تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
معرفی کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
کتاب الکترونیکی «وقتی شانس در کمین است» نوشتهٔ اینا گارتن با ترجمهٔ یکتا نائیج ونوش و ویراستاری سیدعلی شاهری توسط نشر بهسخن منتشر شده است. این اثر در دستهٔ سرگذشتنامه و خاطرات قرار میگیرد و روایتگر فراز و نشیبهای زندگی شخصی و حرفهای نویسنده است؛ کسی که از دنیای سیاست و مدیریت دولتی به عرصهٔ آشپزی و کارآفرینی در صنعت غذا قدم گذاشته است. «وقتی شانس در کمین است» با نگاهی صادقانه و جزئینگر، مسیر پرچالش و الهامبخش اینا گارتن را از کودکی تا موفقیتهایش در دنیای آشپزی و رسانه دنبال میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
این کتاب، سرگذشتنامهای روایی و صمیمی از زندگی «اینا گارتن» است که در قالب خاطرات و روایتهای شخصی، مسیر زندگی او را از کودکی تا دوران بزرگسالی و موفقیتهای حرفهایاش دنبال میکند. «وقتی شانس در کمین است» با تمرکز بر تجربههای واقعی، چالشها و تصمیمهای سرنوشتساز، تصویری از رشد فردی و حرفهای نویسنده ارائه میدهد. ساختار کتاب بهصورت روایی و خطی است و هر فصل به بخشی از زندگی گارتن اختصاص دارد؛ از خانواده و دوران تحصیل تا ورود به دنیای سیاست و سپس تغییر مسیر به سمت کارآفرینی در صنعت غذا. این اثر نهتنها به روایت زندگی شخصی نویسنده میپردازد، بلکه فضای اجتماعی و فرهنگی دوران او را نیز به تصویر میکشد و نشان میدهد چگونه انتخابها و فرصتها میتوانند مسیر زندگی را تغییر دهند. کتاب با زبانی صادقانه و جزئینگر، به دغدغههای درونی، تردیدها، امیدها و شجاعت لازم برای تغییرات بزرگ میپردازد و خواننده را با فرازونشیبهای یک زندگی غیرکلیشهای همراه میکند.
خلاصه کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
«هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!» داستان «وقتی شانس در کمین است» با بازگویی خاطرات کودکی اینا گارتن آغاز میشود؛ جایی که او در خانوادهای سختگیر و با انتظارات بالا رشد میکند. روایت، از تجربههای تلخ و شیرین دوران کودکی و نوجوانی او میگوید؛ از محدودیتهایی که مادرش برایش ایجاد میکرد تا تلاشهایش برای یافتن راهی مستقل و متفاوت. گارتن بهتدریج علاقهاش به آشپزی را کشف میکند، اما مسیرش ابتدا به دنیای سیاست و مدیریت دولتی در واشنگتن دیسی میانجامد. او در کاخ سفید و در کنار دولتهای وقت، مسئولیتهایی بر عهده میگیرد، اما احساس نارضایتی و بیمعنایی از کارش، او را به فکر تغییر میاندازد. در نقطهای سرنوشتساز، با دیدن یک آگهی فروش فروشگاه مواد غذایی، تصمیم میگیرد شغل دولتی را رها کند و وارد دنیای ناشناختهٔ کارآفرینی در صنعت غذا شود. این تصمیم با تردیدها، ترسها و مخالفت خانواده همراه است، اما گارتن با حمایت همسرش جفری، مسیر تازهای را آغاز میکند. روایت کتاب، بهجزئیات روابط خانوادگی، دوستیها، تجربههای عاشقانه و چالشهای اجتماعی و فرهنگی دوران نویسنده نیز میپردازد. در طول مسیر، گارتن با آزمون و خطا، شکستها و موفقیتها، به تدریج جایگاه خود را در دنیای آشپزی و رسانه پیدا میکند و به شخصیتی شناختهشده تبدیل میشود. کتاب، بیش از آنکه صرفاً داستان موفقیت باشد، روایتی از رشد فردی، عبور از ترسها و ساختن زندگی بر پایهٔ علاقه و جسارت است.
