دانلود و خرید کتاب الیزابت فینچ جولین بارنز ترجمه محمدرضا ترک تتاری
تصویر جلد کتاب الیزابت فینچ

کتاب الیزابت فینچ

نویسنده:جولین بارنز
انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب الیزابت فینچ

کتاب الیزابت فینچ نوشتهٔ جولین بارنز و ترجمهٔ محمدرضا ترک تتاری است. نشر نی این رمان کوتاه و عاشقانهٔ انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب الیزابت فینچ

کتاب الیزابت فینچ حاوی یک رمان کوتاه و خوشخوان دربارهٔ عشق افلاطونی نافرجامی است که پیرامون استاد دانشگاهی سخت‌گیر و رواقی‌مسلک به نام «الیزابت فینچ» روایت می‌‎شود. «نیل»، راوی داستان در کلاس فوق برنامه‎ و آزاد «فرهنگ و تمدن» که مختص بزرگسالان است، شرکت می‌کند. او در طی این کلاس‌ها به این استاد دانشگاه علاقه‌مند می‌شود؛ استادی که در عین عزلت‌‏نشینی، شخصیتی عجیب استوار و راسخ دارد. در ادامه متوجه می‌شویم افسار روابط شخصی و حتی خانوادگی «نیل» از دستش خارج شده و او اهمیت چندانی به آن‌‎ها نمی‌دهد و بااین‌حال الیزابت فینچ و هر چه به او اندک ارتباطی دارد، حتی بعد از مرگ او، تبدیل به بزرگ‌ترین دغدغهٔ تمام زندگی‌‎اش می‌‏شود. جذابیت‌هایی که همیشه در آثار جولین بارنز سراغ داشته‌‎اید در رمان کوتاه «الیزابت فینچ» نیز مشهود است؛ ماجرای عاشقانه‌‎ای غریب، گریز به ناداستان (این بار از طریق علاقهٔ نیل به جولین مرتد و جستاری که دربارهٔ او می‌‎نویسد و همچنین یادداشت‌های الیزابت فینچ که بعد از مرگش به دست نیل می‌‏رسد و راهنمای او در مسیر نوشتن این جستارند)، اشارات نه‌چندان آشکار اما هوشمندانه به تاریخ، زندگی‌‌‎نامه، فلسفه و همچنین دعوت به اندیشیدن مستقل. کتاب «الیزابت فینچ» در بهار ۲۰۲۲ منتشر شده است.

خواندن کتاب الیزابت فینچ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جولین بارنز

جولین بارنز، نویسندهٔ انگلیسی است که در سال ۱۹۴۶ به دنیا آمده است. او در کالج مگدالن در دانشگاه آکسفورد، زبان‌های مدرن خواند و بعد از فارغ‌التحصیلی، سه سال به‌عنوان فرهنگ‌نویس با فرهنگ آکسفورد همکاری کرد. بعد از آن، مدتی در جرایدْ ریویو (مرور) می‌نوشت و ویراستاری می‌کرد و مدتی هم بر برنامه‌های تلویزیونی نقد می‌نوشت؛ تا اینکه در نهایت و پس از انتشار «مترولند» (۱۹۸۰)، به‌تدریج به نویسنده‌ای تمام‌وقت بدل شد. او علاوه بر رمان، داستان کوتاه، مموآر، ناداستان، جستارهایی در باب هنر و داستان جنایی (با اسم مستعار «دَن کاوانا») نیز نوشته است. از آثار مهم او می‌توان به «طوطی فلوبر» و «درک یک پایان» اشاره کرد. سه کتاب او با نام‌های «طوطی فلوبر» (۱۹۸۴)، «انگلیس، انگلیس» (۱۹۹۸) و «آرتور و جورج» (۲۰۰۵)، نامزد جایزهٔ من بوکر شدند و او در نهایت در سال ۲۰۱۱ با کتاب «درک یک پایان» این جایزه را از آن خود کرد. رمان کوتاه «الیزابت فینچ» یکی دیگر از آثار او است.

بخشی از کتاب الیزابت فینچ

«در شناسنامه نامش الیزابت ریچل جین فینچ آمده، به همراه چند تاریخ، نام والدین و نام و امضای کارمند ادارهٔ ثبت‌احوال. خبری از قبالهٔ ازدواج نیست، هر چند نبودش احتمال یک جشن ازدواج آن‌چنانی در دوردست با نامی مستعار را نفی نمی‌کند (حتی اگر این احتمال برابر با صفر باشد.) گواهی فوت، بله. وصیت‌نامه، بله: چند نکته راجع به تقسیم ارث و میراث، کمک به امور خیریه، تأکید بر سپردن کتاب‌ها و کاغذهایش به من؛ و باقی ماتَرَک به کریستوفر. اگر اسمش را در گوگل جست‌جو کنید، در سایت یک روزنامه به لینکی برمی‌خورید که گزارش نادرستی است با عنوان «رسوایی». البته با شخصیت و خلق‌وخویی که من از خودم سراغ دارم مطمئن نیستم صلاحیت پرداختن به این موضوع را داشته باشم.

از کریستوفر راجع به پدرومادرشان پرسیدم. پدر در کار خریدوفروش خز بوده؛ مردی فداکار اما دستخوش اضطراب که به ندرت می‌توانسته خودش را مجاب کند زندگی برون‌شهری آسوده‌ای که برای خانواده‌اش فراهم کرده دوام پیدا خواهد کرد. ترسش بیراه هم نبود: در پنجاه‌وپنج‌سالگی بر اثر نارسایی قلبی از دنیا رفت. مادر وانمود می‌کرد ناخوشی پدر مشکل خاصی نیست و اگر هم هست دردی گذراست، چیزی شبیه به نقرس. روزهای آخر الیزابت از پدر مراقبت می‌کرد، ساعت‌ها کنارش می‌نشست و بی‌آن‌که حرفی بزند تمام مدت منتظر بود تا پدر چشم‌هایش را باز کند و با هم لبخندی رد و بدل کنند. این تمام چیزی بود که لازم بود و هر دو این را می‌دانستند.

«بعدش؟»

«بعدش مادر همون‌جا موند، تنها. هر هفته آرایشگاهش به راه بود، به کار نظافتچی و باغبون نظارت می‌کرد ــ هرچند "نظارت" شاید اغراق باشه ــ می‌رفت کافه، بریج بازی می‌کرد، عضو گروه جمع‌آوری اعانه برای سرطانی‌ها شده بود. البته به نظرم جنم جمع‌آوری اعانه رو نداشت. پدر هم از سرطان نمرده بود.»

«الیزابت چه‌طور؟»

«کم‌وبیش هر شش هفته یک بار سر می‌زد. فقط و فقط از سر وظیفه. خیلی بعید می‌دونم که همدردی و این جور حرف‌ها در کار بوده باشه. یا حتی علاقه. منظورم هر دو طرفه... مادر فقط به فکر خودش بود. الیزابت هم... مشکل‌پسند بود. کلمه‌ش همینه دیگه؟»

خندیدم. خوب می‌دانستم از چه حرف می‌زند.

«این مشکل‌پسندی تو رابطه‌ش با مادر هم وجود داشت. این‌طور نبود که از وجودش شرمنده باشه، اما یه جورهایی باور نمی‌کرد واقعاً مادرش باشه، متوجه منظورم که هستی.»

«حسی که تو اصلاً نداشتی.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۴۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

حجم

۴۴۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۲۷ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۵۴,۰۰۰
۴۰%
تومان