دانلود و خرید کتاب سقوط آلبر کامو ترجمه پرویز شهدی
تصویر جلد کتاب سقوط

کتاب سقوط

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۳.۴از ۱۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سقوط

کتاب سقوط اثر آلبر کامو یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان دنیاست. این کتاب که در سال ۱۹۵۶ منتشر شد آخرین اثر داستانی کامل‌شده‌‌ی نویسنده است. این رمان داستانی درباره کمک به همنوع و عذاب وجدان است. نشرهای متعددی در طول سالیان به چاپ این کتاب در ایران اقدام کرده‌اند، که انتشارات مجید یکی از آن‌هاست.

رمان سقوط با ترجمه پرویز شهدی به کوشش انتشارات مجید منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است. می‌توانید نسخه الکترونیکی این کتاب را از طاقچه خرید و دانلود کنید. نسخه الکترونیکی این رمان با فرمت epub در طاقچه منتشر شده که در مقایسه با فرمت pdf قابلیت‌های بیشتری برای مطالعه ارائه می‌دهد.

درباره کتاب سقوط اثر آلبر کامو

کمتر علاقه‌مندی به حوزه ادبیات را می‌توان یافت که نام آلبر کامو به گوشش نخورده باشد. وقتی درباره‌ی اثری از این نویسنده‌ی مشهور صحبت می‌کنیم، باید خودمان را برای خواندن داستانی فلسفی آماده کنیم. داستانی که ما را به عمق خویش خواهد برد. معانی مختلفی را در ذهن‌مان از نو خواهد ساخت. توبه، گناه، عذاب وجدان و... کامو در کتاب‌هایش به مفاهیم عمیق انسانی می‌پردازد. اما نه با نثری سخت و خسته‌کننده.

سقوط از زبان مردی به نام «ژان باتیست کلامنس»، شخصی که خود را «قاضی توبه‌کار» می‌خواند روایت می‌شود. قاضی توبه‌کار به تنهایی و با تک‌گویی شما را وارد ماجرا می‌کند. داستان از یک «بار» شروع می‌شود و کلامنس با فردی که آن را «آقا» خطاب می‌کند وارد گفتگو می‌شود. به او کمک می‌کند تا به فروشنده بگوید اکلیل کوهی می‌خواهد. در ادامه، کلامنس از شهر آمستردام می‌گوید و زمانی که در پاریس یک وکیل ماهر بود. او کم‌کم وارد داستان زندگی خودش می‌شود... وکیل مدافعی که عمری سر دیگران کلاه گذاشته، عیاشی کرده و هزار جور دوز و کلک برای پر کردن جیب خودش سوار کرده است حالا توبه‌کار شده و به ظاهر می‌خواهد از گناهان گذشته‌اش دست بکشد اما دیو درونش نمی‌گذارد. او به گذشته‌اش که نگاه می‌کند، خود را شریف و درستکار و پاکباز می‌بیند. دروغی بزرگ که خودش کاملا به آن واقف است و در طول مونولوگی درونی با خودش و به ظاهر خطاب به شنونده‌ای فرضی که او را آقای عزیز می‌خواند، پی می‌برد که در جدال بین خیر و شر در آدم‌ها همیشه شر پیروز بوده چون غریزه و هوای نفس پشت هر شری خانه دارد.

خواندن و دانلود کتاب سقوط را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

افرادی که علاقه‌مند به خواندن کتاب‌های فلسفی‌اند. آن‌ها که از جستجو در خود لذت می‌برند و پی شناخت بهتر انسانند. همه‌ی علاقمندان به کتاب که می‌خواهند با شاهکاری از نویسنده‌ای معروف آشنا شوند. این کتاب را به افرادی پیشنهاد می‌کنیم که دغدغه‎‌شان یافتن معنای زندگی است و همچنین به دنبال داستانی پرخواننده و پرتیراژ اما دم‌دستی نیستند.

چرا باید رمان سقوط با ترجمه پرویز شهدی را بخوانیم؟

خواندن بعضی از داستان‌ها باعث می‌شود به خود و دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم و اتفاقات پیرامون‌مان بیشتر و با نگاهی عمیق‌تر بیندیشیم. سقوط به انسان امروزی کمک می‌کند تا معنی درست خود را بیابد و از هجوم اتفاقات پشت سر هم و گاه سرگیجه‌آور گریزی به درون خود بزند. سقوط کتابی است که مربوط به زمان و مکان خاصی نیست. برای همه‌ی انسان‌هاست، در هر جا و هر زمان.

