيات فردی تقريباً ناشناخته بود؛ تا اينكه همانسال انتشارات معتبر Seuil فرانسه، اولين رمان او را با نام «دفتر بزرگ» چاپ كرد. پس از تريلوژی موفق «دوقلوها»، كريستوف رمان «ديروز» (۱۹۹۵) و كتابی حاوی یک داستان و یک نمايشنامهٔ كوتاه به نام «كجایی ماتياس» (۲۰۰۵) و مجموعه نمايشنامهٔ «هيولا» (۲۰۰۷) را منتشر کرد. او برای مجموعهٔ آثارش، جايزهٔ معتبر شيلر كشور سوئيس را دريافت كرد و پس از چند سال بيماری و عزلت، در ۱۷ ژوئيهٔ ۲۰۱۱ در شهر نوشاتل درگذشت. «دفتر بزرگ» و «مدرک» و «دروغ سوم» سهگانهٔ او است.
بخشی از کتاب دفتر بزرگ
«یکشنبه است.
جوجهای میگیریم و سرش را مطابق کاری که دیدهایم مادربزرگ انجام میدهد، میبریم. جوجه را به آشپزخانه میبریم و میگوییم:
ـ مادربزرگ، باید این را پخت.
شروع به فریادزدن میکند:
ـ چه کسی به شما اجازه داده؟ شما این حق را ندارید! بچههای کثافت، اینجا من هستم که فرمان میدهم! من این را نمیپزم! ترجیح میدهم از گرسنگی بمیرم!
میگوییم:
ـ مهم نیست. آن را خودمان میپزیم.
به کندن پرهای جوجه میپردازیم، ولی مادربزرگ آن را از دستمان بیرون میکشد:
ـ شما بلد نیستید! بچههای رذل، بدبختی زندگی من، کیفر الاهی، شما غیر از این نیستید!
هنگامیکه جوجه درحال پختهشدن است، مادربزرگ گریه میکند:
ـ زیباترین بود. اینها عمداً زیباترین را برداشتهاند. دقیقاً برای بازار سهشنبه آماده بود.
هنگام خوردن جوجه میگوییم:
ـ این جوجه خیلی خوب بود. هر یکشنبه از اینها میخوریم.
ـ تمام یکشنبهها؟ شما دیوانهاید؟ خانهخرابی من را میخواهید؟
ـ هر یکشنبه یک جوجه میخوریم، چه بخواهید و چه نخواهید.
مادربزرگ باز شروع به گریه میکند:
ـ ولی من به اینها چه بدی کردهام؟ بینوایی کامل! اینها مرگ من را میخواهند. یک پیرزن بدبخت بیدفاع.»
حجم
۱۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۱۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه