دانلود و خرید کتاب چراغ سبزها متیو مک‌کانهی ترجمه سمانه پرهیزکاری
تصویر جلد کتاب چراغ سبزها

کتاب چراغ سبزها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۳۴۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چراغ سبزها

کتاب چراغ سبزها اثری نوشته متیو مک‌ کانهی، هنرپیشه معروف برنده جایزه اسکار با ترجمه سمانه پرهیزکاری است. او در این کتاب در کنار روایت داستان زندگی پر فراز و نشیبش، جهان بینی خود و نگاهش را به زندگی مطرح می‌کند و بدون نصیحت کردن درس‌هایی برای زندگی کردن می‌دهد. 

چراغ ‌سبزها یکی از بهترین کتاب‌های ۲۰۲۰ به انتخاب گاردین، آمازون، نیویورک‎ تایمز و… بوده است.

درباره کتاب چراغ سبزها

«از وقتی که نوشتن را یاد گرفتم دفتر خاطرات نگه می‌دارم. هر چیزی را نوشتم که هیجان‌زده‌ام کرد، ناامیدم کرد، باعث شد بخندم، باعث شد گریه کنم و باعث شد فکر کنم که چه چیزی شب‌ها بیدارم نگه می‌دارد».

این جمله‌ای است که متیو مک کانهی هنگام نوشتن این کتاب و داستان نوشته شدنش گفته است. او معتقد است این کتاب فقط یک زندگینامه با خط داستانی مشخص نیست بلکه تجربه ۵۰ ساله زندگی از چیزهایی که دیده و احساسات و افتخارات و شرمساری‌هایش است. او در کنار روایت کردن داستانش، جهانی بینی‌اش را به دنیا مطرح می‌کند. داستان‌های زندگی پر فراز و نشیبش، رخدادهای مختلفی که از سر گذرانده است. سختی‌هایی که در نهایت به شادی و آرامش بدل می‌شوند و مانند اسمی که برای کتابش انتخاب کرده است، چراغ‌های زرد و قرمزی که در نهایت به چراغ سبز بدل می‌شوند. 

چراغ سبزها در حقیقت «کتابی ا‌ست درباره جهان ‌بینی. من این‌جا هستم تا داستان‌ها، نظرات و فلسفه‌هایی را با شما در میان بگذارم که می‌توانید بی‌طرفانه آن‌ها را درک کرده و اگر خودتان بخواهید، آن‌ها را در زندگی‌تان پیاده کنید، چه با تغییر واقعیت‌تان، چه با تغییر زاویه دیدتان نسبت‌به مسائل. این کتاب مجموعه‌ای از قواعد بازی براساس ماجراهای زندگی من است..»

کتاب چراغ سبزها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

چراغ سبزها داستان و زندگینامه جالبی است که خواندنش را به تمام دوست‌داران این هنرپیشه مشهور و محبوب پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره متیو مک کانهی 

متیو دیوید مک‌ کانهی (Matthew McConaughey) ۴ نوامبر ۱۹۶۹ در تگزاس به دنیا آمد. او هنرپیشه، نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده آمریکایی است. نام او نخستین بار با فیلم مات و مبهوت مطرح شد که در ژانر کمدی ساخته شده بود و محصول ۱۹۹۳ است. سپس در فیلم‌های دیگری چون قتل‌های زنجیره‌ای تگزاس: نسل بعدی، زمانی برای کشتن، فیلم تاریخی اسپیلبرگ به نام آمیستاد، تماس، ادتی‌وی و یو-۵۷۱ به ایفای نقش پرداخت.

متیو مک کانهی تجربه بازی در فیلم‌های کمدی رمانتیک و فیلم‌های جدی را دارد و در فیلم‌های پرفروشی مانند گرگ وال استریت، باشگاه خریداران دالاس و همچنین سریال کارآگاه حقیقی به ایفای نقش پرداخته است و برای آن‌ها جوایزی را از جمله جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد و جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم درام برنده شده است. سریال کارآگاه حقیقی هم برای او نامزدی جایزه منتخب منتقدین تلویزیون برای بهترین بازیگر مرد در سریال درام تلویزیون را را به ارمغان آورد و همچنین نامزد دریافت جایزه امی ساعات پربیننده برای بهترین بازیگر نقش اول مرد در مجموعه تلویزیونی درام شد.

بخشی از کتاب چراغ سبزها

پنجاه سال است که در این زندگی‌ام، چهل‌ و دو سال است که سعی می‌کنم معمای آن‌ را حل کنم، و سی‌ و پنج سال است که از سرنخ‌هایی که برای حل آن پیدا می‌کنم یادداشت برمی‌دارم؛ یادداشت‌هایی درباره موفقیت‌ها و شکست‌ها، شادی‌ها و غم‌ها، چیزهایی که باعث شگفتی‌ام شده‌اند و چیزهایی که به خنده‌ام انداخته‌اند. سی‌وپنج سال فهمیدن، به‌خاطرسپردن، تشخیص‌دادن، جمع‌کردن، و نوشتنِ چیزهایی که برایم تکان‌دهنده یا جذاب بوده است. این‌که چطور عادل باشم... چطور استرس کم‌تری داشته باشم... چطور خوش بگذرانم... چطور کم‌تر به آدم‌ها آسیب بزنم... چطور آدم خوبی باشم... چطور چیزی‌که می‌خواهم را به دست بیاورم... چطور در زندگی به معنا برسم... چطور خودِ واقعی‌ام باشم.

همزمان که مامان اگزیستانسیالیسمیِ بی‌پرواگونه‌ای را به ما می‌آموخت، بابا به ما یاد می‌داد عقلِ سلیم داشته باشیم. او مردی بود که برای آقا و خانم‌ گفتن‌ها، انضباط، وفاداری، تسلیم‌ نشدن، و پول‌ درآوردن ـ به اندازه‌ای که بتوان برای خانواده امنیت ایجاد کرد ـ ارزش زیادی قائل بود. او نقاشی هم می‌کشید، کلاس باله می‌رفت، برای تیم فوتبال گرین بِی پکرز بازی می‌کرد، تاس‌بازی را دوست داشت، اسیرِ ترفند پانزی بود و بیش‌ترِ اوقات به‌جای این‌که چیزی بخرد آن ‌را برنده می‌شد، او آرزو داشت یک وقت شانس‌اش بگیرد و پول زیادی برنده شود تا خودش را بازنشسته کند و یک مغازه پُرکن ‌بخور در ساحل فلوریدا بزند.

بابا که برای ساختارمندکردنِ سه پسرش ساختارِ آن‌ها را می‌شکست، برای چراغ‌زردها احترام زیادی قائل بود و می‌خواست حتماً اول اصول را یاد بگیریم و بعد فردگراییِ خودمان را مطرح کنیم. به‌قول فوتبالی‌ها اول دفاع و تَکل را یادمان داد، تا بعد بتوانیم حمله کنیم.

همه می‌دانستند مردِ خانه چه کسی‌ست و اگر هر کدام از سه پسرش می‌خواستند این مفهوم را به چالش بکشند، می‌گفت: «می‌دونی کجا می‌تونی پیدام کنی!» ما از او می‌ترسیدیم. نه به این خاطر که به ما آسیب رسانده یا اذیت‌مان کرده باشد، فقط به این دلیل که پدرمان بود. ما او را الگوی خودمان می‌دانستیم. او از قانون و حکومت بالاتر بود، و احمق‌ها را اذیت نمی‌کرد، مگر این‌که اعتراف می‌کردید احمق‌اید! مردی با ظاهرِ یک خرس که دلش برای آدم‌های فقیر و ضعیف می‌سوخت، و همیشه درباره خودش و دنیا بذله‌گویی می‌کرد؛ مثلاً می‌گفت: «ترجیح می‌دم پولم رو صرف خوشگذرونی کنم تا این‌که سرِ پول‌درآوردن حوصله‌م سر بره.» پدرم مردی بود که به خودش افتخار می‌کرد و اگر کسی به او فرصتِ دوباره می‌داد، هرگز این لطف را فراموش نمی‌کرد. یک بار اواخر دهه هشتاد، بعد از این‌که یک کارمند بانک درخواستِ وام‌اش را رد کرده بود ـ وامی که می‌توانست او را از زیرِ بارِ قرض بیرون بیاورد ـ گفته بود: «الان یا می‌تونی در رو روی من ببندی، یا می‌تونیم با هم از در بریم بیرون!» درنهایت هم وام را گرفت و او و کارمند بانک با هم از در رفتند بیرون. او عاشقِ مهمانی‌گرفتن بود، عاشق خوش‌نوشی، و داستان‌تعریف‌کردن. انصافاً هم که به هر سه‌شان حسابی مسلط بود.

