کتاب چند روایت معتبر (مجموعه داستان)
۴٫۳
(۳۸)
خواندن نظراتمعرفی کتاب چند روایت معتبر (مجموعه داستان)
«چند روایت معتبر» مجموعه چند داستان کوتاه نوشته مصطفی مستور، نویسنده موفق معاصر است. مستور در طول فعالیت ادبی و هنری خود جوایز متعددی به دست آورده که لوح تقدیر نخستین مسابقه داستاننویسی صادق هدایت یکی از آنها است. از آثار این نویسنده میتوان به «روی ماه خداوند را ببوس»، «عشق و چیزهای دیگر»، «تهران در بعدظهر»، «حکایت عشقی بی قاف بیشین بینقطه» و «من گنجشک نیستم» اشاره کرد.
کتاب حاضر از هفت بخش با موضوعاتی همچون عشق، زندگی و مرگ تشکیل شده است:
چند روایت معتبر درباره عشق: درباره عشق و علاقهای است که یک معلم فیزیک نسبت به یکی از شاگردان خود دارد.
چند روایت معتبر درباره زندگی: روایتگر زندگی زوجی به نامهای کسری و سایه است که با یکدیگر زندگی میکنند، اما کسری به زن دیگری به نام مهتاب فکر میکند.
چند روایت معتبر درباره مرگ: در این داستان بخشهایی از زندگی افراد مختلف درباره مسائلی همچون خودکشی و مرگ روایت میشود. مصائب چند چاه عمیق: روایتی از بخشهای مختلفی از یک زندگی است.
در چشمانت شنا میکنم و در دستهایت میمیرم: این داستان روایتگر عشق یک مرد شاعر است که در پی اتفاقاتی به نفرت تبدیل میشود.
کیفیت تکوین فعل خداوند: روایتگر زندگی سه زوج جوان است که برای یکی از زوج ها حادثهای رخ میدهد.
کشتار: این داستان عاشقانه درباره دو شخصیت بهنامهای یوسف و مونس است که به یکدیگر دلبسته و از طریق نامه باهم در ارتباط هستند.
در بخشی از کتاب میخوانید:
«پدرم مُرد اما بیفاستروگانف نخورد. فیلهمینیون نخورد. نان پاپادام نخورد. اِگبرگر و مرغ کنتاکی نخورد. لب به پیتزا نزد و هرگز نفهمید لابستر و رُستبیف چیست. پدرم مُرد اما هرگز مشروب نخورد. لب به سیگار نزد. حتا اسم ماریجووانا را نشنیده بود. پدرم هفتاد سال عمر کرد اما رستوران چلسی را ندید. ندید که در رستوران گُلدِنفودز چهطور برگهای کاهو را با کارد سلاخی میکنند. ندید چهطور گوجهفرنگیها را کشتار میکنند. مُرد و ندید گارسونها چهطور باقیماندهٔ غذاها را در سطل زباله خالی میکنند. پدرم مُرد اما هیچوقت دسرِ غذایش کافهگلاسه و کرمکارامل نبود. دو دانه خرما بود.»
مستور با بهرهگیری از هوش نویسندگی خود در ابتدای هر بخش از کتاب، متن خواندنی و جذابی نوشته تا مخاطب خود را از ابتدا با فضای داستان آشنا کند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد «چند روایت معتبر» که موجب جذابیت دوچندان کتاب شده، نثر روان و زیبای آن است.
حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه
مصطفی مستور
من دانای کل هستم؛ مجموعه داستانمصطفی مستور
پیاده روی در ماهمصطفی مستور
بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)مصطفی مستور
دویدن در میدان تاریک مینمصطفی مستور
من گنجشک نیستممصطفی مستور
شب ممکنمحمدحسن شهسواری
عشق روی پیادهرومصطفی مستور
عشق و چیزهای دیگرمصطفی مستور
رساله درباره نادر فارابیمصطفی مستور
نقطه و نوزده داستان دیگرعلیرضا روشن
تهران در بعد از ظهرمصطفی مستور
نهنگی که یونس را خورد، هنوز زنده استسعید محسنی
دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریلهاروکی موراکامی
روز خرگوشبلقیس سلیمانی
آدم هااحمد غلامی
سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگارمصطفی مستور
روی ماه خداوند را ببوس
مصطفی مستور
استخوان خوک و دست های جذامیمصطفی مستور
عشق و چیزهای دیگرمصطفی مستور
بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)مصطفی مستور
حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطهمصطفی مستور
من گنجشک نیستممصطفی مستور
عشق روی پیاده رومصطفی مستور
تهران در بعدازظهرمصطفی مستور
من دانای کل هستم؛ مجموعه داستانمصطفی مستور
حجم
۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
حجم
۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
قیمت:
۳۷,۰۰۰
۱۸,۵۰۰۵۰%
تومان
نظرات کاربران
کتاب! شروع خیلی خیلی خیلی خیلی کلا خیلی خوبی داشت و پایانش هم همینطور . ولی ای کاش ... بین این دو هم اینطور میبود اونطور که باید و شاید باشه اون وسطای چشمک زن کتاب بهم نچسبید " البته حس و
خوندن این کتاب و کلا آثار مصطفی مستور، مثل خطای دید میمونه! یعنی داری یه چیزی رو میخونی که درواقع اون چیزی که داری میخونی نیست! به همین صراحت! متن، به ظاهر انقدر بدیهیه، که گاهی میگی خب که چی! بعد که
دلم نیومد ۵ تا ستاره ندم قسد کرده بودم کمتر بدم ولی داثطان عاخر... . چقدر پدیدهی جالبی هستی مصطفی مستور! دوست دارم ببینمَت؛ که نه برای دیدنت، بل برای همصحبتی با جنابتان... از سایه بپرسم، از الیاس و از علیرضا... . در یک کلام: لذیذ
هرکس نظر و سلیقه خودش رو توی کتاب خوندن داره اما من با کتابای مصطفی مستور زندگی می کنم، از اینکه مدام توی شخصیت های کتاب گم میشم یا حتی گمشون می کنم لذت می برم، از بازی کردن مصطفی
کتابای مستور یه جور خاصه ، من تقریبا بیشتر کتابهاش رو خوندم توی همه یه جور گمگشتگی هست که بعضی میپسندن
🌿_چنین نبشته آمده بود که این را گرفتیم : چیزی از جنس غم! و شادمانه بخشی از روحمان سبک شد: با چیزی هم ردیف غم! ... موافق برخی از عبارات و الفاظی که برای شرح شخصیت و داستان استفاده شده بود نیستم، اما گاه
یونس ، الیاس ، یوسف ، نیلو ، سیمین ....همه من
عالیه...
آثار آقای مستور، نوع نوشتارشون، قلمشون، حتی نوع نگاهشون نسبت به پدیده های اطراف خیلی خاصه و ممکن هست هر فردی نپسنده..... اما به عقیده خودم خیلی جذابن❤😄..... اشخاص اصلی هر روایت و داستانی که آقای مستور نوشتن یک جور
متاسفانه آقای مستور در به ثمر نرسوندن ایده های جذابشون توانایی خاصی دارن.هر داستان ایده و خط داستانی جالبی داره که میتونست خیلی بهتر از این هم به ثمر برسه.ولی اون چند صفحه اول هر داستان خیلی جذابه حقیقتا...