کتاب سایبان سرخ بولونیا
معرفی کتاب سایبان سرخ بولونیا
کتاب سایبان سرخ بولونیا نوشتهٔ جان برجر و ترجمهٔ محسن آزرم و حسین عیدی زاده است. نشر چشمه این کتاب ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. این کتاب در سال ۲۰۱۸ میلادی منتشر شده بود.
درباره کتاب سایبان سرخ بولونیا
کتاب سایبان سرخ بولونیا نوشتهٔ جان برجر است؛ یکی از شمایلها و معلمان بزرگ نگریستن و فهم جهان. او در این کتاب زندگیاش را از خلال هر آنچه دیده و فهم کرده، عبور داده و قطعههایی منقطع و گسسته را در پیوستاری عجیب کنار هم نشانده است. این کتاب، برابر با حضور در شهری است که ارزش حضور دارد؛ شهر در قامت تنها فضایی که میشود در آن تاریخ، اکنون، انسان و محیط را در تنهایی و جز آن، فهم کرد و به یاد آورد و در یاد نگاه داشت. این اثر که قالب آن چیزی است میان ناداستان، جستار روایی و اتوبیوگرافی، از قطعاتی پراکنده تشکیل شده که در کنار هم، تصویری محو اما گیرا را از گذشتهٔ نویسنده پیش چشم مجسم میسازند؛ گذشتهای که جان برجر یکبار برای همیشه آن را زیسته و بهنوعی از کف داده است، اما اینک به یاری «کلمات» در پی بازجستنِ آن برآمده است.
سایبان سرخ بولونیا شرح دستاولی است از آنچه جان بِرجرِ از سالهای دور (نوجوانی یا جوانی) به یاد میآورد؛ بیآنکه نوشتهاش شباهتی به «زندگینگاره» پیدا کند.
خواندن کتاب سایبان سرخ بولونیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ناداستان، جستار روایی و اتوبیوگرافی پیشنهاد میکنیم.
درباره جان برجر
جان برجر (John Berger) منتقد هنری، فیلمنامهنویس، نویسنده، نقاش، رماننویس، و روزنامهنگاری اهل بریتانیا بود. او در سال ۱۹۷۲ بهخاطر رمان «جی» برندهٔ جایزهٔ ادبی منبوکر شد. از ویژگیهای اصلی آثار برجر میتوان به رویکرد انتقادی و رادیکال او در تحلیل آثار هنری، تاریخ و تمدن اشاره کرد که در طیف گستردهای از آفریدههایش از مقاله و داستان گرفته تا برنامههای تلویزیونی و مستند قابلمشاهده و پیگیری است. در سال ۲۰۱۵ بر اساس یک نظرسنجی که در روزنامهٔ گاردین انتشار یافت، کتاب «دربارهٔ نگریستن» به قلم جان بِرجِر بهعنوان یکی از ۲۰ کتاب دانشگاهی که جهان را تغییر داده، انتخاب شد. کتاب «سایبان سرخ بولونیا» یکی دیگر از آثار مکتوب اوست.
جان برجر، این نویسنده و منتقد ادبی مشهور اهل بریتانیا، ضمن گفتوگویی با «سوزان سانتاگ» (داستاننویس و نظریهپرداز ادبی) گفته است که وقتی با خودش کلنجار میرود تا جُستار یا داستانی بنویسد، همیشه یک مُدل از چیزی که پیشتر دیده دارد؛ چیزی که قبلاً درکش کرده؛ شاید در زندگی، یا در فیلمی، یا یک تابلوی نقاشی، یا کارِ ادبی دیگران. او گفته است که حس میکند همیشه دقیقاً چیزی هست که ناگفتنی به نظر میرسد و کلنجارِ او همیشه تلاشی است برای آفرینش دوبارهٔ این چیزِ ناگفتنی در قالب کلمات.
بخشی از کتاب سایبان سرخ بولونیا
«غذای سبُکی میخوردیم، شاید هم کمی وینو بیانکو، و بعد مسیری را آغاز میکردیم که از قبل برنامهاش را ریخته بود؛ از این خیابان به آن خیابان. مسیرمان پُر از غافلگیری بود، برای من غافلگیریهای تمامعیار و برای او غافلگیریهای پیشبینیشده. کانالهایی شبیه خیابان. چوبهٔ دار. ویترین مغازهای با پارچهٔ توری سفیدی که لطافتش به اندازهٔ ستارهها در دوردستترین کهکشانها بود.
گاهی برای دنبال کردن این مسیر میبایست تاکسی میگرفتیم تا ما را برساند به دشت و صحرا. تا در هیاهوی تماشاگران مسابقهٔ تور دو فرانس شرکت کنیم وقتی دوچرخهسوارها میرسیدند به پایان خط مسیر روزانه. تا قایق ماهیگیریای را ببینیم که شبانه بارانداز را ترک میکند، چراغ پیهسوزی بر دکلش، لرزش شعلهای که هیچوقت خاموش نمیشود. در جستوجوی سنگ بزرگی که بشود رویش دراز کشید؛ درست مثل حالا که دراز کشیدهام روی پلهٔ پیاتزا ماجوره.
همهٔ این یافتهها، که با هم کشفشان میکردیم، مثل هدیهای کادوشده پُررمزوراز بودند. راستش چیزی فراتر از راز، چون کاغذ دورشان را هم که باز میکردی هنوز راز بودند. انگشتش را میگذاشت روی لبش، همانی را که زگیل داشت، به نشانهٔ اینکه یادم بماند حرفی نزنم، برای اینکه پیش خودم بماند.
حتی در آن سنوسال کم هم حس میکردم این چیزی است فراتر از یک بازی کودکانه. پی برده بود بسیاری از آدمها نیازمندند تا چه اندازه با سماجت از آنچه دورشان را گرفته رو برگردانند تا بیاثرش کنند. و یکی از ابزارهای رایجی که برای رسیدن به این منظور استفاده میکنند، پافشاری بر این است که همهچیز معمولی است. برتریِ هر چیزِ سربهمُهر در این است که نمیشود با صفت معمولی دستبهسرش کرد. پروردگار سربهمُهر است، شبی در سَنمالو این را در گوشم زمزمه کرد، پیش از خواب، سرگرم مزه کردنِ بندیکتن.
در ویا کاپراریه داریم میرویم یک کیلو پاسّاتلّی (۱۰) در پاکتی کاغذی پیدا کنیم، پاکتش بیشتر به درد نگه داشتن قارچ دُنبلان میخورد. بعد از عید پاک، در گرمای تابستان، مردم بولونیا به لازانیا و تالیاتلّه (۱۱) لب نمیزنند چون زیادی سنگیناند و رو میآورند به پاسّاتلّی، پاستا در آبگوشت. مواد تشکیلدهندهاش را میخواهید؟ ۴۰۰ گرم خردهنان سفید، ۲۴۰ گرم پنیر پارمزان، ۱ قاشق چایخوری آرد، ۶ تا تخممرغ، ۱ جوز هندی کوچک، ۵۰ گرم کره؟»
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه