کتاب ویرانه های من
معرفی کتاب ویرانه های من
کتاب ویرانه های من نوشتهٔ محمد طلوعی و ویراستهٔ رویا کیانی است. نشر چشمه این جستارها دربارهٔ روان رنجور و آدمها را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ویرانه های من
کتاب ویرانه های من یک مجموعه جستار به قلم محمد طلوعی را در بر گرفته است. ۷ جستار در این اثر قرار گرفته است.
خواندن کتاب ویرانه های من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب جستار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ویرانه های من
«روز اولی که جدایی را باور کردم درونم تاریک بود، تاریکیای که مدام میخواست برود خرید. میخواست لیوانها را بشکند تا لیوان نو بخرد، روکش مبلها را دربیاورد، شیر روشویی و دستگیرههای در را عوض کند. میدانستم هر چیزی را اگر دور بیندازم، اگر خانهام را عوض کنم، اگر شهرم را عوض کنم، باز چیزهایی درونم هست که نمیشود با آنها کاری کرد. میخواستم مثل جول در فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک به کلینیکی بروم که خاطرات را پاک میکند، دنبال دستگاه شستوشوی مغز میگشتم. خودم را از همه پنهان میکردم. روزها ــ روزهای زیادی ــ خودم را مشغول آن سریال تلویزیونی کردم و نمایشنامه خواندم. فقط نمایشنامه میخواندم، احساس میکردم به کلمات جانداری نیاز دارم که بتواند غم جداییام را شرح بدهد. اوریپید میخواندم، شاید چون در تاریخ تئاتر نوشته بود دیوانهترین نمایشنامهنویس عصرش بوده. با باقی نمایشنامهنویسهای همعصرش مقایسهاش کردم، شگردهایش در روایت را تمرین کردم و در نهایت حال خودم را در مدهآ یافتم، اینکه عشق من را دیوانه و حسود و احمق کرده و حالا در جدایی هم دست از سرم برنداشته، دارد کاری میکند فرزندان خودم را بکُشم، تکهتکهشان کنم، بعد سوار ارابهای پرنده دور شهر بگردم. واقعاً داشتم همهٔ این کارها را میکردم، خوشبختانه بچهای در کار نبود و حُسن زندگی کردن در دوران ما این است که جرئت انجام آنچه مردم باستان میکردند نداریم، فقط توی سرمان همسرمان را میکُشیم یا بچهمان را تکهتکه میکنیم (میدانم اخبار حوادث روزنامهها خلاف این چیزی را که میگویم نشان میدهد، اما به نسبت جمعیت جهان باستان و امروز میشود گفت ما آدمهای صلحطلبتری هستیم یا لااقل اینطور به نظر میآییم). حتی دوستانی داریم که دائم میگویند باید رفتار معقولتری داشته باشیم و زنجموره نکنیم و ناخنهامان را نجویم، یعنی با اینکه همهشان میدانند درد جدایی زیاد است و تا مدتها آدم را میچزاند، مدام به آدم توصیههای بیجا میکنند. (روزی یک جزوهٔ کوچک برای این آدمها مینویسم، اسمش را هم میگذارم «بیست و یک توصیه برای وقتی دوستتان جدا شده» و زیر هر صفحه با فونت درشتتر مینویسم: «هر کاری میکنید بکنید، اما لازم نیست مهمانی بگیرید و زوج متارکهکرده، جداشده یا در حال جدایی را دعوت کنید تا آشتی کنند.») آدم جداشده تا مدتها نگران است، بیشتر از غم فراق و تنهایی درد قضاوتهای اطرافیان را دارد. کسی نمیخواهد دلایل جدایی دیگران را بداند، از پیش هر زوج جداشدهای در یکی از کلیشههای جدایی طبقهبندی شدهاند، سالها قبل از جدایی حتی اگر هیچوقت جدا نمیشدند هم در یکی از آن دستههای کلیشهای میگنجیدند؛ مرد خیانتکرده، زن خیانتکرده، مرد و زن هم را دلزده کردهاند، تفاهم ندارند، بچه ندارند، زیبایی غافلگیرشان کرده و صدای تپش قلبشان را دوباره بعد از سالها شنیدهاند.»
حجم
۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
حجم
۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
نظرات کاربران
کتاب ویرانههای من به تجربیات زیستی نویسنده اشاره دارد، اشاراتی که ابعادی از ویرانههای زندگی را در نخواستن، نتوانستن، دیده نشدن و پذیرفته نشدن و ... میپردازد. با اینکه پایان کتاب ویرانههایش را در عشقی بازیافته به پایان میبرد. خاطراتی
ابتدا میخواستم کتاب رو کنار بذارم. نه بخاطر خود کتاب که خوشخوان و روان نوشته شده، بخاطر خودم و اینکه همیشه از سرگشتگی جستارها میترسم. احساس گم شدن بهم میده. اما با پیشرفت کتاب دیدم که اتفاقا نظم و نظام
اگر به جستار علاقمندید،کتاب مناسبی است
متن روان و خوش خوان