کتاب کوچک و سخت
معرفی کتاب کوچک و سخت
کتاب کوچک و سخت نوشتهٔ ریوکا گالچن است که با ترجمهٔ رویا پورآذر در نشر اطراف منتشر شده است.
درباره کتاب کوچک و سخت
کتاب کوچک و سخت مجموعهای گیرا و تأملانگیز از جستارها، خاطرهپردازیها و یادداشتهای کوتاه و بلند ریوکا گالچن دربارهٔ ادبیات و مادری است. گالچن را از صاحبسبکترین نویسندگان آمریکایی معاصر میدانند که طنزی کمنظیر و نگاهی انتقادی به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا دارد.
کتاب کوچک و سخت که بهظاهر مجموعهای از نوشتههای پراکندهٔ زنی در ماههای نخست پس از زایمان است، مشاهدات دقیق، پرطعنه و گاه تأثرانگیز گالچن دربارهٔ شیرینیها و تلخیهای تجربههای نویسندهای را در خود جای داده که از دنیای مأنوس قبلیاش کنده شده و همه چیز را از پشت لنز بچهداری نگاه میکند.
کوچک و سخت سخنان به زبان نیامدهٔ همهٔ مادرانی را میگوید که در هیاهوها و سکوتهای زندگیِ مادرانه با دلمشغولیهای دیگرشان دستوپنجه نرم میکنند و البته زبان حال بسیاری از زنان و مردانی است که به ضرورتهای زندگی خانوادگی، از بعضی علایق و دغدغههای مهمشان دور میمانند.
کتاب گالچن را راهنمایی میدانند برای نوع خاصی از سرگشتگی در فرایند خلق، خواه خلق ادبی و هنری و خواه آفرینش یک انسان دیگر. چرا که به نظر او بین آنچه میخواهیم دربارهٔ زندگی بگوییم و آنچه واقعاً دربارهٔ زندگی میدانیم فاصلهای است که میتواند به سرگشتگی نویسنده/مادر بینجامد. حاصل این سرگشتگی متنهای بهظاهر سادهای شده که به موقعیتهای دشوار و پیچیدهٔ زندگی اشاره میکنند.
خواندن کتاب کوچک و سخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به جستار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کوچک و سخت
«بالاخره تحقیق را شروع میکنم. از مطالب اینترنتی دستگیرم میشود که بچههای رنگینکمانی کمتر از بچههای کریستالی در زندگی درمانده و ناکام میشوند چون میدانند که نمیشود آدمها را عوض کرد و فقط میشود همانطور که هستند دوستشان داشت اما بچههای کریستالی چون فکر میکنند میتوانند برای نجات دنیا، طرز فکر مردم را تغییر دهند، پوستشان کنده میشود. یکی از سایتها توضیح داده که بچههای کریستالی بیشتر در دههٔ نود به دنیا آمدهاند اما بچههای رنگینکمانی کموبیش در هزارهٔ جدید سروکلهشان پیدا شده. قبل از نسلِ بچههای کریستالی، یک نسلِ بچههایِ هالهکبود هم بوده، پس شاید این شیر کوهیِ من هم در واقع یک بچهٔ رنگینکمانی باشد نه یک بچهٔ کریستالی، یا شاید اصلاً گونهٔ خاصی از یک نسل جدیدتر باشد که هنوز اسمی رویش نگذاشتهاند.
شاید همانطور که مردم بچههایی را که در قرون وسطی به دنیا میآمدند و تیروئیدشان مادرزادی کمکار بود (که قبل از یددار کردنِ نمک خیلی رایج بوده چون ید برای رشد تیروئید لازم است) و قیافهٔ خاصی داشتند و از لحاظ هوشی هم با بچههای عادی فرق میکردند، کِرِتیِن یعنی مسیحی مینامیدند و متأسفانه به مرور زمان شد کرتِن یعنی عقبافتاده، الان هم بچههایی را که با بقیه فرق دارند، کریستالی و رنگینکمانی و هالهکبود مینامند و مثل مبتلایان به سندروم اوتیسم یا داون متفاوت حسابشان میکنند؛ تازه اگر برچسب پزشکی هم بهشان نزنند.
انگار دارم به جریان بچههای کریستالی و به این که بچهام دارای قدرتهای شفابخش مخصوصِ بچههای کریستالیست ایمان میآورم. با اینکه مثل مادرم لیسانس ریاضی یا فوقلیسانس علوم کامپیوتر ندارم، دارم این چیزها را باور میکنم. از روزی که یک جا خواندم ایزدورِ سِویلی در قرن هفتم میگفته زمین گرد است و انگار این مطلب را بهشکلی شهودی میدانسته، به این نتیجه رسیدهام که جریان بچهٔ کریستالی هم میتواند حقیقت داشته باشد.
فقط هنوز نمیفهمم چرا تا حالا کسی جلوی من را در خیابان نگرفته تا دربارهٔ بچههای کریستالی حرف بزند، چرا فقط جلوی مادرم را میگیرند. این را هم نمیفهمم که چرا مادر من که همیشه به حرفهای «دیگران» مشکوک است، یکمرتبه اینقدر دلش برای پذیرشِ اینجور حرفها نرم شده. یکی از آدمهای مهم زندگیام میگوید «شاید این یه راهی برای دوست داشتنِ بچههای سخته؛ یه راهی برای این که قدرِ بچههای سخت رو بدونیم.» میگویم بله، منطقیست، حرف درستی به نظر میرسد. میگوید «شاید مادرت میخواد بهت بگه خودش یه بچهٔ کریستالیه. یا خودِ تو یه بچهٔ کریستالی هستی.»»
حجم
۱۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
محض رضای خدا از کتابهای اطراف هم توی کتابخانه بینهایت بذارید!
توضیحاتی که نوشته شده برای کتاب به نظرم کافی و گویا هستن. از خوندن کتاب لذت بردم و جز کتابهاییه که حتما دوباره هم میخونم.
با اینکه کتاب کمحجم و جمعوجوری بود، همه چیزایی که درباره مادری و بچه داشتن خونده بودم یه طرف قرار میگیرن و این یه طرف دیگه! جذابیتش اینه که یه آدمی که قبلا هم منتقد و نویسنده و صاحب فکر بوده
قطعا جنس زن میتونه ارتباط بیشتری با کتاب بگیره؛ برای من غیرملموس بود...
خوب بود خصوصا جاهایی که در مورد حضور نوزادان در هنر وادبیات نوشته بود
کتاب در رابطه با نویسندهای است که از دنیای پس از مادری خود مینویسد. تنها نیمی از کتاب را خداندم، کتاب برایم کشش لازم را نداشت.
به نظر من هم متنی که در معرفی کتاب آورده شده به اندازۀ کافی نشانگر مطالبی که قراره خونده بشه هست. کتاب رو با هدف فهمِ بیشتر جهانِ زیستۀ زنانی که بهتازگی مادر شدهن خوندم؛ راضیام که سوگیرانه نبود و