درباره آلبر کامو؛ نویسنده کتاب

آلبر کامو در ۷ نوامبر سال ۱۹۱۳ در الجزایر متولد شد. او به همراه پدر، مادر و برادرش در دهکده‌ای کوچک زندگی می‌کرد. پدر آلبر فرانسوی فقیری بود. وی با زن خدمتکاری که اهل اسپانیا بود ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. دقیقاً یک سال بعد از تولد آلبر، جنگ جهانی اول شروع ‌شد. خانواده‌ی کامو نیز از جمله‌ خانواده‌هایی بودند که آتش جنگ به زندگی‌شان افتاد. آلبر کامو درمورد رفتن پدرش به جنگ با زبانی طنز می‌گوید: «به قول مردم او در میدان جنگ شهید شد.»

کامو دوران کودکی خود را در فقر گذراند. به‌خاطر مشکلات مالی مجبور بود بعد از دبستان، ترک تحصیل کند و سراغ کارگری برود و کمک‌خرج زندگی شود. اما یکی از معلم‌های او که متوجه استعداد خارق‌العاده‌ی وی شده بود به کامو پیشنهاد کرد تا در امتحان کمک‌هزینه‌بگیران شرکت کند. او این کار را انجام داد و قبول شد. کامو صبح‌ها را با قشر مرفه در دبیرستان می‌گذراند و عصرها در محله‌ای فقیرنشین و کارگری زندگی می‌کرد. او بعدها در این زمینه گفت: «آزادی را من در آثار مارکس نیاموختم. بلکه خود آن را در دل فقر شناختم.»

زندگی کامو در طول زمان دستخوش اتفاقات زیادی شد. وقتی به فوتبال علاقه‌مند شد و به‌خاطر بیماری سل مجبور شد رهایش کند، احتمالاً احساس شکست بزرگی کرد. اما به‌مرور و بعد از گرفتن لیسانس فلسفه راه خود را پیدا کرد. مدتی در جنبش‌های سیاسی و ضدفاشیستی فعالیت کرد. او در روزنامه‌های مختلف علیه استعمار و فقر مطالب زیادی نوشت. در مارس سال ۱۹۴۰ فرماندار الجزیره آلبر کامو را به‌عنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کرد و این اتفاق باعث شد تا او به پاریس مهاجرت کند.

آلبر کامو در پاریس شاهکارهای خود را یکی پس از دیگری منتشر کرد. در سال ۱۹۱۴ رمان بیگانه را نوشت و مجموعه‌ای از مقالات فلسفی با عنوان «افسانه سیزیف» منتشر کرد. نمایشنامه‌ی «کالیگولا» در سال ۱۹۴۳ به چاپ رسید. در این میان هنوز هم به فعالیت‌های سیاسی خود می‌پرداخت و در مورد الجزایر هم مطالبی می‌نوشت. رمان «طاعون» را در سال ‍۱۹۴۷ منتشر کرد و سرانجام آخرین کتابی که خودش به انتها رساند، یعنی «سقوط» را در سال ۱۹۵۶ به چاپ رساند. او در سال ۱۹۵۷ جایزه‌ی نوبل را گرفت.

تنها سه سال پس از گرفتن جایزه‌ی نوبل، آلبر کامو برای همیشه با جهان و آدم‌های آن خداحافظی کرد. او در سال ۱۹۶۰ و در سن ۴۷سالگی بر اثر سانحه‌ی تصادف در گذشت. آلبر کامو در گورستانی به نام لومارین در جنوب فرانسه به خاک سپرده شده است.

جوایز و افتخارات آلبر کامو

کامو پس از رودیار کیپلینگ جوان‌ترین نویسنده‌ای بود که جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد. همچنین رمان طاعون وی جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های فرانسه شد.

بهترین ترجمه کتاب سقوط

این کتاب نیز مانند سایر کتاب‌های معتبر و معروف دنیا با ترجمه‌های متعدد و توسط نشرهای مختلفی به بازار کتاب ایران راه پیدا کرده است. قدیمی‌ترین ترجمه‌ی کتاب را شورانگیز فرخ انجام داده و نشر علمی و فرهنگی به چاپ رسانده است. پس از آن نشرهای دیگری هم اقدام به چاپ کتاب کردند. نشر مجید با ترجمه‌ی پرویز شهدی، نشر چشمه با ترجمه‌ی کاوه میرعباسی و نشر نیلوفر نیز کتاب را با ترجمه‌ی شورانگیز فرخ به چاپ رساند. همین‌طور امیر لاهوتی کار ترجمه‌ی کتاب را برای نشر جامی انجام داد و آناهیتا تدین نیز مترجم کتاب در نشر روزگار شد.

