ژیل دلوز
زندگینامه و معرفی کتابهای ژیل دلوز
ژیل دلوز با نام کامل ژیل لویی رنه دلوز (Gilles Louis Rene Deleuze) یکی از تأثیرگذارترین و پرکارترین فیلسوفان فرانسوی نیمهی دوم قرن بیستم بود. دلوز فلسفه را تولید مفاهیم میدانست و خود را «متافیزیکدان محض» توصیف میکرد. تأثیر دلوز فراتر از فلسفه است. ژیل دلوز در زمینههای مختلف فلسفه و هنر مطالعات برجستهای انجام داده است. او دربارهی فیلسوفانی همچون هیوم، نیچه، کانت، برگسون، اسپینوزا، فوکو و لایبنیتس آثار مهمی نوشت و هنرهایی مانند سینما، نقاشی و ادبیات را با فلسفه تلفیق کرد. دلوز آثار هنری را فرصتی برای خلق مفاهیم جدید میدانست و این رویکرد را فلسفهی محض و نه نقد، میخواند. او با فلیکس گاتاری همکاری کرد و آثاری مانند ضد ادیپ، هزار فلات و فلسفه چیست؟ را نوشت که نقاط عطفی در تفکر فلسفی معاصر به شمار میروند.
بیوگرافی ژیل دلوز
دلوز ۱۸ ژانویهی ۱۹۲۵ به دنیا آمد در پاریس از والدینی محافظهکار و طبقهی متوسط به دنیا آمد که او را برای تحصیلات ابتدایی به مدارس دولتی فرستادند. به جز یک سال مدرسه در نرماندی در دوران اشغال، او تمام عمر خود، در همان بخش پاریس زندگی کرد. زندگی شخصی او اتفاق قابل توجهی ندارد.
او در ۳۱سالگی با زنی به نام فانی (دنیز پل) گراندژوان، مترجم فرانسوی دی. اچ. لارنس، ازدواج کرد و دو فرزند را با او بزرگ کرد. او به ندرت به خارج از کشور سفر می کرد، اگرچه در سال ۱۹۷۵ سفری به ایالات متحده داشت. او در بیشتر موارد حضور خود را در کنفرانسها و مجامع دانشگاهی به حداقل میرساند و اصرار داشت که فعالیت فکری عمدتاً در نوشتن انجام میشود و نه در گفتوگو و بحث. دراماتیکترین رویداد در زندگی او زمانی رخ داد که در دوران اشغال، برادر بزرگتر دلوز توسط نازیها به دلیل فعالیتهای مقاومت دستگیر و تبعید شد. او در قطاری که به سمت آشویتس میرفت درگذشت.
هنگامی که آلمانها اشغال فرانسه را در ژوئن ۱۹۴۰ آغاز کردند، خانوادهی دلوز در تعطیلات در نرماندی بودند و او یک سال را در آنجا تحصیل کرد. دلوز شروع خواندن ادبیات و فلسفه را در مواجهه با معلمی در دوویل به نام پیر هالبواکس (پسر جامعهشناس موریس هالبواکس) آغاز کرد که او را با نویسندگانی مانند ژید و بودلر آشنا کرد.
او به یاد میآورد که در اوایل، مفاهیم فلسفی با همان قدرت شخصیتهای ادبی، او را تحتتأثیر قرار میدادند، شخصیتهایی که استقلال و سبک خاص خود را داشتند. پس از آزادی، دلوز به پاریس بازگشت و یکسال بهصورت فشرده، مطالعات مقدماتی را در لیسهی معروف هنری چهارم گذراند و سپس تاریخ فلسفه را در سوربن خواند. او توسط ژان هیپولیت و فردیناند آلکیه که «بیاندازه آنها را دوست داشت و تحسین میکرد» و همچنین توسط ژرژ کانگیلهم و موریس دو گاندیلاک آموزش دید. او نیز مانند بسیاری از همسالانش، به همان اندازه که از آثار مربیان آکادمیک خود درس گرفت، تحتتأثیر نوشتههای ژان پل سارتر نیز قرار گرفته بود.
مطالعهی تاریخی دلوز در سوربن باعث شد تا او اولین کتاب خود را با عنوان «تجربهگرایی و سوبژکتیویته» (۱۹۵۳) به هیوم اختصاص دهد. در عصری که همسالانی مانند فوکو و دریدا، دانشجویان مدرسهی عالی نرمال، بر سه «ه» (هگل، هوسرل، هایدگر) تمرکز میکردند، تصمیم دلوز برای نوشتن دربارهی تجربهگرایی و هیوم نشانی بود از ساختارشکنی او. از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۲- که بعداً از آن بهعنوان «حفرهای در زندگی من» یادکرد – دلوز آثار کمی منتشر کرد و در بین پستهای مختلف تدریس در پاریس و استانها جابهجا شد. همچنین در این مدت بود که او به بیماری تنفسی مزمن مبتلا شد که تا پایان عمر او را آزار میداد.
در سال ۱۹۶۲، «نیچه و فلسفه» با استقبال قابل توجهی منتشر شد و شهرت دلوز را در محافل دانشگاهی تثبیت کرد. او این موفقیت اولیه را با «فلسفهی انتقادی کانت» (۱۹۶۳) «پروست و نشانهها» (۱۹۶۴) و «برگسونیسم» (۱۹۶۶) دنبال کرد. در سال ۱۹۶۸ او «تفاوت و تکرار» را بهعنوان پایاننامهی اولیهاش برای دکتری منتشر کرد و «اسپینوزا و مسئلهی بیان» را بهعنوان پایاننامهی ثانویهاش نوشت.
سال بعد، ۱۹۶۹، سال مهمی برای دلوز بود. اول، او یک موقعیت تدریس دائمی در پاریس پیدا کرد، در پردیس تجربی دانشگاه پاریس هشتم در وینسنس (که بعداً به مکان فعلی خود در سنت دنیس نقلمکان کرد). او تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۸۷ سمینارهای هفتگی در این مؤسسه برگزار کرد؛ اما مهمتر از همه، در آن زمان بود که او با فلیکس گاتاری، روانکاو رادیکال و مبارز سیاسی آشنا شد و با او یک همکاری طولانی را آغاز کرد. اولین جلد مشترک آنها، «ضد ادیپ» (۱۹۷۲)، در فرانسه پرفروش بود و دلوز را بهعنوان یک روشنفکر عمومی در کانون توجه قرارداد. آنها این را با «کافکا: بهسوی ادبیات اقلیت» (۱۹۷۵) دنبال کردند و سپس کتابی که حداقل از نظر برخی، برای عنوان شاهکار دلوز، «هزار فلات» (۱۹۸۰) را منتشر کردند.
سالهای پایانی دلوز در شرایط بسیار بدی سپری شد، اگرچه او موفق شد یک مقالهی کوتاه قابلتوجه به نام «ایمنانس: یک زندگی» را در سال ۱۹۹۵ منتشر کند. دلوز که از دوران جوانی از بیماریهای تنفسی رنج میبرد، در سال ۱۹۶۸ به سل مبتلا شد و تحت عمل جراحی برداشتن ریه قرار گرفت. او تا پایان عمر از علائم تنفسی شدیدتر رنج برد. در سالهای آخر عمرش، کارهای سادهای مانند نوشتن نیاز به تلاش پرزحمت داشت. او که در مشکلات تنفسی غرق شده بود، در ۴ نوامبر ۱۹۹۵ جان خود را از دست داد.
دلوز و پایان متافیزیک
دلوز به دلیل رد مفهوم هایدگری در مورد «پایان متافیزیک» قابلتوجه است. او یکبار در مصاحبهای این خودارزیابی را ارائه کرد: «من احساس میکنم که یک متافیزیک محض هستم... برگسون میگوید که علم مدرن متافیزیک خود را پیدا نکرده است، متافیزیکی که به آن نیاز دارد. این متافیزیک است که برای من جالب است.» همچنین باید به میزان ارجاعات غیرفلسفی او اشاره کرد (از جمله، حساب دیفرانسیل، ترمودینامیک، زمینشناسی، زیستشناسی مولکولی، ژنتیک جمعیت، اخلاقشناسی، جنینشناسی، انسانشناسی، روانکاوی، اقتصاد، زبانشناسی، و حتی اندیشهی باطنی)؛ همکارش ژان فرانسوا لیوتار از او بهعنوان «کتابخانهی بابل» یادکرد.
فلسفه
آثار دلوز به دو گروه تقسیم میشوند: از یک سو، تکنگاریهایی که آثار فیلسوفان دیگر (باروک اسپینوزا، گوتفرید ویلهلم لایبنیتس، دیوید هیوم، امانوئل کانت، فردریش نیچه، هانری برگسون، میشل فوکو) و هنرمندان (مارسل پروست، فرانتس کافکا و فرانسیس بیکن) را تفسیر میکنند؛ از سوی دیگر، مضامین فلسفی التقاطی که بر اساس مفهوم (مانند تفاوت، حس، رویداد، اقتصاد، سینما، میل، فلسفه) سازماندهی شدهاند. بااینحال، هر دوی این جنبهها توسط منتقدان و تحلیلگران او اغلب با هم تداخل دارند، بهویژه به دلیل نثر او و نقشهی منحصربهفرد کتابهایش که امکان خواندن چندوجهی را فراهم میکند.
متافیزیک
پروژهی اصلی فلسفی دلوز در آثاری که قبل از همکاری با گاتاری نوشت را میتوان بهعنوان وارونگی رابطهی سنتی متافیزیکی بین هویت و تفاوت خلاصه کرد. به طور سنتی، تفاوت بهعنوان مشتقی از هویت در نظر گرفته میشود: بهعنوان مثال، برای گفتن اینکه «الف متفاوت از ب است» برخی الف و ب را با حداقل هویتهای نسبتاً پایدار فرض میکند (مانند مُثُل افلاطون). برعکس، دلوز مدعی است که همهی هویتها آثار تفاوت هستند. در فلسفهی دلوز هویتها نه از نظر منطقی و نه متافیزیکی مقدم بر تفاوت نیستند.
متافیزیک غیرعادی دلوز مستلزم یک معرفتشناسی است که به همان اندازه غیرمعمول باشد. این معرفتشناسی آن چیزی است که او دگرگونی «تصویر اندیشه» مینامد. به گفتهی دلوز، تصویر سنتی از اندیشه که در فیلسوفانی مانند ارسطو، رنه دکارت و ادموند هوسرل یافت میشود، تفکر را بهعنوان کاری عمدتاً بدون مشکل تصور میکند. کشف حقیقت ممکن است سخت باشد - ممکن است به یکعمر نظریهپردازی ناب یا محاسبات دقیق یا شک سیستماتیک نیاز داشته باشد - اما تفکر، حداقل در اصل، قادر است حقایق، اشکال، ایدهها و غیره را بهدرستی درک کند. ممکن است دستیابی به دیدگاهی بیطرف و خنثی مانند دید یک خدا عملاً غیرممکن باشد؛ اما این ایدهآل برای تقریب به حقیقت لازم است: تعقیب بیغرضی که منجر به یک حقیقت معین و ثابت میشود و آم هم منجر به گسترش منظم عقل سلیم میشود. دلوز این دیدگاه را رد میکند؛ در عوض ادعا میکند که تفکر واقعی یک رویارویی خشونتآمیز با واقعیت است، گسست غیرارادی مقولات تثبیت شده. حقیقت اندیشه را تغییر میدهد. حقیقت آن چیزی که مردم فکر میکنند یک امر ممکن است را تغییر میدهد. دلوز میگوید با کنارگذاشتن این فرض که تفکر توانایی طبیعی برای تشخیص حقیقت را دارد، مردم به «فکری بدون تصویر» دست مییابند، فکری که همیشه با مشکلات تعیین میشود نه حل آنها.
خوانشهای عجیب دلوز از تاریخ فلسفه از این دیدگاه معرفتشناختی غیرعادی او سرچشمه میگیرد. خواندن یک فیلسوف دیگر به معنای یافتن تفسیری واحد و درست نیست، بلکه در عوض ارائهی تلاش یک فیلسوف برای دستوپنجه نرم کردن با ماهیت مشکلساز واقعیت است. «فیلسوفان مفاهیم جدیدی را معرفی میکنند، آنها را توضیح میدهند، اما بههرحال به طور کامل، مسائلی را که این مفاهیم پاسخی به آنها هستند، به ما نمیگویند. [...] تاریخ فلسفه، بهجای تکرار آنچه یک فیلسوف میگوید، باید بگوید چه چیزی را مسلم میدانست، چه چیزی را نگفته است، اما بااینوجود در آنچه گفته حضور دارد.»
به همین ترتیب، دلوز بهجای اینکه فلسفه را جستوجوی بیزمان برای حقیقت، عقل یا کلیت بداند، فلسفه را خلق مفاهیم تعریف میکند. برای دلوز، مفاهیم شرایط یا گزارههای هویتی نیستند، بلکه ساختهای متافیزیکی هستند که طیفی از تفکر را تعریف میکنند، مانند ایدههای افلاطون، کوگیتو دکارت، یا دکترین قوههای کانت. یک مفهوم فلسفی «خود و ابژهاش را همزمان با خلقتش قرار میدهد.»؛ بنابراین از نظر دلوز، فلسفه بیشتر به تولید عملی یا هنری شباهت دارد تا اینکه الحاقی به توصیف علمی قطعی جهان موجود پیش از آن باشد. برای مثال آنگونه که فیلسوف بریتانیایی جان لاک، دربارهی کشف جهان سخن میگوید و سنت تجربهگراییای که از اندیشههای او سرچشمه میگیرند.
دلوز در آثار بعدی خود (تقریباً از سال ۱۹۸۱ به بعد) هنر، فلسفه و علم را بهعنوان سه رشتهی مجزا که هر کدام به طرق مختلف با واقعیت مرتبط هستند، به شدت متمایز میکند. درحالیکه فلسفه مفاهیم را خلق میکند، هنرها ترکیبات کیفی جدیدی از حس و احساسات ایجاد میکنند و علوم بر اساس نقاط مرجع ثابتی مانند سرعت نور یا صفر مطلق نظریههای کمی ایجاد میکنند.
به گفتهی دلوز، هیچ یک از این رشتهها بر سایر رشتهها برتری ندارند: آنها روشهای متفاوتی برای سازماندهی جریان متافیزیکی هستند، «خطوط ملودیک مجزا در تعاملی دائمی با یکدیگر». برای مثال، دلوز سینما را بهعنوان هنری که واقعیتی بیرونی را بازنمایی میکند، در نظر نمیگیرد، بلکه آن را بهعنوان یک عمل هستیشناختی میداند که راههای مختلفی برای سازماندهی حرکت و زمان ایجاد میکند. فلسفه، علم و هنر به یک اندازه و اساساً خلاق و عملی هستند. ازاینرو، بهجای پرسیدن سؤالات سنتی هویت مانند «آیا این درست است؟» یا «این چیست؟»، دلوز پیشنهاد میکند که پرسشها باید کاربردی یا عملی باشند: سؤالهایی مانند «این چهکار میکند؟» یا «این چگونه کار میکند؟».
پژوهشگران معماری، مطالعات شهری، جغرافیا، مطالعات فیلم، موسیقیشناسی، مردمشناسی، مطالعات جنسیتی، مطالعات ادبی و سایر زمینهها، آثار دلوز را مورد استناد قرار داده و از مفاهیم او بهره میبرند.
نگاهی به کتابهای ژیل دلوز
تفاوت و تکرار
کتاب تفاوت و تکرار اثر ژیل دلوز، اثری کلیدی در فلسفهی معاصر است که به نقد متافیزیک سنتی غرب میپردازد. دلوز در این کتاب مفاهیم جدیدی مانند بسگانگی، رویداد، و بالقوگی را بهجای جوهر، ماهیت و امکان معرفی میکند. او مفهوم تفاوت محض را بهعنوان واگرایی و تکرار پیچیده را با جابهجایی و استتار مرتبط میسازد. این کتاب آغازگر تغییری در تفکر فلسفی فرانسه است که توجه را از هگل و مارکس به نیچه و فروید معطوف میکند و نقدی نوآورانه ارائه میدهد.
جهان اسپینوزا
کتاب جهان اسپینوزا مجموعهای از درسگفتارهای ژیل دلوز است که بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ ارائه شد. این سخنرانیها، به تحلیل فلسفهی اسپینوزا میپردازد. دلوز موضوعاتی چون فردیت، قدرت، آزادی، ایدهها، خدای درونی، هستیشناسی و اخلاق را بررسی میکند و تلاش دارد تا ابهامهای فکری پیرامون اسپینوزا را برطرف کند. این اثر برای درک عمیقتر فلسفهی اسپینوزا و تأثیر او بر اندیشهی دلوز اهمیت فراوانی دارد.
سینما ۱: حرکت-تصویر
کتاب سینما ۱: حرکت - تصویر، اولین جلد از دوجلدی ژیل دلوز، به تحلیل فلسفی سینما میپردازد. دلوز در این اثر، با بهرهگیری از مفاهیم فلسفی، نقش حرکت را در زیباییشناسی سینما و تاریخ تحول آن بررسی میکند. او نشان میدهد که چگونه فیلمسازان بزرگ، از طریق مفهوم حرکت - تصویر، آثار ماندگاری خلق کردهاند. این کتاب، با تمرکز بر سینمای پیش از مدرنیسم، ابزارهای هنری سینما و فلسفهی حرکت را واکاوی میکند و دریچهای تازه به تحلیل سینما بهعنوان یک هنر باز میکند.
فوکو
کتاب فوکو اثر ژیل دلوز، تحلیلی عمیق و فلسفی از آثار میشل فوکو است که نخستینبار در سال ۱۹۸۶ منتشر شد. دلوز در این اثر، موضوعاتی کلیدی از فلسفهی فوکو همچون قدرت، دانش، سوبژکتیویته و مجازات را بررسی میکند و دیدگاههای او را در قالبی نظاممند و جذاب به مخاطب ارائه میدهد. این کتاب بهعنوان یکی از مهمترین منابع برای فهم بهتر اندیشههای فوکو شناخته میشود و دیدگاههای پساساختارگرایانه را در قالبی انتقادی و الهامبخش ارائه میکند.
نیچه و فلسفه
کتاب نیچه و فلسفه، اثر ژیل دلوز، یکی از برجستهترین آثار در مورد فلسفه نیچه است که برای اولینبار در سال ۱۹۶۲ منتشر شد. دلوز در این کتاب نشان میدهد چگونه نیچه با روشی بدیع، دیالکتیک سنتی را به چالش کشیده و افقهای تازهای در فلسفه گشوده است. این اثر، علاوه بر ارائهی تفسیری نوین از اندیشههای نیچه، بهعنوان نقطهی عطفی در اندیشهی فلسفی پس از جنگ جهانی دوم شناخته میشود.
یک زندگی
کتاب یک زندگی، نوشتهی ژیل دلوز، در سال ۲۰۰۱ منتشر شد و مجموعهای از مقالات او را شامل میشود که به موضوع تجربهگرایی نوین میپردازد. دلوز در این اثر، باتوجهبه ورود بشریت به عصر اطلاعات و ارتباطات، به دنبال شکل جدیدی از هنر و تجربهگرایی است که بتواند ساختارهای قدیمی را به چالش بکشد. این کتاب بهعنوان اثری ارزشمند در فلسفه، بینشهای جدیدی دربارهی هنر، میل، و تجربه انسانی ارائه میدهد.
کتاب فلسفه چیست؟ نوشتهی ژیل دلوز و فلیکس گتاری در سال ۱۹۹۱ منتشر شد و به بررسی تفاوت فلسفه با علم و هنر میپردازد. نویسندگان این نگرش را که فلسفه صرفاً ادامهای از منطق است، به چالش کشیده و شباهتها و تفاوتهای نویسندگی خلاق و فلسفی را تحلیل میکنند. کتاب با مثالهایی از تاریخ فلسفه و تحلیل آثار هنری، جذابیتی ویژه دارد و یکی از تأثیرگذارترین آثار نقد ادبی و فلسفی محسوب میشود.