lonelyhera
۱۳۹۹/۱۱/۳۰

زمانی که میخواستم این کتاب رو بخرم میگفتم نکنه این کتاب واقعا حرفی برای گفتن نداشته باشه و صرفا یه بازیگر موفق نوشته اما این کتاب پر از حرف بود پر از درس برای زندگی یا حتی پر از درس

- بیشتر
Molaei
۱۳۹۹/۱۲/۱۵

من این کتاب رو به زبان انگلیسی خوندم، و الان که بخشی از کتاب رو به فارسی خوندم متوجه شدم چقد بد ترجمه شده. هرچی کتابِ زبان اصلی رَوون و عامیامه است کتاب ترجمه شده بی نمک و حتی گاهی

- بیشتر
rain_88
۱۳۹۹/۱۱/۲۵

کتابی فوق‌العاده صادقانه و پر از حکمت واقعی و بدرد بخور...قصه ی زندگی با همه رنج ها مصیبت ها سختی ها شادی ها دوست داشتن ها و عشق کتابی در ستایش زندگی ، امید و جانزدن ... متیو مک کانهی

- بیشتر
میمْ؛ مثلِ مَنْ
۱۳۹۹/۱۲/۲۲

یکی از نکات جالب کتاب اینه که نویسنده بالا و پایین ها و نقاط مثبت و منفی زندگیش رو میگه و یک حس همذات پنداری بوجود میاره. برخلاف کتاب هایی که مدام از موفقیت و پیشرفت بدون شکست حرف میزنند. مورد

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۳/۱۶

چراغ‌سبزها نوشته‌ی متیو مک‌کانهی، بازیگر مشهوره که به گفته‌ی خودش: «از زمانی که نوشتن را آموختم دفتر خاطرات داشتم و تمام اتفاقاتی که باعث هیجان، امید، خنده و گریه‌ام شده را نوشتم.» دلیل انتخاب این اسم برای کتابِ زندگی‌اش این بوده

- بیشتر
سعید جان
۱۴۰۱/۰۵/۰۸

کتاب عالی بود فقط قسمت هایی که سعی داشت نکات فلسفی و جملات قصار و آموزنده و درس زندگی ارائه بده واقعا روی مخ بود. در کل پیشنهاد میکنم مطالعه کنید

Arash
۱۴۰۰/۰۱/۳۰

کتاب اتوبیوگرافی متیو مک کانهی هست که از دوران کودکی خودش شروع میشه و خاطرات، ماجراهای شخصی و حرفه ای، سفر ها، تجربیات، عقاید و باور های زندگیش رو با زبانی خودمونی تعریف میکنه. متن روان و شیرینی داره هرچند

- بیشتر
نــے‌آیش🐋
۱۴۰۱/۰۵/۲۰

"چراغ‌سبزها" ی متیو مک‌کانهی بدون شک یکی‌ از بهترین اتوبایوگرافی هاییه که خوندم و حتی اگر علاقه ویژه‌ای به مطالعه کردن زندگی‌نامه‌ها نداشته باشید شمارو به خودش جذب میکنه. موقع خوندنش جملات بسیاری رو میبینید که قراره هایلایتشون کنین و

- بیشتر
ali heydari
۱۴۰۰/۰۱/۰۳

لذت مطالعه کتاب برای من مثل دیدن یه فیلم داستانی خیلی خیلی جذاب بود که هر لحظه تشنه تر و تشنه تر از قبل برای ادامه روایت بودم. طبیعتاا انتظار نداشتم که مک کانهی به عنوان یه بازیگر چنین قلم گیرایی

- بیشتر
novelist
۱۴۰۰/۰۹/۲۸

بسیار کتاب جذابیه و نویسنده چالش هایی که در زندگیش داشته رو جوری روایت کرده که خیلی همزاد پنداری بالایی میشه باهاش داشت. توصیه میکنم بخونین من از خوندنش و روزهایی که باهاش گذروندم لذت بردم

گاهی به نصیحت نیازی نداریم. گاهی فقط نیاز داریم بشنویم که در تحملِ رنجِ زندگی تنها نیستیم.
iman.gity
«تغییر کنی بهتره تا این‌که متأسف باشی.»
bahari.@ra
«گاهی آدم‌ها دوست ندارند همان کاری را بکنند که تو می‌کنی.» و این‌که «اشتهای یک نفر سوءهاضمهٔ دیگری‌ست.»
Dexter
همیشه می‌نوشتم تا بتوانم فراموش کنم.
وانیلِ تلخ
اگر هر آن‌چه می‌خواهم انجام دهم، نشستن و حرف‌زدن با تو باشد... گوش می‌کنی؟
i_ihash
حقیقت فقط زمانی ناراحت‌کننده است که دروغ می‌گوییم.
آروین
همه‌مان باید اول بتوانیم به خودمان ایمان داشته باشیم و بعد راه بیفتیم دنبال ایمان به دیگران.
lonelyhera
هرگز احساس نکرده‌ام قربانی‌ام. مدارک زیادی دارم که ثابت می‌کند همهٔ دنیا دست‌به‌یکی کرده‌اند تا من را خوشحال کنند. همیشه چیزی‌که به دست آورده‌ام بیش از رؤیاهایم بوده.
Dexter
گاهی به نصیحت نیازی نداریم. گاهی فقط نیاز داریم بشنویم که در تحملِ رنجِ زندگی تنها نیستیم.
afsan
امیدِ برآورده‌شده بیش از انتظارِ برآورده‌شده ما را خوشحال می‌کند.
مستورع
گاهی به نصیحت نیازی نداریم. گاهی فقط نیاز داریم بشنویم که در تحملِ رنجِ زندگی تنها نیستیم.
دیار
اگر هر آن‌چه می‌خواهم انجام دهم، نشستن و حرف‌زدن با تو باشد... گوش می‌کنی؟
دانور🌱
گاهی به نصیحت نیازی نداریم. گاهی فقط نیاز داریم بشنویم که در تحملِ رنجِ زندگی تنها نیستیم.
دانور🌱
چراغ‌سبزها به رنگ‌های زرد و قرمز هم درمی‌آیند.
رادیو سکوت :)
من بی‌نقص نیستم؛ نه، همیشهٔ خدا پا توی لجن می‌گذارم و تازه وقتی به کثافت کشیده شدم می‌فهمم! اما یک چیزی را خوب یاد گرفته‌ام، و آن این است که چطور کفش‌هایم را پاک کنم و به راهم ادامه بدهم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
الههٔ شانسْ اقبال است، اقبال خواهرِ سرنوشت است، سرنوشت همان نظم الهی‌ست، و نظم الهی همان خداست. پس تاجایی‌که به من مربوط است، اگر به شانس معتقدی، به خدا هم هستی.
یه کتاب به خوش مزگی طعم فلفل دلمه
یک بار که فهمیدی سیاه است، دیگر مثل قبل تاریک نخواهد بود!
دانور🌱
«موضوع درست یا غلط‌بودنِ حرفِ یکی از ما نیست! موضوع اینه که "می‌فهمی؟"»
iman.gity
زندگی داستانِ ماست؛ داستانی که خودمان تعریف‌اش می‌کنیم، و با انتخاب‌هامان فصل‌هایش را می‌سازیم.
وانیلِ تلخ
«اشتهای یک نفر سوءهاضمهٔ دیگری‌ست.»
◉『𝑯𝒊𝒗𝒂』◉

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۱٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
۲۱,۶۰۰
۷۰%
تومان