کتاب از این ولایت؛ داستانهای کوتاه
۴٫۴
(۱۷)
خواندن نظراتمعرفی کتاب از این ولایت؛ داستانهای کوتاه
«از این ولایت» مجموعه ۱۱ داستان کوتاه از علیاشرف درویشیان است. داستانهای این مجموعه هم مانند داستانهای دیگر درویشیان به حال و روز و فقر و فلاکت مردم فرودست جامعه میپردازند. پسری که پدرش از کار افتاده شده و مادرش هم که کارش شکستن پستههای سربسته با دندان بوده، به خاطر شکستن دندانش بیکار شده است، پیرمردی که بچههایش از سرما و ناداری تلف شدهاند، گورکنی که دق و دلی فقر و نداریاش را با مشت و لگد بر سر زنش خالی میکند و....
داستانهای درویشیان اگرچه اندکی دورتر از زمان حال را توصیف و جهتگیری خاصی را تداعی میکنند اما بدون شک این داستانها هیچ وقت کهنه نمیشوند، خاک نمیگیرند و فراموش نمیشوند. این داستانها هر روز و هر روز جریان دارند و هرکدامشان انگشت اعتراضی هستند که مرفهان بیدرد، نوکیسهگان و وجدانهای به خواب رفته را نشانه رفتهاند.
بخشی از اولین داستان کتاب را میخوانید:
«- نیاز علیِ ندارد.
- حاضر.
شناسنامهاش «ندارد» بود. در کلاس من خیلی از بچهها شناسنامهشان «ندارد» بود. وقتی که اسمش را میخواندم، تکان سختی میخورد.
با خجالت، در حالی که مداد و نخ را پنهان میکرد تا آن را نبینیم، با جیغ کوتاهی گفت: «حاضر.» و در این حال صدایش شبیه جوجه کلاغی بود که در مشت فشارش بدهی.
تنها وسیلهٔ بازی او توپی بود که با کاغذهای سیاه مچاله شده درست کرده بود و مقداری نخ دورش پیچیده بود.
وقتی که بچهها بازی میکردند، او کنار دیواری مینشست و توپش را در دست میفشرد. آسمان را تماشا میکرد و با حسرت به بازی بچهها خیره میشد. هر وقت بازی میکرد، سرفهاش میگرفت و خون بالا میآورد.
دلم میخواست بیشتر با او حرف بزنم. یک روز که روی پلههای مدرسه نشسته بودم، آهسته آمد و کنار پلهها نشست. توپ کاغذی در دستش بود. زانوهای چرکش از میان پارگی شلوار پیدا بود. پرسیدم:
«نیاز علی، خانهتان کجاست؟»
- پشت قلعه، آقا.
- اسم پدرت چیه؟!
- ریش چرمی، آقا.
-چه کارهس؟
- هیچی، آقا. خیلی پیره، نشسته توی خانه و کتاب دعا میخوانه، آقا.
مادرت چه میکند؟
- بیکار شد، آقا. دیروز دندانهای جلوش افتاد و بیکار شد.
خوب که جویا شدم، معلوم شد که مادرش برای مش باقر، تاجر خشکبار ده، کار میکرده. کارش خندان کردن پسته بوده. پستههای دهان بسته را با دندان باز میکرده. روزی بیست و پنج ریال هم میگرفته. پس از سالها کار، دندانهایش ریخته و بیکار شده.»
انجیرهای سرخ مزار
محمدحسین محمدی
فصل نان؛ داستانهای کوتاهعلیاشرف درویشیان
مردگان جزیره موریسفرهاد کشوری
همراه آهنگهای بابام؛ داستانهای کوتاهعلیاشرف درویشیان
انتخابسیمین دانشور
بچه های آفتاب و داستان های دیگرجمال میرصادقی
سرزمین گوجه های سبزهرتا مولر
شایعاتی دربارهی جایی بهترمصطفی حسینیون
انتری که لوطیاش مرده بودصادق چوبک
قطره ای از دریامحمدحسن زاهدی توچائی
افتاده بودیم در گردنهی حیرانحسین لعل بذری
یک چاه و دو چاله و مثلا شرح احوالاتجلال آل احمد
ماهی ها پرواز می کنندلیندا ماللی هانت
آدم هااحمد غلامی
شکار کبکرضا زنگیآبادی
از میان شیشه از میان مهعلی خدایی
شبانههاکازوئو ایشی گورو
بیدار نشدن در ساعت نمیدانم چنداحمد آرام
قدیس دیوانهاحمدرضا امیریسامانی
آبشوران
علیاشرف درویشیان
فصل نان؛ داستانهای کوتاهعلیاشرف درویشیان
آبشورانعلیاشرف درویشیان
سلول ۱۸علیاشرف درویشیان
همراه آهنگهای بابام؛ داستانهای کوتاهعلیاشرف درویشیان
همراه آهنگهای بابامعلیاشرف درویشیان
از ندارد تا داراعلیاشرف درویشیان
فصل نانعلیاشرف درویشیان
به رنگ زندگی؛ La couleur de la vieابراهیم سلیمی کوچی
حجم
۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۲۵,۵۰۰
۱۲,۷۵۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
تازگی ها با کتابهای علی اشرف درویشیان آشنا شدم. واقعا نویسنده خوبی هستند. کتاب را بدون وقفه خواندم... کاش زودتر این نویسنده را میشناختم. به نظرم این کتاب از آبشوران هم بهتر بود... فقر، تم اصلی این کتاب است. فقر
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است بخشی از داستان درد های مردم از قلم و زبان مردی که درد داشته و با این درد ها زندگی کرده...
پیشنهاد اول شخص خودم برای آشنایی با درویشیان همین کتابه
عالی و تلخ . مثل استامینوفن قبل از خواب
فقر ، فقر و فقر ... بعضی از داستان هاش مثل هتاو و کاکه مراد خیلی دردناک بود
رئالیسم متعهد یک معلم دردمند.