دانلود و خرید کتاب شرلی شارلوت برونته ترجمه رضا رضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شرلی

کتاب شرلی

انتشارات:نشر نی
امتیاز:
۳.۳از ۱۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شرلی

کتاب شرلی نوشتهٔ شارلوت برونته با ترجمهٔ رضا رضایی در نشر نی چاپ شده است. شارلوت برونته که در سال‌های ۱۸۴۸ و ۱۸۴۹ رمان شرلی را می‌نوشت، خودش شاهد نابسامانی‌ها و فقر و مشقتی بود که در دهه ۱۸۴۰ در انگلستان موج می‌زد، و درواقع با نوشتن رمانی تاریخی و اجتماعی می‌خواست به‌نوعی به مسائل زمانهٔ خود نیز بپردازد.

درباره کتاب شرلی

«قرن نوزدهم در نوجوانی غول‌آسای خود بازیگوشی می‌کند… این پسرِ غول در بازی‌های خود کوه‌ها را از جا می‌کند و برای تفریح صخره‌ها را به این‌سو آن‌سو می‌اندازد.»

این توصیف شارلوت برونته است از زمانه‌ٔ دشوار و متلاطمی که در آن کل اروپا درگیر جنگ‌های ناپلئونی است و انگلستان نیز با بحران‌های جدی اجتماعی و اقتصادی روبه‌رو است. در بحبوحه‌ٔ شورش‌های کارگری و آشفتگی‌های صنعتی و تجاری، هنوز «عشق» جوانه می‌زند، اما روابط افراد تحت‌تأثیر رویداد‌های سیاسی و تاریخی قرار می‌گیرد و تعبیر و تفسیر طبقات اجتماعی از این رویدادها نیز بر مصلحت و منفعت خود آن‌ها مبتنی است. عواطف و احساسات در برابر ملاحظات مادی و اجتماعی رنگ می‌بازند، ازدواج‌ها مصلحتی‌اند (نه عاشقانه) و مناسبات انسانی تابع معیارهای مادی (نه عاطفی). شرلی رمانی است تاریخی ـ اجتماعی به عالی‌ترین معنای کلمه.

 شرلی رمانی است که شارلوت برونته در آن به دغدغه‌های خود میدان بیشتری می‌دهد، که یکی از این دغدغه‌ها، و شاید هم مهم‌ترین‌شان، «سرنوشت زنان» است و حرفه‌هایی که زنان باید به سراغ‌شان بروند. این دغدغه را شارلوت برونته در اوضاعی مطرح می‌کرد که بیشتر معاصرانش معتقد بودند داشتن تحصیلات عالی و شغل با طبع زنان سازگار نیست. معدود فعالان «مسئله زنان» نیز فقط بر آموزش و تحصیلات زنان تأکید می‌کردند، اما شارلوت برونته گامی به پیش برمی‌داشت و به ضرورت شغل و حرفه برای زنان نیز اشاره می‌کرد

کتاب شرلی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این اثر به علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانهٔ کلاسیک پیشنهاد می‌شود.

درباره شارلوت برونته

شارلوت برونته در سال ۱۸۱۶ به دنیا آمد. او در روستایی واقع در شمال انگلستان زندگی می‌کرد. پدرش کشیش و اهل ایرلند بود و مادرشان اهل کورنوال. شارلوت در کودکی مادرش را از دست داد و به همراه ۲ خواهرش «امیلی» و «آن» و نیز برادرشان زندگی می‌کرد. آن‌ها ارتباط بسیار زیادی با دنیای بیرون از کلیسا و مدرسه نداشتند؛ به‌همین‌دلیل در اوقات بیکاری، به ساختن قصه‌هایی عجیب‌وغریب درمورد مردم بیرون می‌پرداختند. هر ۲ خواهرِ شارلوت یعنی «امیلی برونته» و «آن برونته» نیز مانند او نویسنده شدند. شارلوت ابتدا رمان «جین ایر» را که برخی معتقدند، متأثر از تجربیات خودش است، با نام مستعار منتشر کرد.این کتاب بسیار موردتوجه عموم قرار گرفت. زمانی که مردم متوجه شدند نویسندهٔ این کتاب یک زن است، بسیار تعجب کردند. از میان آثار دیگر شارلوت برونته می‌توان به رمان‌های «ویلت»، «شرلی» و «پروفسور» اشاره کرد. شارلوت برونته در سال ۱۸۵۵ درگذشت.

به گفتهٔ رضا رضایی، مترجم، شارلوت برونته در مجموع نویسنده‌ای رئالیستی است، اما رگه‌های قوی رمانتیسم در کار او دیده می‌شود. قلمش گرم و پرحرارت است، در مواردی هم شاعرانه، به‌ویژه به هنگام توصیف طبیعت و احساسات بشری.

بخشی از کتاب شرلی

«منظورم رفت‌وآمدهای پیاپی آن‌ها به خانه یکدیگر است. دوره سه‌نفره آن‌ها در سراسر سال برقرار است... زمستان، بهار، تابستان، پاییز. تغییر فصل و اوضاع آب‌وهوا هیچ تأثیری بر این رفت‌وآمدها نمی‌گذارد. با غیرت وصف‌ناپذیری به دل برف و تگرگ، باد و باران، و گِل و شُل می‌زنند تا بنشینند با هم ناهار یا عصرانه یا شام بخورند. مشکل می‌شود گفت علت این کشش آن‌ها به یکدیگر چیست. هرچه هست، علتش دوستی نیست، چون هربار که یکدیگر را می‌بینند مشاجره می‌کنند. علتش دین و ایمان هم نیست، چون درباره‌اش حرفی نمی‌زنند. ممکن است گاهی درباره الهیات بحث کنند اما درباره زهد و تقوا هرگز. عشق به خوردن و نوشیدن هم علت این رفت‌وآمدها نیست، چون هر کدام‌شان می‌تواند همان گوشت و پودینگ معرکه و چای دبش و نان پرملاطی را که در خانه برادر روحانی‌اش هست در خانه خودش هم نوش‌جان کند. خانم گِیل، خانم هاگ و خانم ویپ، که خانم‌های صاحب‌خانه‌اند، می‌گویند که «هیچ نتیجه‌ای ندارد جز به زحمت‌انداختن مردم»، و البته منظورشان از «مردم» هم کسی نیست جز خود این خانم‌های خوب، چون با این شبیخون‌های متقابل فقط این خانم‌ها هستند که باید همیشه گوش‌به‌زنگ باشند.

همان‌طور که گفتم، آقای دان و مهمان‌هایش دارند ناهار می‌خورند. خانم گِیل از آن‌ها پذیرایی می‌کند، اما بارقه‌ای از آتش اجاق آشپزخانه نیز در نگاهش دیده می‌شود. فکر می‌کند که حق دعوت‌کردن گه‌گاهی دوست و آشنا به صرف غذا (حقی که در شرایط اجاره درج است) دیگر به‌قدر کافی اعمال شده. هنوز هفته به پایان نرسیده. پنجشنبه است. روز دوشنبه آقای مالون، دستیار کشیش برایارفیلد، برای صبحانه آمده بود اما تا ظهر مانده بود و ناهار هم خورده بود. روز سه‌شنبه آقای مالون و آقای سوئیتینگ، دستیار کشیش نانلی، برای عصرانه آمده بودند، اما برای شام هم مانده بودند. تازه از تخت اضافه استفاده کرده بودند و به خانم گِیل افتخار هم داده بودند و صبح روز چهارشنبه صبحانه خورده بودند. حالا، روز پنجشنبه، هر دو برای ناهار آمده‌اند، و خانم گِیل دیگر مطمئن است که آن‌ها شب هم می‌مانند. اگر فرانسه بلد بود، می‌گفت «سان ئه ترو» »

