کتاب مرض تا به موت
معرفی کتاب مرض تا به موت
کتاب مرض تا به موت نوشتهٔ سورن کیرکگور و ترجمهٔ صالح نجفی است. نشر مرکز این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی شرحی روانشناختی از منظر مسیحی به قصد علو بخشیدن و بیدار کردن.
درباره کتاب مرض تا به موت
کتاب مرض تا به موت، اثری از فیلسوف اگزیستانسیال، سورن کیرکگور است که با اثر مشهورش «ترس و لرز» شناخته میشود. سورن کیرکگور این کتاب را یکی از کتابهای برجسته و برترش میداند. این کتاب، دربارهٔ یکی از احساساتی است که همهٔ ما تجربه کردهایم: امیدواری یا ناامیدی؟ این طرف یا آن طرف؟ سورن کیرکگور هم مانند دیگر فیلسوفان اگزیستانسیال در احوالات انسانی دقیق میشد. او حتی پیش از اینکه نوشتن را آغاز کند، ساعتها به قدم زدن در خیابان میگذراند تا پرسشهای بسیاری درباره زندگی، مرگ، چگونگی هرکدام و اصالت و ارزششان برای انسان مسیحی طرح کند و پاسخی برایشان بیابد. او وضعیتهای مختلف انسانی مانند شادی، اندوه، اضطراب، تشویش، سرخوردگی، وجدان و ... را چیزی میدانست که ژرفتر از ابعاد روانشناسانه باشد. در حقیقت او این حالات را به هستی شناسی و اصالت وجود مرتبط میدانست. کتاب «مرض تا به موت» دربردارندهٔ شرحی روانشناسانه از منظر مسیحی به قصد تهذیب و تنبه است. این کتاب کنکاشی است در فهم انسان مسیحی از جهان، چرایی و چگونگی زیستنش.
کتاب مرض تا به موت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب مرض تا به موت را به تمام علاقهمندان به مطالعات فلسفی پیشنهاد میکنیم.
درباره سورن کیرکگور
سورن کیرکگور، که امروزه او را به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم میشناسیم، ۵ مه ۱۸۱۳ در کپنهاگ، دانمارک به دنیا آمد. کیرکگور یزدانشناسی و فلسفه را در دانشگاه کپنهاک فراگرفت. مدتی هم پیرو فلسفه هگل بود. او تلاش میکرد تا کشیش لوتری شود اما بعد از مدتی، آن هم درست زمانی که نامزدیاش را لغو کرده بود از این تصمیم منصرف شد. او میتوانست از ارثیهای که پدرش برایش به جا گذاشته بود استفاده کند و به همین ترتیب هم موفق شد تا در تمام عمرش به تحقیق، مطالعه و آفریدن آثارش بپردازد.
از سورن کیرکگور بیش از بیست کتاب به جا مانده است. او همچنین لقب پدر اگزیستانسیالیسم را به خاطر تاثیری که بر الهیات جدید و فلسفه، به خصوص فلسفه وجودی (اگزیستانسیالیسم) گذاشته بود، از آن خودش کرد. سورن کیرکگور در ۱۱ نوامبر ۱۸۵۵ در سن ۴۲ سالگی در همان زادگاهش، دانمارک، از دنیا رفت.
درباره صالح نجفی
صالح نجفی در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمد. او پژوهشگر حوزهٔ فلسفه، نویسنده، مدرس، مترجم و ویراستار آثار فلسفی و فرزند «محمدعلی نجفی»، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی است. «آیت نجفی» برادر او است. مجموعۀ «فیلم بهمثابۀ فلسفه» نوشتهٔ صالح نجفی در سال ۱۳۹۷ بهعنوان برترین کتابهای سال سینمای ایران در بخش تألیف برگزیده شد و جایزۀ بهترین تألیف هشتمین دورۀ کتاب سال سینما به او تعلق گرفت. بعضی از کتابهایی که بهوسیلهٔ صالح نجفی به پارسی برگردانده شدهاند، عبارتند از «موسی و یکتاپرستی» (نوشتهٔ زیگموند فروید)، «مفهوم آیرونی» و «مفهوم اضطراب» (نوشتهٔ سورن کیرکگور)، «درسهای برگسون برای زندگی» (نوشتهٔ مایکل فولی)، «درسهای فروید برای زندگی» (نوشتهٔ برت کار) و «تفکر نامتناهی» (نوشتهٔ آلن بدیو)، «حوزههای عدالت» (نوشتهٔ مایکل والز)، «گفتوگوهایی با عباس کیارستمی» (نوشتهٔ گادفری چشایر)، «چگونه کیرکگور بخوانیم» (نوشتهٔ جان دی کپیوتو) و کتاب «اقتدارگرایی» (نشر نی).