چرا باید کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید را بخوانیم؟
این کتاب با روایت صادقانه و جزئینگر، تصویری ملموس از فرازونشیبهای زندگی فردی و حرفهای ارائه میدهد. «وقتی شانس در کمین است» بهویژه برای کسانی که در آستانهٔ تصمیمهای بزرگ یا تغییر مسیرهای مهم هستند، الهامبخش است. نویسنده با بازگویی تجربههای واقعی، نشان میدهد چگونه میتوان با پذیرش ریسک و پیروی از علاقه، مسیر تازهای در زندگی ساخت. کتاب، علاوهبر روایت زندگی شخصی، به موضوعاتی چون روابط خانوادگی، فشارهای اجتماعی، نقش زنان در جامعه و اهمیت استقلال فردی نیز میپردازد. خواندن این اثر فرصتی است برای تأمل دربارهٔ انتخابها، شجاعت و معنای موفقیت در زندگی.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به سرگذشتنامه، خاطرات و روایتهای الهامبخش مناسب است. بهویژه کسانی که دغدغهٔ تغییر مسیر شغلی، رشد فردی یا عبور از محدودیتهای خانوادگی و اجتماعی دارند، میتوانند از تجربههای اینا گارتن بهره ببرند. همچنین برای دوستداران آشپزی و کارآفرینی در حوزهٔ غذا، این اثر جذابیت ویژهای دارد.
بخشی از کتاب وقتی شانس در کمین است، آماده باشید
«نه من این کار را نمیکنم. من از این تپه بالا نمیروم.» زندهترین خاطرهٔ ذهنم است. نوشتن زندگینامه هیچ فرمول مشخصی ندارد؛ اما جذابترین بخش ماجرا این است که وقتی نویسندهٔ داستان خودت باشی، میتوانی به گذشته برگردی و لحظاتی را پیدا کنی که واقعاً سرنوشتساز بودهاند. یکی از آن لحظات برای من بر فراز تپهٔ بالج در آنروزها تازه داشتم با جفری گارتن آشنا میشدم؛ دانشجوی سال دومی که هم نابغه بود و هم بیاندازه جذاب. من سال آخر دبیرستان بودم و با اینکه چندماهی همدیگر را میدیدیم؛ اما هنوز درحال تلاش برای ساختن رابطهمان بودیم. همهچیز خوب پیش میرفت؛ اما آنروز یک چیزی سر جای خودش نبود. من با لباسهای رسمی وارد دانشگاه شدم و برای یک آخر هفتهٔ آرام و دوستانه آماده بودم؛ اما جفری خیال دیگری داشت؛ او برنامهٔ یک پیادهروی طولانی را چیده بود. شلوار جین خودش را بهمن داد که بپوشم؛ حرکتی که در هفدهسالگی برایم بیشازحد صمیمانه بهنظر میرسید و بعد مرا به جایی برد که در تصورم شیبدارترین تپهٔ دنیا بود. تپه؟! نه. این یک کوه واقعی بود! بعد از مدتی پیادهروی، دیگر بهراستی نمیتوانستم ادامه دهم. ایستادم. نگاهی به جفری انداختم و گفتم: «باید چیزی را دربارهٔ من بدانی.» در کودکی، جرئت مخالفت نداشتم. والدینم همیشه با سیاست «یا طبق خواستهٔ ما یا هیچ» رفتار میکردند و کوچکترین مخالفتی، با خشم جدی آنها روبهرو میشد. حتی حق نداشتم دربارهٔ اینکه چه بپوشم یا چه زمانی تکالیفم را انجام دهم سوالی بپرسم. اما حالا همینجا؛ درست وسط این تپهٔ لعنتی، داشتم به جفری نه میگفتم؛ درحالیکه بیشتر از هرچیزی میخواستم دوستم داشته باشد.»
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه