تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب فراموشخانه اشباح
معرفی کتاب فراموشخانه اشباح
معرفی کتاب فراموشخانه اشباح
کتاب الکترونیکی «فراموشخانهٔ اشباح» (برگردان از متن فرانسه) نوشتهٔ «ماری دیدیه» و ترجمهٔ «پرویز شهدی» توسط انتشارات بهسخن منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای تاریخی و اجتماعی قرار میگیرد و به زندگی یکی از شخصیتهای گمنام تاریخ روانشناسی میپردازد. نویسنده با نگاهی پژوهشمحور و روایی، سرگذشت فردی را روایت میکند که در سایهٔ تاریخ مانده است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب فراموشخانه اشباح
«فراموشخانهٔ اشباح» اثری است که در مرز میان روایت تاریخی و داستانی حرکت میکند. نویسنده، «ماری دیدیه»، که خود پزشک است، با الهام از علاقهاش به روانشناسی، به سراغ زندگی شخصیتی میرود که در شکلگیری دانش روانشناسی نقش داشته اما نامش در تاریخ گم شده است. داستان در قرن هجدهم فرانسه و در بستر بیمارستانها، تیمارستانها و نوانخانههای آن دوران میگذرد؛ جایی که فقر، بیماری، جنون و بیعدالتی اجتماعی در هم تنیدهاند. نویسنده با روایتی نزدیک و انسانی، تلاش میکند تصویری از زندگی و رنجهای این شخصیت گمنام ارائه دهد و شرایط اجتماعی و پزشکی آن زمان را به تصویر بکشد. کتاب در فضایی تیره و پر از جزئیات زیستی و اجتماعی، خواننده را به دل تاریخ فرانسه و زندگی فرودستان میبرد. این اثر در دورهای نوشته شده که بازخوانی تاریخ روانپزشکی و نقش افراد گمنام در آن اهمیت یافته است و با نگاهی انتقادی به ساختارهای قدرت و نهادهای درمانی مینگرد.
خلاصه کتاب فراموشخانه اشباح
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با ورود راوی به زندگی مردی آغاز میشود که شاگرد دباغی بوده و بعدها به عنوان دستیار پزشک در یکی از نوانخانههای فرانسه قرن هجدهم مشغول میشود. او که از خانوادهای فقیر و درگیر بیماری است، پس از مهاجرت به پاریس، سرنوشتش با بیمارستانها و تیمارستانهای شهر گره میخورد. روایت، زندگی روزمره و رنجهای او را در میان بیماران، دیوانگان، کودکان بزهکار و زندانیان دنبال میکند. شخصیت اصلی، با وجود بیماری و فقر، به تدریج جایگاه ویژهای در میان ساکنان نوانخانه پیدا میکند و به آموزش کودکان و کمک به بیماران میپردازد. در این مسیر، با پزشکانی چون کولونبیه آشنا میشود و تلاش میکند شرایط زندگی بیماران و زندانیان را بهبود بخشد. کتاب، با توصیف دقیق فضای بیمارستانها، سلولها و روابط انسانی، تصویری از رنج، مقاومت و امید در دل تاریکی ارائه میدهد. پایان داستان افشا نمیشود، اما مسیر شخصیت اصلی از گمنامی به تأثیرگذاری در محیط اطرافش و تلاش برای تغییر شرایط، محور روایت است.
چرا باید کتاب فراموشخانه اشباح را خواند؟
این کتاب با روایتی انسانی و جزئینگر، به لایههای پنهان تاریخ روانپزشکی و زندگی فرودستان در فرانسهٔ قرن هجدهم میپردازد. خواننده با مطالعهٔ آن، نهتنها با سرگذشت فردی گمنام و تأثیرگذار آشنا میشود، بلکه تصویری ملموس از ساختارهای اجتماعی، درمانی و قدرت در آن دوران به دست میآورد. اثر، تجربهٔ زیستهٔ رنج، مقاومت و همدلی را در بستری تاریخی بازآفرینی میکند و به پرسشهایی دربارهٔ عدالت، انسانیت و فراموشی پاسخ میدهد.
خواندن کتاب فراموشخانه اشباح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، دوستداران روایتهای اجتماعی و کسانی که دغدغهٔ تاریخ پزشکی و روانشناسی دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به بررسی زندگی فرودستان و ساختارهای قدرت علاقهمندند، این اثر میتواند جذاب باشد.
فهرست کتاب فراموشخانه اشباح
- چند کلمه بهعنوان پیشگفتار: مقدمهای بر انگیزهٔ نویسنده و معرفی شخصیت اصلی.- فصل نخست تا چهارم: ورود شخصیت اصلی به نوانخانه، توصیف شرایط زندگی بیماران، کودکان و دیوانگان، و مواجهه با فضای بیمارستان و تیمارستان.- فصل پنجم تا هشتم: روایت روزمرگی، تلاش برای آموزش و بهبود شرایط، آشنایی با پزشکان و مسئولان، و توصیف جزئیات زندگی در نوانخانه و زندان.- فصل نهم تا دوازدهم: بررسی روابط انسانی، مقاومت در برابر شرایط سخت، و تلاش برای تغییر وضعیت بیماران و زندانیان.- فصل سیزدهم تا شانزدهم: اوجگیری نقش شخصیت اصلی در محیط، مواجهه با بحرانها و امید به بهبود شرایط اجتماعی و انسانی.
بخشی از کتاب فراموشخانه اشباح
«در تو، شاید نومیدی خانه کرده. شاید هم طغیان شاید بهویژه سرگشته از اینکه آنجایی مثل ازدستدادن ناگهانی جان و تو ناچاری این ساعتها، این روزها را بگذرانی، هنوز نمیدانی که این ساعتها و روزها تبدیل به سالها خواهند شد. میروی بهسراغ خودت؛ خودی که تنها پناه و یار و پاور توست. خودت. نه هیچکس پا هیچچیز دیگر. فریادها؛ کثافتکاریها؛ پنجرههایی که دربرابرشان دیوار کشیده شده؛ ولرمی هوایی تا ابد کثیف و بدبو نعرهها نالهها؛ گاهی خندهها؛ هقهقها. سکسکهها دستهای لاغر و استخوانی پیراهنهای پاره. ادرار چندروزه که میان تشکها و وسط راهروها باقی مانده. با زانو به بدن اسکلتواری روی همان تشک میکوبی. انگشتهایی آنهمه گِل کف و شفاف، انش تال که حسله دی کفیف ور متعفن که هنوز نفس میکشد. دیگر بوی لگنهای سنگی در کارگاه پدرت نیست که روی علفها گذاشتهاند، دیگر آن بوی مشمئزکنندهای نیست که همسایهها را ریا آلنه پوقم سم کصن هی پر ست: گاوهاااسبها ور گر سقددهایی، که چندین روز در آن لگنها خیسانده میشدند و از آبی که از روی آنها میگذشت، بخاری برمیخاست که تو سرانجام نهتنها از آن خوشت میآمد؛ بلکه بیآنکه توجه کنی، شده بود بخشی از زندگی محلهی دباغها، دور از مرکز شهر لون-لو-سونبه.»
حجم
۹۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۹۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه