- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب شرلی
- بریدهها
بریدههایی از کتاب شرلی
۳٫۳
(۱۶)
«شرلی، من هیچوقت خواهری نداشتهام... تو هم نداشتهای. در این لحظه به ذهنم خطور کرد که خواهرها چه احساسی به یکدیگر دارند. عاطفه در تاروپود زندگیشان است، هیچ نوع ضربه احساسی قادر نیست این عاطفه را از بین ببرد، و مشاجرههای جزئی فقط فشاری لحظهای وارد میکنند و همین که فشار برداشته شود بار دیگر عاطفه با طراوت بیشتری قد علم میکند. این عاطفه درنهایت از هیچ احساس دیگری شکست نمیخورد و حتی عشق هم نمیتواند از لحاظ قدرت و حقانیت بر آن سبقت بگیرد. عشق ما را میآزارد، شرلی... عشق عذاب میدهد، شکنجه میکند و با شعلههایش ما را میسوزاند، ولی در عاطفه هیچ درد و رنجی نیست، هیچ خبری از شعلههای سوزان نیست، فقط نیرو هست و تسلا و شفا. من تکیهگاه دارم و تسکین پیدا میکنم موقعی که تو پیش منی، شرلی... فقط تو. حالا باور میکنی؟»
saqqa
اسمم سر زبان هر کس که بیفتد آن را متبرک میکند. از خدایان میخواهم که این زبانها را تطهیر کنند.
seza68
ما نمیتوانیم در این دنیا به چیزی برسیم که بیرزد نگهش داریم، حتی بهصورت اصل یا اعتقاد، مگر آنکه از دل آتش تطهیرکننده بیرون آمده باشد یا از کام خطر نیروبخش.
seza68
رنجبران که یگانه داراییشان کارشان بود و حالا همین را از دست داده بودند (و کار پیدا نمیکردند و دستمزد نمیگرفتند و نانی به کف نمیآوردند) به حال خود رها میشدند تا باز هم رنج بکشند، شاید برای همیشه. نمیشد جلوی پیشرفت اختراعات را گرفت و سیر علم را متوقف کرد. نمیشد به جنگ خاتمه داد و نفسی از سر آسودگی کشید. پس چارهای نبود جز آنکه بیکاران به سرنوشت خود تن بدهند، یعنی نان محنت بخورند و آب مصیبت بنوشند.
فلاکت نفرت به بار میآورد. رنجبران نفرت میورزیدند به دستگاههایی که گمان میکردند نانشان را قطع کرده، نفرت میورزیدند به ساختمانهایی که جایگاه این دستگاهها بودند، و نفرت میورزیدند به کارخانهدارانی که صاحب این ساختمانها بودند.
saqqa
عشق قادر است هر چیزی را ببخشد، جز رذالت. رذالت عشق را میکشد، حتی عواطف مادرزاد را از حرکت میاندازد. بدون احترام، عشق حقیقی نمیتواند هستی داشته باشد. مور، با همه عیب و نقصهایش، بههرحال محترم بود، چون هیچ نوع خدشه اخلاقی نداشت، هیچ نوع آلودگی هم نداشت، خدشه یا آلودگیهایی مثل دروغ. اسیر امیال هم نبود. زندگی پرتکاپویی که از ابتدا داشت راهی پیش پای او گذاشته بود غیر از راه بیثمر لذتجویی. مردی بود که فساد و تباهی به وجودش راه نیافته بود. مرید عقل بود، نه سرسپرده احساس.
saqqa
خانمهای جوان معمولی ممکن است به اندازه آقایان جوان معمولی بیرحم باشند... به همان اندازه اهل دنیا و خودخواه. کسانی که رنج میکشند باید همیشه از آنها حذر کنند. این خانمها و آقایان از غم و درد و بلا بدشان میآید، انگار آن را حکم خدا میدانند برای آدمهای حقیر. به نظرشان «عشق» فقط به معنای نقشهکشیدن است برای ازدواج درست و حسابی. «ناکام» ماندن هم یعنی لورفتن نقشه و نگرفتن نقشه. خیال میکنند احساس و تصور همه درباره عشق همان احساس و تصوری است که خودشان دارند. با همین معیار هم درباره دیگران قضاوت میکنند.
saqqa
مردها اگر ما را همینطور که هستیم میدیدند کمی تعجب میکردند. حتی زیرکترین و تیزهوشترین مردها هم خیلیوقتها درباره زنها تصور غلط دارند. زنها را آنجور که هستند نمیبینند، یعنی واقعی نمیبینند. برداشت غلط میکنند، چه از خوبیها و چه از بدیها. زن خوب از نظر آنها موجود عجیب و غریبی است، نیمهعروسک و نیمهفرشته. زن بد هم از نظر آنها تقریباً همیشه عجوزه است. بعد هم کیف میکنند از مخلوقات ساخته و پرداخته خودشان، و زنهای این یا آن شعر و رمان و نمایشنامه را میستایند و والا و آسمانی میپندارند! والا و آسمانی هم شاید باشند، اما مندرآوردیاند، مصنوعیاند، مثل همین گل که روی بهترین کلاهم زدهام.
seza68
به این ترتیب، باید بگویی که مردها هم باید بدون چون وچرا عقاید کشیشها را بپذیرند. دین و مذهبی که این شکلی باشد چه ارزشی دارد؟ یک مشت عقاید خرافی است که کورکورانه و بدون فکر میپذیریم.
seza68
هنگامی که امیدها ناکام میمانند و در آنها تعویق میافتد، دلها بیمار میشوند.
seza68
هیچوقت سعادت کامل حاصل نمیشود. هیچ دو نفری نمیتوانند واقعاً یکی بشوند.
seza68
حجم
۷۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۴۷ صفحه
حجم
۷۶۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۴۷ صفحه
قیمت:
۲۸۸,۰۰۰
۲۳۰,۴۰۰۲۰%
تومان