اما از این میان برخی معتقدند ترجمه‌ی شورانگیز فرخ در عین اصالت و قدمت، پر از لغات قدیمی است و کمی کار خواندن را سخت می‌کند. از میان ترجمه‌های جدید می‌توان گفت آن‌چه بیش از بقیه به ذائقه‌ی برخی مخاطبان خوش آمده ترجمه‌ی پرویز شهدی است. بدون اضافه‌گویی‌هایی که گاهی در ترجمه‌ها شاهد آن هستیم. در کتاب شهدی با نثری ساده، لغاتی قابل‌درک و جملاتی به‌جا و درست مواجه هستیم که این کار خواندن را بسیار راحت می‌کند.

درون‌مایه کتاب سقوط چیست؟

سقوط درون‌مایه‌ای فلسفی دارد. این کتاب نگاه کامو به انسان و اندیشه‌هایش را نشان می‌دهد. او مفاهیمی مثل کمک به همنوع را به‌گونه‌ای ماهرانه به چالش کشیده و به مفهوم عذاب وجدان گذشته، و تلاش برای نجات از آن پرداخته است.

آیا رمان سقوط درباره‌ی ابزوردیسم است؟

نمی‌توان از کامو نام برد و به مکتب ابزوردیسم یا پوچ‌گرایی (پذیرش پوچی) نپرداخت. بی شک او یکی از معروف‌ترین افراد در این زمینه است. نام آلبر کامو و ابزوردیسم به هم گره خورده‌اند و این اندیشه در تمامی کتاب‌هایش دیده می‌شود. اما منظور کامو از پوچ‌گرایی چیست؟ کامو هم کم‌وبیش عقایدی مانند نیچه داشت. او وضع موجود جهان را با بیدادگری‌ها و ظلم‌هایش نمی‌پذیرفت. او در اسطوره‌ی سیزیف می‌نویسد: «تنها یک مسأله‌ی واقعی فلسفی وجود دارد و آن هم خودکشی است.» او معتقد بود از نظر تاریخی بیشتر انسان‌ها یا اعتقاد داشتند که زندگی پوچ است و بنابراین به‌صورت ارادی خودکشی می‌کردند و آن را راهی نجات‌بخش می‌دانستند، یا تلاش می‌کردند تا معنایی مصنوعی، مانند دین را وارد زندگی خود کنند و با آن به حیات خودشان معنی و مفهوم ببخشند. اما مسأله‌ی مهم این‌جاست که کامو معتقد است فلسفه‌ی زندگی انسان در این دو راه خلاصه نمی‌شود. او با پذیرش واقعیت پوچی، برای زندگی انسان راه سومی را معرفی می‌کند. «ما می‌توانیم دریابیم که زندگی پوچ و بی‌معنی است، اما در هر حال به زندگی ادامه دهیم.» از نظر کامو افرادی که راه سوم را انتخاب می‌کنند قهرمانان پوچی نامیده می‌شوند. آن‌ها افرادی هستند که با علم به پوچی بر علیه پوچی شوریده‌اند و به اوج رسیده‌اند. در کتاب سقوط نیز می‌توانید چنین درون‌مایه‌ای را بیابید.

چرا کامو نام سقوط را برای این رمان انتخاب کرد؟

کلامنس ابتدا خود را این‌گونه معرفی می‌کند. وکیلی خوش‌قلب با محاسن اخلاقی بسیار. مشتاق کمک کردن به آدم‌های نیازمند، از جمله بیوه‌زن‌ها و یتیم‌ها. او خود را شخصی معرفی می‌کند که در کمک کردن به هر فرد پیش‌قدم می‌شد و در نظرش همیشه انسانی بود که نیاز به محاکمه و بازخواست‌شدن نداشت. اما شبی شاهد خودکشی زنی از روی پل می‌شود. او چند لحظه پیش از کنار زن گذشته بود. این‌جاست که سقوط او آغاز می‌شود. به ناگاه خود را تنها و گناهکار می‌بیند. متوجه می‌شود درواقع دوستی واقعی ندارد و زندگی برایش معنای اصلی خود را از دست می‌دهد.

نظر افراد مشهور درباره سقوط و آلبر کامو

ژان پل سارتر درباره‌ی کتاب سقوط گفته است: «زیباترین و فهم‌ناشده‌ترین کتاب کاموست.»

