بریدههایی از کتاب ویرانه های من
۳٫۷
(۱۲)
رنج اصلی همین است که آدم بیشتر میخواهد، از هر چیزی بیشترش را میخواهد و این همگانیترین رنج جهان است
Narges.Shah
در جوانی فضایی هستیم؛ بیپول، بیکار، بیهدف، سرگردان. هیچچیزِ تثبیتشدهای در زندگی نداریم و نمیدانیم چه چیزی خوشحالمان میکند، بیشتر از همیشه احتیاج به تأیید جماعت داریم. به جماعت نیاز داریم تا احساس درست بودن کنیم و بدتر اینکه دائم توی گوشمان میخوانند: «وقت نداری… دنیا تنگه… بجنب!» مثل اینکه به جراحی وسط عمل قلب بگویند: «بجنب، وقت نیست!» و او دوتا کوک سرسری بزند و بیمار را بفرستد خانه.
معصومه سادات صدری
اگر قرار باشد مرزی بسازم برای جوانی و میانسالی آنجاست که دیگر از صندلی بلند نمیشوی تا گلدان روی میز را جابهجا کنی، چون فکر میکنی جای درستش فقط چند سانتیمتر آن طرفتر است. لحظهای هست که شاید شفاف و واضح نیست، اما هست که آدم میفهمد دیگر جوان نیست.
معصومه سادات صدری
رنج اصلی همین است که آدم بیشتر میخواهد، از هر چیزی بیشترش را میخواهد و این همگانیترین رنج جهان است
اشک انار
برای من جوان نبودن عادت کردن به ناراستی است.
n.jahangard
ویرانههای تاریخی را نگه میداریم، حراستشان میکنیم و پاسبان میگذاریم و بلیت میفروشیم و به تماشایشان میرویم، اما ویرانههای انسانی ردی ندارند. کسی یادش نمیماند وقتی ناخوش و خراب بوده چه شکلی داشته و بعدها هم ترجیح میدهد خودش را در روزگار آباد به یاد بیاورد و وقتی مُرد در خاطر دیگران آن آبادانی بگردد و بماند و تا وقتی هنوز آنهایی که خاطره را حمل میکنند نمُردهاند این آبادی دستبهدست شود
pateneh
روز اولی که جدایی را باور کردم درونم تاریک بود، تاریکیای که مدام میخواست برود خرید. میخواست لیوانها را بشکند تا لیوان نو بخرد، روکش مبلها را دربیاورد، شیر روشویی و دستگیرههای در را عوض کند. میدانستم هر چیزی را اگر دور بیندازم، اگر خانهام را عوض کنم، اگر شهرم را عوض کنم، باز چیزهایی درونم هست که نمیشود با آنها کاری کرد.
ZohreAalipour
فقط میخواهم تنها باشم چون فکر میکنم در تنهایی قضاوت بهتری از خودم دارم
cherryside
بجنگ یا بمیر. جوانی برای من اینطور بوده.
معصومه سادات صدری
خانمجان با اینکه خودش زن بود ترجیح میداد کنار استبداد مردانه بایستد و زنهای مستقل را مسخره کند. خانمجان فکر میکرد میداند جهان چهطور کار میکند و چه چیزهایی بر هم اثر میگذارند و به این میگفت عقل و با این عقل به دیگران برچسب میزد.
معصومه سادات صدری
برای راحتی خیالتان باید بگویم پژوهشی هم شده و دکتر بریکمن وقت گذاشته سر اینکه به ما بگوید دنیا یک تردمیل بزرگ رنج و شادی است. نه این احساس رنج دوامی دارد، نه آن احساس شادی عمری. اگر در بختآزمایی میلیونها دلار برنده شوید، خوشیاش حداکثر یک سال دوام دارد، و حتی رنج زمینگیر شدن و بیپاییتان یک سال غصهدارتان میکند. بعد روی این تردمیل میدوید و هم به بیپا دویدن عادت میکنید و هم رنج کشیدن با وجود اینکه پول دارید عادی میشود.
مریم
جای آنکه با ویرانی مبارزه کنم سعی کنم ویرانهای زیبا باشم.
کاربر ۴۸۱۷۹۶۵
تنهایی چیزی بیشتر از حضور یا عدمحضور دیگران است. تنهایی ضمیربردار نیست، نمیتوانی بگویی ما تنهایی را از بین میبرد، آنها تنها نیستند یا ایشان تنهایی را درک نمیکنند. تنهایی با هر جور ضمیری خودش را وفق میدهد.
niktamz
انگار در همهجای جهان و در همهٔ اعصار تنهایی همینجور بوده؛ چندلایه، چندطرفه و چندبُعدی. هم خودخواسته بوده هم تحمیلی، هم درونی بوده هم بیرونی، هم تنبیه جمع بوده هم وقتِ مکاشفهٔ آدمی راجعبه خودش، مخوف و لذتناک.
niktamz
کوشش اسم رمز جوانی است. و این خیلی غلطانداز است، دستوپاگیر است. دائم به آدم احساس ناکافی بودن میدهد، دائم به یاد آدم میآورد که دارد فرصتسوزی میکند، که به قدر کفایت نمیکوشد. از نمودهای مهم جوانی ایستادن در آستانهٔ کوشش است. کوشیدن در درس، کوشیدن در کار، کوشیدن در یادگیری، کوشیدن در ساختن. چرا که این سختکوشی در جوانی است که جای ما را در باقی زندگی تعیین میکند. یا لااقل اینجور میگویند.
ZohreAalipour
من در فقدان تغییر را فهمیده بودم.
فقدان از آن کلمههاست که وقتی در یک جمله به کارش ببری گند میزند به هر کلمهٔ پسوپیش خودش، فقدان کلمهای متفرعن است که یک پاراگراف را از معنا میاندازد و در زندگی واقعی هم همینقدر کثافت است. از دست دادن چیزی که داری یا خیال میکنی داری گاهی واقعاً موجب تغییر آدم میشود.
mohadese
در جوانی فضایی هستیم؛ بیپول، بیکار، بیهدف، سرگردان. هیچچیزِ تثبیتشدهای در زندگی نداریم و نمیدانیم چه چیزی خوشحالمان میکند، بیشتر از همیشه احتیاج به تأیید جماعت داریم. به جماعت نیاز داریم تا احساس درست بودن کنیم و بدتر اینکه دائم توی گوشمان میخوانند: «وقت نداری… دنیا تنگه… بجنب!» مثل اینکه به جراحی وسط عمل قلب بگویند: «بجنب، وقت نیست!» و او دوتا کوک سرسری بزند و بیمار را بفرستد خانه.
narges
سالها بعد باز کنار هم نشستیم، روی همان نیمکت، اما تغییر کرده بودیم. من همانقدر اتفاقی که میکروب کسی را بیمار میکند نویسنده شده بودم، آن لحظه که زیبایی خلق را دیده بودم شیفتهاش شده بودم،
معصومه سادات صدری
رشت برای همه مکان است برای من زمان، زمان از دست دادن چیزهایی که دوستشان داشتم.
محسن
ویرانی ما چیزی است که لاجرم اتفاق میافتد، حتی اگر پسش بزنیم.
az_kh
چهطور با چیزهای تکراری زندگی کنار آمدی؟
az_kh
ویرانههای تاریخی را نگه میداریم، حراستشان میکنیم و پاسبان میگذاریم و بلیت میفروشیم و به تماشایشان میرویم، اما ویرانههای انسانی ردی ندارند. کسی یادش نمیماند وقتی ناخوش و خراب بوده چه شکلی داشته و بعدها هم ترجیح میدهد خودش را در روزگار آباد به یاد بیاورد و وقتی مُرد در خاطر دیگران آن آبادانی بگردد و بماند و تا وقتی هنوز آنهایی که خاطره را حمل میکنند نمُردهاند این آبادی دستبهدست شود. اما این آبادیای که در سرمان میگردد، این آبادانیای که خیال میکنیم هستیم، حقیقت نیست یا لااقل همهٔ حقیقت نیست.
اشک انار
تنهایی برای هر کسی صورت خودش را دارد. برای من شبیه وارد شدن به اتاق دادگاه است.
کاربر ۴۸۱۷۹۶۵
موفقیت آدمها را با کارهای بهسرانجامرسیدهشان میسنجند، نه با چیزهایی که در سرشان است.
کاربر ۴۸۱۷۹۶۵
بوطیقای ویرانگی خودم را در یک جمله ساختم: جای آنکه با ویرانی مبارزه کنم سعی کنم ویرانهای زیبا باشم.
Mohadese
دکتر بریکمن وقت گذاشته سر اینکه به ما بگوید دنیا یک تردمیل بزرگ رنج و شادی است. نه این احساس رنج دوامی دارد، نه آن احساس شادی عمری.
Mohadese
جوانی و جوان نبودن برای همه یکطور نیست، یک جا اتفاق نمیافتد، چون سن رشد برای همهمان یکی نیست. انگار هر کدام در سیارههایی فرادا زندگی میکنیم با مدارهای گردش ناهمسان. یک سال عمر کسی برابر هفت سال زندگی دیگری است یا کسانی از درون پیشپیشکی جوانی را کسب میکنند، نابغههایی که زودتر جهان را آموختهاند.
Mohadese
رزمنده بودن، دائم به سلیح خوابیدن و به جنگ بیدار شدن، جوان بودن و جوان ماندن در این زندگی فقط از عهدهٔ موجودی فضایی برمیآید.
Mohadese
تاریخ در هر چیز دردآوری بعدها سویههایی لذتناک هم میسازد؛ ما در این تضادها زنده ماندهایم.
Mohadese
وطنی که ساخته نمیشود پیش نمیرود، فقط دورههایی درخشان را از سر میگذراند، بعد در حسرت آن روزها سالها مدیحه میسراید.
Mohadese
حجم
۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
حجم
۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
قیمت:
۴۱,۵۰۰
۲۰,۷۵۰۵۰%
تومان