بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان) | طاقچه
تصویر جلد کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)

بریده‌هایی از کتاب بهترین شکل ممکن (مجموعه داستان)

نویسنده:مصطفی مستور
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۸از ۷۹ رأی
۳٫۸
(۷۹)
معلم فیزیکی داشتیم که گاهی حرف‌های عجیبی می‌زد. مخصوصا وقتی لبی تر کرده بود. یه‌بار گفت شب‌ها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگه‌ای بذارید. می‌گفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد می‌شه این کار رو کرد. مثلا جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیرمرد آب‌زیپو که نیم‌ساعت طول می‌کشه تا کفش‌های لعنتیش رو بپوشه. جای یه حشره. یه سیفون توالت. یه توپ فوتبال. یه تابوت. یه جفت کفش. جای یه قدیس، یه روسپی، یه گربه. می‌گفت اگه مدتی این کار رو انجام بدید حس می‌کنید انگار دنیا داره توی روح‌تون نفس می‌کشه
زهرا۵۸
به‌نظر می‌رسد آدم‌ها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند گرچه برای خروج از آن اغلب دلایل موجهی وجود دارد
Babak Z
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا.
Mina.Hp
«هر چی از زندگی بیش‌تر فاصله بگیری امکان شاعر شدن بیش‌تره و بالعکس.»
ــسیّدحجّتـــ
گاهی برای بیدار موندن باید گرفت تخت خوابید.
سیّد جواد
«کشیش گفت اسم خداوند خاصیتی داره که هیچ اسم دیگه‌ای نداره. گفت اگه یکی از اسم‌های خداوند رو مدام تکرار کنی، حتا اگه معناش رو ندونی، یا از اون بدتر، حتا اگه به چیزی که می‌گی باور نداشته باشی، گفتنش کم‌کم روی تو تاثیر می‌ذاره. گمونم منظورش یه‌جور تاثیر معنوی بود.»
ــسیّدحجّتـــ
حالا بعد از گذشت این‌همه سال دوست دارم خطاب به این سه رفیق پشت دیوار بگویم: «بزغاله‌ها! هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم این‌قدر دلم واسه‌تون تنگ بشه.»
پریسا
به‌نظر می‌رسد آدم‌ها دلیل روشنی برای عاشق شدن ندارند گرچه برای خروج از آن اغلب دلایل موجهی وجود دارد؛
ــسیّدحجّتـــ
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا
hosein lima
که باورپذیری برای هر کس بستگی دارد به جایی که او ایستاده است. یعنی چیزی که برای کسی واقعیت ساده‌ای است، ممکن است برای دیگری رویایی دست‌نیافتنی باشد.
هلیا
توی یک کتاب نوشته بود آدم‌ها وقتی برهنه می‌شوند کم‌وبیش به‌هم شباهت پیدا می‌کنند و من فکر می‌کنم عاشق‌ها هم مانند آدم‌های لُخت به‌شدت به‌هم شباهت دارند.
ــسیّدحجّتـــ
یه چیز، یه چیز که دقیقا نمی‌دونم چیه، داره من رو از وسط نصف می‌کنه. شاید یه ارّه. یه چاقو. هر چی. انگار داره جایی آتیش می‌گیره و من مثل احمق‌ها فقط دارم نگاه می‌کنم. نگاه می‌کنم ببینم چه‌طور همه‌چیز جلو چشم‌هام داره خاکستر می‌شه.
YaSaMaN
شب‌ها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگه‌ای بذارید. می‌گفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد می‌شه این کار رو کرد. مثلا جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیرمرد آب‌زیپو که نیم‌ساعت طول می‌کشه تا کفش‌های لعنتیش رو بپوشه. جای یه حشره. یه سیفون توالت. یه توپ فوتبال. یه تابوت.
Babak Z