ویل دورانت نیز درباره‌ی کامو گفت: «کامو در وسیع‌ترین معنای کلمه انسان‌گرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش می‌کرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسان‌تر از آن بود که ایدئولوژی‌هایی را بپذیرد که به انسان فرمان می‌دهد تا انسان را بکشد.»

نقدی بر کتاب سقوط

رمان سقوط از آن دست داستان‌هایی است که به دنبال ماهیت واقعی انسان در درون خودش می‌گردد. کاوشی که سرآخر منجر به شناخت بهتر فرد از خود خواهد شد. درک حقیقت و آگاهی همواره توأم با درد بوده است. چه زمانی که به حقیقتی بیرون از خود و در دنیا پی می‌بریم، چه وقتی در درون خود به کنکاش می‌پردازیم. کامو این درد را به خوبی در کتاب خود نمایش داده است. از دست دادن هرآن‌چه در گذشته بوده و واردشدن به دنیایی جدید. برخی درون‌مایه‌ی این کتاب را با «بیگانه» یکی دانسته‌اند. مفهوم عذاب وجدان در هر دو کتاب وجود دارد، اما به شیوه‌ای متفاوت. کلامنس از عذاب وجدان رنج می‌برد و خود را گنا‌ه‌کار می‌داند، ولی در بیگانه، گناه‌کاری وجود دارد که هیچ عذاب وجدانی ندارد.

بخشی از متن کتاب سقوط

آه، باور کنید با تعریف‌کردن این چیزها هیچ رضایت خاطری به‌من دست نمی‌دهد. هنگامی که به آن دورانی می‌اندیشم که همه‌چیز از دیگران طلب می‌کردم و هیچ‌چیز به آن‌ها نمی‌دادم، زمانی‌که آن‌ها را در یخچال جا می‌دادم تا هر روز و هر موقعی که مناسب دانستم در دسترسم باشند، نمی‌دانم به این احساس عجیبی که در من به‌وجود می‌آمد، چه نامی بگذارم. آیا اسمش شرمندگی نبود؟ بگویید ببینم، هم‌وطن عزیز، شرمندگی کمی نمی‌سوزاند؟ بله؟ در این صورت یا همین شرمندگی است و یا یکی از این احساس‌های مسخره‌ای که مربوط به شرف و آبرو می‌شود. این‌طور به‌نظرم می‌رسد که این احساس از موقعی که آن ماجرا را در مرکز حافظه‌ام یافته‌ام و شرحش را بیش از این نمی‌توانم به‌تأخیر بیندازم، ماجرایی که به‌رغم حاشیه‌رفتن‌ها و تلاش‌هایم برای ساختن و پرداختن داستان‌هایی دیگر که امیدوارم شما قضاوت درستی درباره‌شان بکنید، دست از سرم برنمی‌دارد.

AλI
۱۳۹۹/۰۸/۰۳

یک شاهکار! هرچند احتمالاً موردپسند همه نباشه (کل کتاب اعتراف‌های مونولوگ یک شخص با کسی هست که دیالوگی ازش نداریم) اما درس‌های آشکار و پنهان زیادی داره. ترجمه خوب بود اما ایرادات زیادی هم داشت، چه از نظر انتخاب کلمات و چه

- بیشتر
علی دائمی
۱۴۰۰/۰۶/۲۵

چند نکته دربارهٔ سقوط آلبر کامو: ۱) بعنوان یک علاقه‌مند به آثار کامو (که البته هنوز موفق نشده‌م همهٔ آثارش رو بخونم) این کتاب رو متفاوت با تمام کتاب‌های دیگرش میدونم. به دلیل اینکه سبک کتاب و نحوهٔ بیان دیدگاه‌ها در

- بیشتر
Mohammad Hassan Hajivandi
۱۳۹۹/۰۱/۲۰

این کتاب یک بازتاب کننده دقیق از خوانش‌های ممکن از رفتارهای مبتنی بر انواع برداشت‌های اخلاقیه، که نویسنده انواع این برداشت‌ها رو می‌سنجه و البته باید توجه داشت که نتیجه‌هایی که از این سنجش‌ها می‌گیره یا مسائلی که بیان می‌کنه

- بیشتر
Amin D
۱۳۹۹/۰۷/۲۰

روایت جانکاه آدمی که آن قدر خوش شانس است، شاید هم نگون بخت، که با مساله وجودی خودش مواجه می شود. وقتی همه چیز انگار خوب است، همه چیز سرجای خودش است، شاید دیگر آرزویی ندارد، به ناگاه سرش به

- بیشتر
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
۱۳۹۹/۰۵/۲۱

داستانی کوتاه و تامل برانگیزِ گفتگوی ذهنیِ شخصی با خودش هست که زندگی گذشته اش رو برای مخاطب به تصویر می کشد. به گفته ژان پل سارتر سقوط زیباترین و درک ناشده ترین اثر آلبر کامو هست. برای درک و

- بیشتر
esrafil aslani
۱۴۰۰/۰۴/۰۲

از فرط تکرار، عاداتی کسب می کنید. به زودی کلمات بی اندیشه بر زبانتان جاری می شود و عمل، بی اراده، به دنبال آن می آید. روزی می رسد که، بدون خواستن حقیقی، تملک می کنید. باور کنید، لااقل برای

- بیشتر
گندم
۱۳۹۹/۰۱/۱۳

کسی میتونه منو راهنمایی کنه در مورد ترجمه ی این کتاب؟ آیا ترجمه خوبیه؟

ایمان
۱۴۰۱/۱۱/۱۷

شخصیت اصلی کامو در سقوط کمی شبیه به شخصیت رمان مرد زیرزمینی داستایوفسکی است هر دو آدمهایی هستند که نوعی خودآگاهی در مورد خودشان دارند و در مورد اعمال و افکارشان با نوعی وسواس و احساس گناه خودپسندانه برخورد میکنند

- بیشتر
نسترن
۱۴۰۲/۰۵/۲۵

این کتاب از زبان یه آدم به تمام معنا خودشیفته و وقیحه که فکر میکنه وجودش نعمته برای دیگران ،دقیقا طبق اونچه که تو توضیحات کتاب نوشتن،یکم فکر کنیم متوجه میشیم از سر این آدما چقد دور و برمون زیادن

بابک
۱۴۰۱/۱۰/۲۰

بنظرم ترجمش ضعیفه .جمله بندی ها مناسب نیست .گاهی اوقات اصلا فعل و فاعل باهم نمیخوره و حروف اضافه و ربط نابجا بکار رفتن بنظرم ترجمه خانم شورانگیز فرخ بمراتب بهتر و قابل فهم تر هستش

«هیچ‌کس مجبور نیست انسان بزرگی باشد. تنها انسان‌بودن کافی است.»،
rezai milad
«هیچ‌کس مجبور نیست انسان بزرگی باشد. تنها انسان‌بودن کافی است.»
𝐒𝐚𝐧𝐚𝐳...♡
«به آن‌چه که ما را با بعضی از آدم‌ها وابسته می‌کند، نام عشق ندهیم.»
˼السـیِّدة‌َالشَهیدة˹
من از آن قماش آدم‌ها نبودم که توهین‌ها را ببخشم، ولی سرانجام همیشه آن‌ها را فراموش می‌کردم و آن کس که گمان می‌کرد از او متنفرم، وقتی می‌دید لبخندزنان و با رویی گشاده به او سلام می‌کنم، باورش نمی‌شد و دهانش از حیرت باز می‌ماند. آن‌وقت بنا به سرشتش بزرگواری و اعتلای روحم را تحسین می‌کرد یا بی‌رگی و بی‌غیرتی‌ام را مورد تحقیر قرار می‌داد، غافل از این‌که دلیل این رفتارم بسیار ساده بود: همه‌چیز، حتا نامش را هم ازیاد برده بودم.
سیّد جواد
دل آدم حافظهٔ خوبی دارد
soniya
«به آن‌چه که ما را با بعضی از آدم‌ها وابسته می‌کند، نام عشق ندهیم.»
𝐒𝐚𝐧𝐚𝐳...♡
«بشر تنها آفریده‌ایست که نمی‌خواهد آن باشد که هست.»،
AS4438
سرانجام روزی یا شبی، صدای خنده بی‌خبر همه‌جا پخش خواهد شد. حکمی که دربارهٔ دیگران صادر کرده‌اید، سرانجام یکراست به خودتان برخواهد گشت، مانند سیلی به صورت‌تان می‌خورد و آسیب‌هایی به‌بار می‌آورد.
Yasaman
«بدبختی هنگامی به‌سراغ‌تان می‌آید که همه از شما تعریف می‌کنند!»
@laleh
از آن‌جا که دلم می‌خواست کسی را دوست بدارم و کسی هم مرا دوست داشته باشد، به گمانم عاشق شدم. به‌عبارت دیگر احمق شدم.
fatemeh

حجم

۱۱۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۱۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان