کتاب دور از دیار و قلمرو
معرفی کتاب دور از دیار و قلمرو
کتاب دور از دیار و قلم نوشته آلبر کامو با ترجمه پریوز شهدی توسط انتشارات مجید منتشر شده است و شامل شش داستان از این نویسنده مشهور است. داستانهای دور از دیار و قلمرو تا حدی با آثار دیگر کامو متفاوت است.
درباره کتاب دور از دیار و قلمرو
آلبر کامو نوشتن شش داستان کتاب دور از دیار و قلمرو را از سال ۱۹۵۲ آغاز کرد اما فقط یک بار در سال ۱۹۵۷ آن را منتشر کرد. این داستانها شباهت چندانی با دیگر آثار او ندارد نگاه متفاوتی از این نویسنده به زندگی است. داستانهای این مجموعه، میان عالم رؤیا و واقعیت در نوسان هستند. البته موضوع اصلی در همه آثار کامو مبارزه علیه بیدادگریهای اجتماع است، حتا رمان بیگانه هم با همه بیتفاوتیها و پوچنگراییها، به شکلی با این طرز فکر او پیوند دارد. شخصیت اصلی دستپروردهٔ همین اجتماعی است که پول و قدرت بر آن حکم میراند و اگر چنان ویژگیهای روحی و اخلاقی پیدا کرده به این دلیل است که جامعه هیچ انگیزهای برای علاقهمندشدن به زندگی در اختیارش نگذاشته است.
خواندن کتاب دور از دیار و قلمرو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
آلبر کامو یکی نویسندگان مهم معاصر است و تمام آثار او را به علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
درباره آلبر کامو
آلبر کامو از روزنامهگاران و نویسندگان مشهور قرن بیستم و برنده نوبل ادبیات، در یکی از دهکدههای الجزایر در سال ۱۹۱۳ به دنیا آمد. از آنجا که پدر او در جنگ جهانی اول کشته شد، در خانوادهای بیبضاعت رشد کرد؛ اما به دلیل استعداد بینظیرش توانست با کمکهای یکی از آموزگارانش به دبیرستان وارد شود و ادامه تحصیل دهد. او در نوجوانی به ورزش فوتبال روی آورد و در این زمینه نیز موفق عمل کرد، اما درگیر شدن او با بیماری سل مانع از ادامهٔ فعالیت ورزشی او شد. کامو با ملحق شدن به گروه ادبی آفریقای شمالی به همنشینی با اهل قلم شهر الجزیره پرداخت و آثار متعدد و فاخری از خود بر جای گذاشت. در سال ۱۹۵۷ جایزهٔ نوبل ادبیات را برای نوشتن مقاله «اندیشههایی دربارهٔ گیوتین» علیه مجازات اعدام، دریافت کرد. در آثار او وجهٔ انسانگرایی و اگزیستانسیالیستی موج میزند. از آثار او میتوان به «طاعون»، «بیگانه» و «سقوط» اشاره کرد.
بخشهایی از کتاب دور از دیار و قلمرو
«ژانین!» به شنیدن صدای شوهرش یکه خورد. یک بار دیگر به این فکر افتاد که نامش چه مسخره است، خشن و زمخت مانند خودش. مارسل میخواست بداند چمدان کوچکی که نمونهها توی آن بودند کجاست. ژانین با پاهایش زیر فضای خالی نیمکت به جستوجو پرداخت و موقعی که یکی از پاهایش به شیئی خورد، فکر کرد باید همان چمدان کوچک باشد. درواقع بی آنکه به نفستنگی بیفتد نمیتوانست خم شود. حال آنکه در دبیرستان، در ژیمناستیک اول بود و هرگز نفس کم نمیآورد. این موضوع مربوط به خیلی وقت پیش بود. بیست و پنجسال. بیست و پنجسال چیزی نبود، چون انگار آن زمانی که بین زندگی مجردانهٔ آزاد و ازدواجکردن تردید داشت، همین دیروز بوده است. همان دیروز بود که با نگرانی به این فکر افتاده بود که دارد پیر میشود و آخرعمری تنها میماند. حالا دیگر تنها نبود و این دانشجوی حقوق دیروزی که نمیخواست لحظهای از او جدا بماند، کنارش نشسته بود. سرانجام پذیرفت با او عروسی کند، اگرچه قدش اندکی کوتاه بود و ژانین خندهٔ پرسروصدا و چشمهای ورقلنبیدهاش را دوست نداشت.
حجم
۱۴۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۴۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه