کتاب از دو که حرف می زنم، از چه حرف می زنم
معرفی کتاب از دو که حرف می زنم، از چه حرف می زنم
از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم نوشتهی هاروکی موراکامی است. او در این کتاب ما را با خاطرات روزمرهی دویدنهایش آشنا میکند و از نقش مهمی که دویدن در نویسندگی و زندگی حرفهایاش داشته است سخن میگوید.
درباره کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
هاروکی موراکامی در برابر مشکلات پیشرویش تسلیم نمیشود و دنیایی پر از سختکوشی، تنهایی و مقاومت دارد که با برنامهریزی آن را جلو میبرد. موراکامی برای خودش اهدافی را مجسم میکند، و بعد با برنامهریزی درست، مرحله به مرحله به این هدفها نزدیک میشود. درک و فهمیدن این ۳ خط تمام چیزی است که ما با مطالعه کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم از هاروکی موراکامی خواهیم فهمید.
در این کتاب ما با مسائل شخصی، برنامههای روزانه، علاقمندیها، خاطرات و درکل فلسفهی زندگی او و نوع نگاه هاروکی موراکامی به پدیدهها و رخدادهای اطرافش آشنا میشویم و متوجه میشویم که چطور میتوانیم از رنج کشیدن دست برداریم و زندگی و عمرمان را همانجور که دوست داریم سپری کنیم. از دیگر ویژگیهای کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم در میان گذاشتن علایق و خاطرات نویسنده با خوانندگانش است که بهصورت صریح آنها را بیان کرده است. به دلیل علاقه موراکامی به موسیقی به خصوص موسیقی جاز، نام اغلب کتابهایش را از موسیقیها و یا کتابهایی که به آنها علاقهمند است الهام میگیرد.
چرا باید کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم را مطالعه کنیم؟
هاروکی موراکامی در کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم قصد ندارد با نصیحتها و پندهای کلیشهای مثل اینکه ورزش باعث سلامتی میشود، ما را تحث تاثیر کتاب قرار دهد. او در این کتاب با بیان تجربهها و حس خوب خودش وقتی در حال انجام فعالیتهای ورزشی است سعی میکند ما را با این دنیا و لذتهای وصفنشدنی آن آشنا کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر شما جزو دسته افرادی هستید که به خواندن خاطرات افراد مشهور و خودزندگینامه علاقه دارید، پس کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم پیش رو را از دست ندهید.
درباره هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در سال ۱۹۴۹ در کیوتوی ژاپن، از پدر و مادری معلم به دنیا آمد. او بسیار تحت تاثیر ادبیات و موسیقی غرب و البته روسیه بود. موراکامی از نوجوانی نوشتن را آغاز کرد او سال ۱۹۶۸ به دانشگاه رفت و در رشتهی تئاتر درس خواند، و در نهایت نیز در توکیو یک جاز بار تاسیس کرد و آن را با همسرش اداره میکرد. او دویدن را نیز در ۳۳ سالگی آغاز کرده است و تا کنون در ماراتنهای مختلفی در سراسر جهان شرکت کرده است.
هاروکی موراکامی برای آثارش برندهی جوایز زیادی مثل اُ کانر و فرانتس کافکا شده است. کتابهای او معمولا از پرفروشترین کتابها بهشمار میرود.
موراکامی در سال ۱۹۸۲، رمان تعقیب گوسفند وحشی را منتشر کرد. در سال ۱۹۸۴ به شهر کوچک فوجیتساوا در نزدیکی کیوتو نقل مکان کرد و در سال ۱۹۸۵ به سنداگایا. در سال ۱۹۹۱ به پرینستون نقل مکان کرد و در دانشگاه پرینستون به تدریس پرداخت. موراکامی در سال ۱۹۹۶ جایزه یومیوری را گرفت و در سال ۱۹۹۷ رمان زیرزمینی را منتشر کرد. او در سال ۲۰۰۱ به ژاپن بازگشت.
هاروکی موراکامی یکی از مشهورترین و پرطرفدارترین نویسندگان جهان است؛ روزنامهی گاردین موراکامی را یکی از بزرگترین رماننویسان زندهی جهان نامیده است. هاروکی موراکامی کسی که انتشار هر رمان جدیدش یک اتفاق مهم خبری به شمار میآید. مشهورترین اثر او کافکا در ساحل نام دارد که در زبان فارسی با عناوین دیگر نیز شناخته میشود. برخی دیگر از آثار مشهور موراکامی عبارتند از: چوب نروژی، بعد از زلزله، 1Q84، دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل و چاقوی شکاری.
آثار او تاکنون به ۴۲ زبان مختلف ترجمه شده است و در سراسر دنیا توانسته است مخاطبان را به خود جلب کند. هاروکی موراکامی اکنون هفتاد ساله است و در ژاپن میدود و مینویسد.
فهرست کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
مقدمهی مترجم پیشگفتار: رنج کشیدن اختیاریست 1. چهکسی به میک جَگر میخندد؟ 2. نکاتی در باب رماننویس دونده شدن 3. آتن در میانهی تابستان دویدن ماراتن برای اولینبار
4. بیشتر دانستههایم را در داستاننویسی، دویدنهای روزانه به من آموخته است 5. حتا اگر در جوانی موی دماسبی بلندی میداشتم 6. کسی دیگر بر میز نمیکوبید کسی فنجانها را پرت نمیکرد 7. پاییز در نیویورک 8. 18 تا لحظهای که بمیرم 9. کسی که تا توانست راه نرفت پسگفتار: بر جادههای گرداگرد جهان
تکه هایی از کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
جشن هالووین که به پایان برسد، زمستان مانند یک مامور مالیات قابل، به موقع سروکلهاش پیدا میشود. تا به خودم بیایم یخی قطور سرتاسر رودخانه را پوشانده و قایقها غیب شدهاند. آدم اگر هوس کند میتواند عرض رودخانه را از این سر تا آن سر قدم زنان طی کند. برگی بر درختان باقی نمیماند و شاخههای باریک آنها در باد بر تن هم شلاق میکشند و مثل استخوانهای خشک صدا میدهند. رویه تنهی درختان، اینجا و آنجا، میتوان لانهی سنجابها را دید. در آن لحظات حتما به خواب رفتهاند و خوابهای خوش میبینند. دستههای غاز که از کانادا به این جا میآیند حکایت از آن دارند که هوا در نواحی شمالی سردتر از اینجاست. باد سردی که از جانب رودخانه میوزد مثل ساتوری که تازه تیزش کرده باشند گزنده است. روزها کوتاه و کوتاهتر میشوند و ابرها هرچه ضخیمتر.
ما دوندهها در آن ایام دستکش میپوشیم، کلاههای پشمی را تا روی گوشها پایین میکشیم و عینکهای بزرگ روی چشم میگذاریم. با این همه، نوک انگشتهایمان یخ میزند و لالهی گوشمان از سرما تیر میکشد. اگر فقط در حد باد سرد باشد حرفی نیست و میتوان به طریقی با آن کنار امد اما باد که کولاک شود مگر میتوان با آن در افتاد؟ در طول شب برفها یخ میزنند و در سطح معابر در قالب تودههای عظیم و لغزندهی یخ غیر قابل عبور میشود. به همین دلیل ما هم از خیر دویدن میگذریم و در عوض، برای آن که سر فرم بمانیم، به شنا در سالنهای سرپوشیده رو میآوریم و یا سوار بر آن دوچرخههای ثابت و بیخاصیت رکاب میزنیم تا بهار سر برسد.
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
نظرات کاربران
وقتی ار دویدن حرف میزنم از چه حرف میزنم، یکی از جوانترین کتابهای هاروکی موراکامی، نویسندهٔ هفتاد سالهٔ ژاپنی است. این نویسنده که بیشتر برای نوشتن رمانهایی به سبک رئالیسم جادویی مشهور است در این اثر غیرداستانی به شرح شکلگیری
در یک جستوجوی اشتباهی، عنوان کتاب، به حدی نظرم را به خودش جلب کرد که هرچند واقعا نمیدانستم ارزش وقت گذاشتن دارد یا نه، آن را در لیست انتظار گذاشتم. و وقتی نسخه صوتی کتاب را جستوجو کردم و دیدم صوتی
دوستان عزیزم این کتاب در کل بحثی برای پیشرفت در کارهاست گاهی ما نیاز داریم که روی فکر خود کار کنیم اما حجم زیادی کتاب خصله را سر می برد و به مرور شما صفحات آخر را تند تند ورق
یکی از بهترین کتابایی هست که خوندم و همیشه هم همراهمه....به دو زبان! شیوه ی بیانش خوشاینده و در کل الهام بخشه.... به هر حال موراکامی عزیزه دیگه!
چقدر خوب بود.. اصلا فکر نمیکردم اینقدر دوستش داشته باشم. در عین ساده بودن خیلی جذاب بود و طوری از خاطراتش تعریف میکرد که منم تونستم حس کنم بخشی از اون لحظه هارو اگر سراغ کتاب رفتین انتظار رمان یا یه چیز پر
کتاب یادداشت های شخصی نویسنده است در مورد ورزش مورد علاقه اش دو؛ ترجمه خوبی داره اما برای من اونقدرها جذاب نبود و به نظرم برای آدمهایی که علاقه خاصی به ورزش و مخصوصا ورزش دو و سه گانه داشته
کتاب بسیار جذابی بود . انگار که زندگی مثل دویدن میمونه و ایشون به عنوان یک دونده حرفه ایی توی زندگی داره تجربیات خودش رو میگه . با اینکه ریتم سرگذشت محور و روایت گونه داره اما واقعا کتاب خوبیه
کتاب جالبی بود.یک کتاب خاطره نویسی و روانشناسانه ارزش خوندنو داره
عالیه. توی بریدهم بیشتر توضیح دادم.
کتاب بدی نیست اما کشش کمه من نتونستم کامل بخونم