نظری برای کتاب ثبت نشده است
«شرلی، من هیچ‌وقت خواهری نداشته‌ام... تو هم نداشته‌ای. در این لحظه به ذهنم خطور کرد که خواهرها چه احساسی به یکدیگر دارند. عاطفه در تاروپود زندگی‌شان است، هیچ نوع ضربه احساسی قادر نیست این عاطفه را از بین ببرد، و مشاجره‌های جزئی فقط فشاری لحظه‌ای وارد می‌کنند و همین که فشار برداشته شود بار دیگر عاطفه با طراوت بیشتری قد علم می‌کند. این عاطفه درنهایت از هیچ احساس دیگری شکست نمی‌خورد و حتی عشق هم نمی‌تواند از لحاظ قدرت و حقانیت بر آن سبقت بگیرد. عشق ما را می‌آزارد، شرلی... عشق عذاب می‌دهد، شکنجه می‌کند و با شعله‌هایش ما را می‌سوزاند، ولی در عاطفه هیچ درد و رنجی نیست، هیچ خبری از شعله‌های سوزان نیست، فقط نیرو هست و تسلا و شفا. من تکیه‌گاه دارم و تسکین پیدا می‌کنم موقعی که تو پیش منی، شرلی... فقط تو. حالا باور می‌کنی؟»
saqqa
اسمم سر زبان هر کس که بیفتد آن را متبرک می‌کند. از خدایان می‌خواهم که این زبان‌ها را تطهیر کنند.
seza68
ما نمی‌توانیم در این دنیا به چیزی برسیم که بیرزد نگهش داریم، حتی به‌صورت اصل یا اعتقاد، مگر آن‌که از دل آتش تطهیرکننده بیرون آمده باشد یا از کام خطر نیروبخش.
seza68
مردها اگر ما را همین‌طور که هستیم می‌دیدند کمی تعجب می‌کردند. حتی زیرک‌ترین و تیزهوش‌ترین مردها هم خیلی‌وقت‌ها درباره زن‌ها تصور غلط دارند. زن‌ها را آن‌جور که هستند نمی‌بینند، یعنی واقعی نمی‌بینند. برداشت غلط می‌کنند، چه از خوبی‌ها و چه از بدی‌ها. زن خوب از نظر آن‌ها موجود عجیب و غریبی است، نیمه‌عروسک و نیمه‌فرشته. زن بد هم از نظر آن‌ها تقریباً همیشه عجوزه است. بعد هم کیف می‌کنند از مخلوقات ساخته و پرداخته خودشان، و زن‌های این یا آن شعر و رمان و نمایش‌نامه را می‌ستایند و والا و آسمانی می‌پندارند! والا و آسمانی هم شاید باشند، اما من‌درآوردی‌اند، مصنوعی‌اند، مثل همین گل که روی بهترین کلاهم زده‌ام.
seza68
خانم‌های جوان معمولی ممکن است به اندازه آقایان جوان معمولی بی‌رحم باشند... به همان اندازه اهل دنیا و خودخواه. کسانی که رنج می‌کشند باید همیشه از آن‌ها حذر کنند. این خانم‌ها و آقایان از غم و درد و بلا بدشان می‌آید، انگار آن را حکم خدا می‌دانند برای آدم‌های حقیر. به نظرشان «عشق» فقط به معنای نقشه‌کشیدن است برای ازدواج درست و حسابی. «ناکام» ماندن هم یعنی لورفتن نقشه و نگرفتن نقشه. خیال می‌کنند احساس و تصور همه درباره عشق همان احساس و تصوری است که خودشان دارند. با همین معیار هم درباره دیگران قضاوت می‌کنند.
saqqa
عشق قادر است هر چیزی را ببخشد، جز رذالت. رذالت عشق را می‌کشد، حتی عواطف مادرزاد را از حرکت می‌اندازد. بدون احترام، عشق حقیقی نمی‌تواند هستی داشته باشد. مور، با همه عیب و نقص‌هایش، به‌هرحال محترم بود، چون هیچ نوع خدشه اخلاقی نداشت، هیچ نوع آلودگی هم نداشت، خدشه یا آلودگی‌هایی مثل دروغ. اسیر امیال هم نبود. زندگی پرتکاپویی که از ابتدا داشت راهی پیش پای او گذاشته بود غیر از راه بی‌ثمر لذت‌جویی. مردی بود که فساد و تباهی به وجودش راه نیافته بود. مرید عقل بود، نه سرسپرده احساس.
saqqa
رنجبران که یگانه دارایی‌شان کارشان بود و حالا همین را از دست داده بودند (و کار پیدا نمی‌کردند و دستمزد نمی‌گرفتند و نانی به کف نمی‌آوردند) به حال خود رها می‌شدند تا باز هم رنج بکشند، شاید برای همیشه. نمی‌شد جلوی پیشرفت اختراعات را گرفت و سیر علم را متوقف کرد. نمی‌شد به جنگ خاتمه داد و نفسی از سر آسودگی کشید. پس چاره‌ای نبود جز آن‌که بی‌کاران به سرنوشت خود تن بدهند، یعنی نان محنت بخورند و آب مصیبت بنوشند. فلاکت نفرت به بار می‌آورد. رنجبران نفرت می‌ورزیدند به دستگاه‌هایی که گمان می‌کردند نان‌شان را قطع کرده، نفرت می‌ورزیدند به ساختمان‌هایی که جایگاه این دستگاه‌ها بودند، و نفرت می‌ورزیدند به کارخانه‌دارانی که صاحب این ساختمان‌ها بودند.
saqqa
هیچ‌وقت سعادت کامل حاصل نمی‌شود. هیچ دو نفری نمی‌توانند واقعاً یکی بشوند.
seza68
هنگامی که امیدها ناکام می‌مانند و در آن‌ها تعویق می‌افتد، دل‌ها بیمار می‌شوند.
seza68
به این ترتیب، باید بگویی که مردها هم باید بدون چون وچرا عقاید کشیش‌ها را بپذیرند. دین و مذهبی که این شکلی باشد چه ارزشی دارد؟ یک مشت عقاید خرافی است که کورکورانه و بدون فکر می‌پذیریم.
seza68

حجم

۷۶۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۴۷ صفحه

حجم

۷۶۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۴۷ صفحه

قیمت:
۲۹۷,۰۰۰
تومان