دانلود و خرید کتاب از این ولایت؛ داستان‌های کوتاه علی‌اشرف درویشیان
تصویر جلد کتاب از این ولایت؛ داستان‌های کوتاه

کتاب از این ولایت؛ داستان‌های کوتاه

معرفی کتاب از این ولایت؛ داستان‌های کوتاه

«از این ولایت» مجموعه ۱۱ داستان کوتاه از علی‌اشرف درویشیان است. داستان‌های این مجموعه هم مانند داستان‌های دیگر درویشیان به حال و روز و فقر و فلاکت مردم فرودست جامعه می‌پردازند. پسری که پدرش از کار افتاده شده و مادرش هم که کارش شکستن پسته‌های سربسته با دندان بوده، به خاطر شکستن دندانش بیکار شده است، پیرمردی که بچه‌هایش از سرما و ناداری تلف شده‌اند، گورکنی که دق و دلی فقر و نداری‌اش را با مشت و لگد بر سر زنش خالی می‌کند و.... داستان‌های درویشیان اگرچه اندکی دورتر از زمان حال را توصیف و جهت‌گیری خاصی را تداعی می‌کنند اما بدون شک این داستان‌ها هیچ وقت کهنه نمی‌شوند، خاک نمی‌گیرند و فراموش نمی‌شوند. این داستان‌ها هر روز و هر روز جریان دارند و هرکدامشان انگشت اعتراضی هستند که مرفهان بی‌درد، نوکیسه‌گان و وجدان‌های به خواب رفته را نشانه رفته‌اند. بخشی از اولین داستان کتاب را می‌خوانید: «- نیاز علیِ ندارد. - حاضر. شناسنامه‌اش «ندارد» بود. در کلاس من خیلی از بچه‌ها شناسنامه‌شان «ندارد» بود. وقتی که اسمش را می‌خواندم، تکان سختی می‌خورد. با خجالت، در حالی که مداد و نخ را پنهان می‌کرد تا آن را نبینیم، با جیغ کوتاهی گفت: «حاضر.» و در این حال صدایش شبیه جوجه کلاغی بود که در مشت فشارش بدهی. تنها وسیلهٔ بازی او توپی بود که با کاغذهای سیاه مچاله شده درست کرده بود و مقداری نخ دورش پیچیده بود. وقتی که بچه‌ها بازی می‌کردند، او کنار دیواری می‌نشست و توپش را در دست می‌فشرد. آسمان را تماشا می‌کرد و با حسرت به بازی بچه‌ها خیره می‌شد. هر وقت بازی می‌کرد، سرفه‌اش می‌گرفت و خون بالا می‌آورد. دلم می‌خواست بیشتر با او حرف بزنم. یک روز که روی پله‌های مدرسه نشسته بودم، آهسته آمد و کنار پله‌ها نشست. توپ کاغذی در دستش بود. زانوهای چرکش از میان پارگی شلوار پیدا بود. پرسیدم: «نیاز علی، خانه‌تان کجاست؟» - پشت قلعه، آقا. - اسم پدرت چیه؟! - ریش چرمی، آقا. -چه کاره‌س؟ - هیچی، آقا. خیلی پیره، نشسته توی خانه و کتاب دعا می‌خوانه، آقا. مادرت چه می‌کند؟ - بیکار شد، آقا. دیروز دندان‌های جلوش افتاد و بیکار شد. خوب که جویا شدم، معلوم شد که مادرش برای مش باقر، تاجر خشکبار ده، کار می‌کرده. کارش خندان کردن پسته بوده. پسته‌های دهان بسته را با دندان باز می‌کرده. روزی بیست و پنج ریال هم می‌گرفته. پس از سال‌ها کار، دندان‌هایش ریخته و بیکار شده.»
ملکوت
۱۳۹۹/۰۸/۰۸

تازگی ها با کتابهای علی اشرف درویشیان آشنا شدم. واقعا نویسنده خوبی هستند. کتاب را بدون وقفه خواندم... کاش زودتر این نویسنده را می‌شناختم. به نظرم این کتاب از آبشوران هم بهتر بود... فقر، تم اصلی این کتاب است. فقر

- بیشتر
توحيد
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است بخشی از داستان درد های مردم از قلم و زبان مردی که درد داشته و با این درد ها زندگی کرده...

yaser rad
۱۴۰۰/۰۸/۰۱

پیشنهاد اول شخص خودم برای آشنایی با درویشیان همین کتابه

عباس
۱۴۰۲/۰۵/۲۰

عالی و تلخ . مثل استامینوفن قبل از خواب

فاطمه
۱۴۰۱/۰۷/۱۵

فقر ، فقر و فقر ... بعضی از داستان هاش مثل هتاو و کاکه مراد خیلی دردناک بود

صابر ابطحی
۱۳۹۹/۰۹/۰۶

رئالیسم متعهد یک معلم دردمند.

مادرت چه می‌کند؟ - بیکار شد، آقا. دیروز دندان‌های جلوش افتاد و بیکار شد. خوب که جویا شدم، معلوم شد که مادرش برای مش باقر، تاجر خشکبار ده، کار می‌کرده. کارش خندان کردن پسته بوده. پسته‌های دهان بسته را با دندان باز می‌کرده. روزی بیست و پنج ریال هم می‌گرفته. پس از سال‌ها کار، دندان‌هایش ریخته و بیکار شده.
محسن سفیدگر
آدم بدبخت، خواب دیدنش هم بدبختیه.
محسن سفیدگر
ای متکا، دین و گناه سه راه دار و سه جاه‌دار و سه گمرکچی به گردنت اگر صُب زود بیدارمان نکنی
محسن سفیدگر
«سخته، خیلی سخته، اما تحمل می‌کنم، صبر می‌کنم، صبر کوچک خدا چهل ساله. یک مرتبه باید تکانشان بدهم، تکان سخت، که سکته بکنند. بی ناموس‌ها.»
کاربر ۴۳۴۳۱۶۹

حجم

۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
۱۲,۷۵۰
۵۰%
تومان