کتاب هلن
معرفی کتاب هلن
کتاب هلن نوشتهٔ اوریپید و ترجمهٔ محمد سعیدی است. انتشارات علمی و فرهنگی این چهار نمایشنامه از یونان باستان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب هلن
کتاب هلن چهار نمایشنامه به قلم یکی از مهمترین نمایشنامهنویسهای یونان باستان و جهان را در بر گرفته است. عنوان این چهار اثر عبارت است از «هیپولیت» (Hippolyte)، «آلسست» (Alceste)، «ایون» (Ion) و «هلن» (Héléne). کتاب حاضر با یادداشتی به نام «نگاهی به زندگی اوریپید؛ تراژدینویس بزرگ یونان باستان» آغاز شده است. تراژدی هلن در باب چیست؟ زیبایی بیش از اندازهٔ زنی به نام «هلن» باعث هجوم هزاران کشتی یونانی بهسوی مکانی به نام تروا شد. هیچ زنی به اندازهٔ هلن تا این حد مورد عشق و نفرت نبوده است. اطرافیانش هم او را یک موهبت و هم یک نفرین میدانستند. این زن زیبا را نویدبخش خوشبختی و پدیدآورندهٔ رنج و عذاب در نظر گرفتهاند. پادشاه پروتئوس که از هلن در مصر محافظت میکرد، میمیرد. پسرش «تئوکلیمنوس» که حالا پادشاه جدید است و علاقهٔ بسیاری به کشتن یونانیها دارد، قصد کرده با هلن ازدواج کند. داستانِ این نمایشنامه پیچوخمهای بسیاری دارد. این چهار نمایشنامه در قالب تراژدی (Tragedy) به رشتهٔ تحریر درآمدهاند.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب هلن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی یونان باستان و قالب نمایشنامه (تراژدی) پیشنهاد میکنیم.
درباره اوریپید
اوریپید در سال ۴۸۰ پیش از میلاد مسیح (یا ۴۸۴ و نیز به قولی ۴۸۵) به دنیا آمد. پدرش از ثروتمندان شهر و مادرش از خاندانی بزرگ بود. او زیر نظر آناکساگوراس و پرودیکوس تعلیم دید. به مطالعۀ فلسفه علاقهمند بود؛ با وجود این به شعر و تئاتر روی آورد. ویل دورانت دربارهٔ او اینگونه گفته است: او «اولین شارمندی بود که در یونان کتابخانۀ بزرگی برای خود فراهم کرد.» اوریپید در ۲۵سالگی نویسندگی را آغاز کرد. او مدت ۵۰ سال به حرفهٔ نویسندگی ادامه داد. در عرصۀ تراژدی با سوفوکلس و آخائیوس به رقابت میپرداخت. این عصر را عصر طلایی تراژدی میدانند. اوریپید در ۴۰۷ پیش از میلاد مسیح، در مقدونیه درگذشت. پس از او عصر طلایی تراژدی رو به زوال گذاشت. اوریپید را شاعر و نمایشنامهنویسی شورشی میدانند. او در دولتشهر آتن بسیاری از قواعد سفت و سخت درامنویسی را زیر پا گذاشت؛ ازاینرو اوریپید را نویسندهای انقلابی میدانند؛ این در حالی است که یکی از همتایان او یعنی اِشیل (آیسخولوس)، بسیار مذهبی مینوشت و همتای دیگرش سوفوکلِس، مفاهیم روانشناسانه را وارد دنیای درام میکرد. حتی امروزه نیز این شاعر یونانی در ساختارشکنی مفاهیمی چون الهیات و مسائل زنان، مورد توجه پژوهشگران حوزهٔ علوم اجتماعی است. تراژدیهای «مدهآ»، «فرزندان هراکلس»، «هراکلس»، «زنان فریادخواه»، «اورستس»، «سیکلوپس»، «زنان فنیقی»، «زنان تروا» و «الکترا» از برجستهترین آثار این نویسنده هستند.
بخشی از کتاب هلن
«[مرگ داخل میشود درحالیکه شمشیری به دست دارد]
مرگ: ای آپولون، میبینم که باز تو بدین خانه آمدهای تا افتخاری را که خاص خداوندان دوزخ است از آنان بازگیری و حق آنها را تباه سازی. آیا بس نبود که با چنان حیلت و تدبیر تقدیر را فریفتی و مرگ مقدر آدمت را از میان برداشتی؟ اکنون با کمان خود آمده منتظر فرصت نشستهای تا آلسست را نیز از مرگ برهانی. مگر وی عهد نکرده است که جان خود را به جای همسرش تسلیم من کند؟
آپولون: آرام باش، مرا در این باره حقی است و حجتی در دست دارم.
مرگ: چه حقی؟ پس چرا بدینگونه مسلح آمدهای؟
آپولون: مرا عادت بر این است که پیوسته با سلاح جنگ باشم.
مرگ: چرا آن قدر به ناحق از این خانواده طرفداری میکنی؟
آپولون: من با آدمت دوستی دارم و با رنج و غصۀ او شریکم.
مرگ: پس بر آنی که آلسست را نیز از چنگ من بربایی؟
آپولون: مگر کسی آدمت را به قهر از چنگ تو ربوده است؟
مرگ: پس چرا وی اکنون به جای آنکه در دل خاک خفته باشد بر روی زمین میخرامد؟
آپولون: او همسر خویش را به جای خود به دست تو سپرده است تا با خود ببری.
مرگ: من هم آمدهام تا او را با خود به سرای جاودانی ببرم.
آپولون: او را به هرکجا که خواهی ببر...؛ اما میخواهم ببینم آیا ممکن است تو را متقاعد سازم که... .
مرگ: وظیفۀ من آن است که جان کسانی را که باید بمیرند بستانم.
آپولون: نه تو باید جان کسی را بستانی که عمر خود را کرده است.
مرگ: مقصود تو را نمیفهمم.
آپولون: پس در این صورت راهی هست که این زن زنده بماند و عمر کافی کند؟
مرگ: نه من نیز چون دیگر مردمان زیبایی را برمیگزینم.
آپولون: تو درهرصورت جانی را میستانی، خواه جوان باشد خواه پیر.
مرگ: ولی چون جوانی بمیرد افتخار من بیشتر خواهد بود.
آپولون: اگر پیر بمیرد، با تشریفات بسیار به خاکش میسپرند.
مرگ: ای آپولون، قوانینی که تو وضع میکنی شاید اغنیا را به کار آید، اما مرا با آن کاری نیست. تو عمر دراز را به توانگران بفروش.
آپولون: عجبا! کسی نمیدانست که تو چنین شوخ و بذلهگویی، پس با این درخواست من همراه نیستی؟»
حجم
۲۱۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۳ صفحه
حجم
۲۱۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۳ صفحه