بخشی از کتاب مرض تا به موت
«دیدگاه رایج تصور بس کممایهای از یأس دارد. خیلی چیزها را در نظر نمیگیرد. از جمله این معنی را نادیده میگیرد که نفسِ در حالت یأس نبودن، نفس آگاه نبودن از در حالت یأس بودن، خود صورتی از یأس است (و کافی است این نکته را در نظر گیریم تا دریابیم هزاران هزار بلکه میلیونها تن مشمول قاعدهٔ کلی یأس میشوند). در تصورِ دیدگاه رایج از یأس، از جهتی بس عمیقتر، همان ضعفی را مشاهده میکنیم که در اظهار نظر این دیدگاه در مورد بیماربودن یا نبودن اشخاص ــ میگویم از هر جهتی بس عمیقتر، زیرا آنچه دیدگاه عامه دربارهٔ ماهیت روح میداند بسیار کمتر است از آنچه دربارهٔ بیماری و تندرستی میداند (و بدون شناخت ماهیت روح، شناخت یأس هم ممکن نخواهد بود). فرض عامه این است که اگر شخص خودش نگوید بیمار است باید او را تندرست دانست و اگر بگوید حالش خوب است نور علی نور. اما پزشک از منظری متفاوت به بیماریها مینگرد. چرا؟ چون پزشک تصوری واضح و مشخص از ماهیت تندرستی دارد و وضع سلامتِ شخص را بر پایهٔ آن تصور برمیرسد. پزشک میداند که همانطور که بعید نیست فلان بیماری بهتمامی ساخته و پرداختهٔ خیال او باشد، بعید نیست تندرستی هم بهتمامی ساخته و پرداختهٔ خیال او باشد. در مورد دوم، پزشک ابتدا اقدامهایی به عمل میآورد تا بیماری شخص را به معرض دید درآورد. در کل باید گفت پزشک، درست به علت پزشک بودن (و بهرهمندی از دانش لازم و قوهٔ تشخیص)، به گفتهها و دعویهای خود شخص دربارهٔ وضع تندرستی خویش بیچونوچرا اعتماد نمیکند. اگر میشد به آنچه هر شخصی دربارهٔ وضع تندرستی خویش ــ دربارهٔ سالم یا مریض بودنش، دربارهٔ منشأ مرض و نظایر اینها ــ میگوید بیچون و چرا اعتماد کرد، آنگاه پزشک بودن توهمی بیش نبود. آخر، وظیفهٔ پزشک در پیچیدن نسخه و تجویز دارو خلاصه نمیشود. پزشک در درجهٔ اول باید مرض را تشخیص دهد و در ضمن تعیین کند شخصی که گمان میرود مریض است بهراستی بیمار است یا نه و نکند شخصی که گمان میرود تندرست است در حقیقت بیمار باشد. خبرهٔ مسایل روان رابطهای شبیه به این با موضوع یأس دارد. او میداند یأس چیست و چون با یأس آشنا است به استماع سخن شخصی که اعلام میکند در حالت یأس به سر میبرد یا نمیبرد بسنده نمیکند. آخر، نباید از یاد برد که از جهتی حتی کسانی که میگویند در حالت یأس به سر میبرند همیشه در این حالت نیستند. آدم ممکن است وانمود کند که مأیوس است و هیچ بعید نیست آدمی یأس را که یکی از خصوصیتهای روح است با پریشانحالیها و پریشانخاطریهای گذرایی اشتباه کند که هیچگاه به حد یأس نمیرسند. بیگمان کسی که در امور روان خبره است اینها را هم صورتهایی از یأس میشمارد؛ آری، برای او مثل روز روشن است که شخص مزبور ظاهرسازی میکند ــ اما این ظاهرسازی عین یأس است؛ برای او مثل روز روشن است که این افسردگی و احوالی نظیر آن اهمیت چندانی ندارد ــ اما همینکه این افسردگی و نظایر آن نه اهمیت چندانی دارد نه اهمیت چندانی کسب میکند عین یأس است.»
حجم
۲۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه