دانلود و خرید کتاب سن عقل ژان پل سارتر ترجمه حسین سلیمانی‌نژاد
تصویر جلد کتاب سن عقل

کتاب سن عقل

معرفی کتاب سن عقل

کتاب سن عقل نوشته ژان پل سارتر است که با ترجمه حسین سلیمانی نژاد منتشر شده است. ساتر به عنوان یکی از تاثیرگذارترین ادیبان و نظریه‌پردازان دنیای مدرن در این رمان دنیای متفاوتی از آثار گذشته‌اش را ترسیم کرده است.

درباره سن عقل

مجموعه رمان‌های راه‌های آزادی که توسط سارترنوشته شده است، مانند قالی پرنقش و نگاری است که غرض آن طرح تصویری خلاصه و اجمالی از طرق متعددی است که مردم برای نیل به آزادی بر می‌گزینند. اما بافت آن به روش و اسلوب‌های مختلف و گوناگونی است که سرانجام هم ناتمام مانده است. جلد اول این مجموعه سن عقل و جلد دوم آن تعلیق یا عفو نام دارد که هر دو در سال ۱۹۴۵ منتشر گردیدند. و جلد سوم این مجموعه عذاب روح یا دلمردگی نامیده می‌شود که در سال ۱۹۴۹ منتشر شد. سرانجام در نوامبر و دسامبر همین سال سارتر دو فصل از جلد چهارم این مجموعه را به نام دوستی عجیب یا مسخره نگاشت که در مجله عصر جدید منتشر شد. ولی بعد اعلام کرد که دیگر قصد ادامه آن را ندارد و بدین‌گونه اتمام این مجموعه نافرجام ماند.

خواندن کتاب سن عقل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به آثار و خط فکری سارتر پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب سن عقل

ماتیو با تأسف مبهمی دور شد. دورانی از زندگی‌اش را با پرسه زدن در خیابان‌ها و بارها با هر کس و ناکسی گذرانده بود، با هر کسی که اول دعوتش می‌کرد. آن روزگار دیگر تمام شده بود. از این‌جور کارها هیچ‌وقت چیزی عایدش نشد. خوش‌برخورد بود. دلش می‌خواست برای جنگ به اسپانیا برود. قدم‌هایش را تندتر برداشت. با خشم فکر کرد «به‌هرحال، حرفی نداشتیم به‌هم بگوییم.» جعبهٔ سبز را از جیبش بیرون کشید. «از مادرید آمده، ولی برای آن مرد فرستاده نشده. لابد کسی آن را به او داده. قبل از دادنش، چندبار به آن دست کشید، چون از مادرید آمده.» یاد چهرهٔ مرد و حالتش موقع نگاه کردن به تمبر افتاد. یک شیفتگی عجیب. ماتیو حین راه رفتن به تمبر نگاه کرد و بعد، کارتن را دوباره توی جیبش گذاشت. قطاری سوت کشید و ماتیو فکر کرد «پیر شده‌ام.»

معرفی نویسنده
عکس ژان پل سارتر
ژان پل سارتر
فرانسوی | تولد ۱۹۰۵ - درگذشت ۱۹۸۰

در ۲۱ ژوئن سال ۱۹۰۵ در پاریس به دنیا آمد. حاصل ازدواج و رابطه یک افسر نیروی دریایی فرانسه با زنی از طبقه ممتاز؛ اما ژان پل سارتر فرصت چندانی برای درک حضور پدر نداشت. سوغات پدر در یکی از سفرهایش به هند و چین، تب بود. تبی عجیب که دست آخر باعث مرگ او شد تا پسرک عزیزدردانه پانزده‌ماهه بماند و مادری که بعد از این اتفاق تصمیم به ترک پاریس گرفت.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۱۰

انسان امروزی بیشتر از هر زمان دیگر با مفهوم آزادی درگیر است. میل به آزاد بودن و داشتن حق انتخاب منجر به تغییرات اجتماعی و حتی جنگ و درگیری شده است. آزادی‌های فردی هم همواره محل بحث افراد بوده است

- بیشتر
himan5948
۱۴۰۰/۰۹/۱۵

اگر از دوستان کسی کتاب رو مطالعه کرده و ارزنده بوده پیشنهاد بده که من هم خریداری کنم

MarjanSmir
۱۴۰۱/۰۴/۰۴

کتاب به مفهوم آزادی میپردازه و به نظرم ارزش خواندن داره...ترجمه هم عالیه...ممنون از طاقچه که به این کتابو به طاقچه بی‌نهایت اضافه کرد. کاش کتاب های دلمردگی و تعلیق رو هم که از همین سه‌گانه هستن به طاقچه بی‌نهایت اضافه

- بیشتر
کاربر ۷۲۵۷۳۸۱
۱۴۰۳/۰۳/۲۱

این سه گانه را باید به ترتیب بخوانید و صد البته که لذت خواهید برد :)

وقتی کسی به لباس اهمیت نمی‌دهد، اشکال ندارد بدلباس باشد. زشت این است که بخواهی به چشم بیایی، اما تیرت به سنگ بخورد.
Anonymous
«چیزی نیست.» همیشه با او همین مشکل را داشت. مارسل تودار بود. چند لحظه بعد، دیگر نمی‌توانست جلوِ خودش را بگیرد و منفجر می‌شد. تا آن لحظه نمی‌شد هیچ کاری کرد جز وقت‌کُشی. ماتیو از این انفجارهای خاموش واهمه داشت.
Samane Ashrafi
«حسرت آن وقت‌ها را می‌خوری؟» مارسل خیلی خشک جواب داد «آن وقت‌ها را نه. حسرت زندگیِ نداشته‌ام را می‌خورم.»
Samane Ashrafi
از خودم می‌پرسم آیا تنها راه نجات جوانی، فراموش کردنش نیست؟
Anonymous
اگر هر دو جوان باشند، نمی‌دانند چه‌طور رفتار کنند، خراب‌کاری می‌کنند، خیال می‌کنند همیشه در حال خاله‌بازی هستند. با آدم‌های پخته این‌طور نیست. آن‌ها محکم‌اند، راه‌وچاه را نشان می‌دهند و در ضمن، عشق‌شان سنگین است.
Samane Ashrafi
اشک‌های یک بزرگ‌سال یعنی فاجعهٔ روحی، چیزی مثل اشک‌هایی که خداوند به خاطر بدذاتی انسان می‌ریزد.
Anonymous
بوریس حس می‌کرد که دارد از یک تکهٔ بسیار کوچک زمان لذت می‌برد، تکه‌ای بی‌نهایت ارزشمند
Samane Ashrafi
با نابود کردن این زندگی، درست مثل ساختنش، باز هم مرتکب ندانم‌کاری خواهم شد.»
Samane Ashrafi
این یکی حالش را به‌هم نمی‌زد. با وجود این، حاضر بود از خودش حالش به‌هم بخورد.
کاربر ۴۸۰۶۵۳۶
سوای ترس و نفرت، نوعی امید هم در دلش می‌رویید. فکر کرد «این‌جاست.» درون این شکم، یک لخته‌خون با شتابی ساده‌لوحانه، بی‌تاب زندگی است؛ لخته‌خون کوچک و ابلهی که هنوز جان‌دار هم به حساب نمی‌آید و عده‌ای می‌خواهند آن را با سر چاقو بتراشند. «آدم‌های دیگری هم هستند که همین الان با نگاه کردن به شکم‌شان فکر می‌کنند این‌جاست. ولی آن‌ها به خودشان افتخار می‌کنند.» شانه بالا انداخت. بله، به‌هرحال، این بدن ساخته شده بود برای مادر شدن، بدنی که داشت بیهوده می‌شکفت. ولی مردها جور دیگری تصمیم گرفته بودند.
Online LifeStyle
«بقیه چه‌طور؟ آن‌هایی که با جدیت تصمیم به پدر شدن می‌گیرند و وقتی به شکم همسرشان نگاه می‌کنند خودشان را بارورکننده می‌بینند، آیا از من بهتر می‌فهمند؟ آن‌ها فقط چند حرکت کورکورانه می‌کنند، بقیه‌اش کارِ اتاق تاریک و ژلاتین است، درست مثل عکاسی. کار بدون حضور آن‌ها انجام می‌شود.»
کوهی کار
وقتی آدم سروکارش با پول باشد، بدبینی را یاد می‌گیرد.
Anonymous
بوریس با جدیت گفت «می‌فهمم، اما باید صبر کنی به زبانم بیاید. اگر خودبه‌خود به زبان نیاید، بی‌معنی است.»
Anonymous
آدم‌هایی که او دوست‌شان داشت، مجبور نبودند همدیگر را دوست داشته باشند. بنابراین برایش کاملاً طبیعی بود که هر یک از آن‌ها بخواهد او را از دیگری متنفر کند.
MarjanSmir
او این‌طوری بود، وقتی شروع می‌کرد دیگر دست‌بردار نبود. بوریس مطمئن بود که او غصه می‌خورد، ولی در واقع این کار را دوست دارد.
Samane Ashrafi
«این‌جایی، مهربانی، خیال می‌کنم با منی؛ ولی بعد، یکهو، هیچ‌کس نیست؛ از خودم می‌پرسم کجا رفت.»
Samane Ashrafi
چون نگاه‌های پُرشور خواهان حرکات دلنشین یا دست‌کم لبخندند و بوریس نمی‌توانست کوچک‌ترین حرکتی بکند
Samane Ashrafi
مارسل روشن‌بینی‌اش بود، همدمش، شاهدش، مشاورش، قاضی‌اش. گفت «اگر به خودم دروغ می‌گفتم، احساس می‌کردم به تو هم دارم دروغ می‌گویم. این برایم غیرقابل‌تحمل می‌شد.» مارسل گفت «بله.»
Samane Ashrafi

حجم

۳۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

حجم

۳۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۵۰%
تومان