جدی فکر کردن مثل کار در معدن سخت است و آدم‌هایی که به هر دلیل جدی فکر می‌کنند باید هرازگاهی با چیزهای سطحی تفریح کنند.
YaSaMaN
واقعیت این است که من هرگز عاشق نشدم.
ــسیّدحجّتـــ
آدم‌ها وقتی برهنه می‌شوند کم‌وبیش به‌هم شباهت پیدا می‌کنند و من فکر می‌کنم عاشق‌ها هم مانند آدم‌های لُخت به‌شدت به‌هم شباهت دارند.
سیّد جواد
به قول مادرم، زندگی گاهی از قصه‌ها و فیلم‌ها و خواب‌ها عجیب‌تر است.
هلیا
مثل کودکی بود که ناگهان اسباب‌بازی‌اش را از او گرفته باشند. دلش خواست بزند زیر گریه. دلش خواست جیغ بکشد، اعتراض کند، التماس کند، فحش بدهد. دلش خواست برود وسط خیابان و رو به جایی که نمی‌دانست کجاست، فریاد بزند: «از جون من چی می‌خواهید؟» اما به جای همهٔ این‌ها تنها سرش را برگرداند
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
در سراسر زندگی هشتاد و چهارسالهٔ او هیچ نکتهٔ با اهمیتی وجود ندارد مگر افزودن پنج انسان به آمار پُرشمار آدم‌های روی زمین که حاصل دو ازدواج ناموفق بود؛ اگر تولیدمثل اصولا نکتهٔ با اهمیتی باشد.
Babak Z
«از هر زاویه‌ای که نگاهش می‌کردی زیبا بود.»
YaSaMaN
مثل آفتاب‌پرست‌ها گوشه‌ای می‌نشست و زل می‌زد به نقطه‌ای تا شعر خوبی شکار کند. یک‌بار توی اتوبوس به من گفت: «هر چی از زندگی بیش‌تر فاصله بگیری امکان شاعر شدن بیش‌تره و بالعکس.»
حسین
لحظه‌ای به تلویزیون خاموش نگاه کرد. به‌نظرش رسید هزاران آدم توی تلویزیون خاموش دفن شده‌اند که با روشن شدن آن، انگار رستاخیزی، زنده می‌شوند و شروع می‌کنند به جنب‌وجوش.
زهرا۵۸
کشیش گفت اسم خداوند خاصیتی داره که هیچ اسم دیگه‌ای نداره. گفت اگه یکی از اسم‌های خداوند رو مدام تکرار کنی، حتا اگه معناش رو ندونی، یا از اون بدتر، حتا اگه به چیزی که می‌گی باور نداشته باشی، گفتنش کم‌کم روی تو تاثیر می‌ذاره
زهرا۵۸
«هر چی از زندگی بیش‌تر فاصله بگیری امکان شاعر شدن بیش‌تره و بالعکس.»
YaSaMaN
میرزا اسماعیل در آن حجرهٔ کوچک با کلاه نمدی و پیراهن بلند سفید بی‌یقه و صورتی چروکیده انگار کسی بود که از قرن ششم یا هفتم تصادفا پرتاب شده بود به قرن چهاردهم.
ترمه🍁
کشیش گفت اسم خداوند خاصیتی داره که هیچ اسم دیگه‌ای نداره. گفت اگه یکی از اسم‌های خداوند رو مدام تکرار کنی، حتا اگه معناش رو ندونی، یا از اون بدتر، حتا اگه به چیزی که می‌گی باور نداشته باشی، گفتنش کم‌کم روی تو تاثیر می‌ذاره.
Mina.Hp
زندگی یعنی کمی دیروز و خیلی امروز و ذره‌ای فردا.
Baran
گمان می‌کنم اگر توی این دنیا هنوز چیزی باقی مانده باشد که بتواند اسباب امیدواری شود یا بتوان از آن لذت برد، همین «زیبایی» است.
khorasani
زا این‌بار جیغ کشید: «متنفرم. از همه‌چیز متنفرم. از خودم، از همه‌چیزِ خودم متنفرم. از کفش‌هام. از پالتوم. از موهام. دست‌هام. چشم‌هام. صِدام. از اون نمایش لعنتی. از رُم. از وضعیتی که توش گیر افتاده‌م. بازم می‌خوای بدونی؟ خوب می‌گم. از هر چی کلمه‌ست متنفرم. از "دوستت دارم." از "بدون تو نمی‌تونم زندگی کنم." از تو. از خودم. از اون ایرلندی.»
miladan
به قول مادرم، زندگی گاهی از قصه‌ها و فیلم‌ها و خواب‌ها عجیب‌تر است.
Sahar B

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۶۰%
تومان