کتاب خیابان یک طرفه
معرفی کتاب خیابان یک طرفه
کتاب خیابان یک طرفه نوشتهٔ والتر بنیامین و ترجمهٔ حمید فرازنده است. نشر مرکز این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یکی از کتابهای «مجموعهٔ فلسفهٔ غرب» و «مجموعهٔ پستمدرنیسم» است.
درباره کتاب خیابان یک طرفه
کتاب خیابان یک طرفه دومین و آخرین کتابی است که از والتر بنیامین در زمان حیات او منتشر شده است. آثار این متفکر، منتقد، تاریخنویسِ اندیشه و فیلسوف آلمانی که در اثر نامتعارفبودن سبک و اندیشهاش در زمان حیات کموبیش ناشناخته ماند، در دهههای اخیر موردتوجه قرار گرفته و به چندین زبان ترجمه شدهاند. این کتاب چنان که در نگاه نخست به نظر میآید، یک کتاب گزینگویه نیست، بلکه مجموعهای است از تصویرهای اندیشهگرانه و احضار چیزهایی است که بیان آنها با واژهها امکانپذیر نیست. شکل مرموز آنها اندیشه را که در شکل مفهومی - سنتیِ خود انعطافناپذیر و قراردادی مینماید، فعال میکند و خودانگیختگی و نیروی آن را به جریان میاندازد و به خواننده میفهماند در واقع دیری است چیزهایی را که درصدد انکارشان بوده، میدانسته است.
کتاب حاضر ۳ بخش دارد. بخش نخست که «خیابان یکطرفه» نام دارد، نوشتاری از والتر بنیامین است. بخش دوم تحتعنوان «سیمای والتر بنیامین» نوشتاری است از سوزان سونتاگ و بخش سوم نیز با نام «خیابان یکطرفهٔ بنیامین» نوشتهٔ تئودور آدورنو است.
خواندن کتاب خیابان یک طرفه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران حوزهٔ فلسفهٔ غرب پیشنهاد میکنیم.
درباره والتر بنیامین
«والتر بندیس شونفلایز بنجامین» در ۱۵ ژوئیهٔ ۱۸۹۲ در خانوادهای ثروتمند از یهودیان آشکنازی در برلن به دنیا آمد. او در ۱۹۱۲ در ۲۰سالگی وارد دانشگاه آلبرت لودویگ فرایبورگ شد و سپس به دانشگاه برلن رفت تا فلسفه بخواند. در ۱۹۱۹ تز دکترای خود را به نام «مفهوم نقد هنری در رمانتیسیسم آلمانی» به دانشگاه برن سوئیس ارائه داد که موردستایش قرار گرفت. او پس از گذراندن یک دورهٔ بیکاری، نگارش کتاب و ماجراهای عاشقانه، در سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۳ خرج زندگی خود را از راه نقد ادبی، ترجمه و مقالهنویسی برای مجلات درمیآورد که باعث شد با شماری از روشنفکران چپ از جمله «برتولت برشت» آشنا شود. با روی کارآمدن نازیها در ۱۹۳۳ والتر بنیامین و بهدنبالش «تئودور آدورنو»، «برشت» و بسیاری از دوستان یهودی دیگرشان آلمان نازیها را برای همیشه ترک کردند. در همین سالها بنیامین شروع به کار برای مرکز پژوهشهای اجتماعی، حال با مدیریت «مکس هورکهایمر» کرد و در همین دوره بود که برخی از تأثیرگذارترین مقالههای خود را برای مجلههای ادبی نوشت؛ از جمله خوانش جاهطلبانه (و درنتیجه ناتمام) «گذرگاههای طاقی بودلر در چارچوب سرمایهداری سدهٔ نوزدهم» و «کار هنری در دوران بازتولید مکانیکی» را.
با شروع جنگ جهانی دوم والتر بنیامین برای مدتی زودگذر در «اردوگاه کار» که برای شهروندان آلمانی در ۱۹۳۹ برپا شده بود، زندانی شد. چند ماه بعد که آزاد شد به پاریس بازگشت و به کارش روی پروژهٔ گذرگاههای طاقی در کتابخانهٔ ملی ادامه داد. با پیشروی نازیها در تابستان ۱۹۴۰ و گریختن بنیامین از پاریس، یادداشتهایش برای این پژوهش ناتمام در دستان امن دوست کتابدار و نویسندهاش «جورج باتای» ماند. بنجامین به شهر مو رفت که دستههای بزرگی از نازیها در آن اقامت داشتند و شاید خطرناکترین جا در فرانسه در دوران نخست اشغالش بود؛ برای همین ناگزیر شد به فرار ادامه دهد و از گذرگاه نامداری میان فرانسه و اسپانیا بگذرد تا سپس با کشتی به امریکا برود. بهدلیل شرایط قلبی، گذر از این گذرگاه کوهستانی برایش گران تمام شد. هنگامی که دریافت برای ترک فرانسه نیاز به ویزا دارد، بهشدت ناامید شد. او در ۴۸سالگی خودش را کُشت.
میراث والتر بنیامین در اصل در دستان «تئودور آدورنو» و «گرشوم شولم» بود که پس از جنگ توانستند علاقه به کارهای او را زنده کنند. «روشنگریها» (۱۹۶۳)، «سرآغازهای درام تراژیک آلمان» (۱۹۷۷)، «بازاندیشیها» (۱۹۷۸)، «خاطرات مسکو» (۱۹۸۶) و «گذرگاههای طاقی» (۱۹۹۹) از جمله کارهای اوست که به چاپ رسیده است. تأکید غیرعادی او بر «مارکس» (بهدلیل دوری از دیالکتیک مارکس)، برداشتهای یهودی او از زمان مسیحایی همراه با تلاشهایش برای دورشدن از متافیزیک، ربط او را با اندیشهٔ امروز ماندگار کرده است.
بخشی از کتاب خیابان یک طرفه
«باوری قدیمی هست که تعریفِ خواب با شکمِ گرسنه را جایز نمیشمرد. آدم در این حالت، با این که بیدار است، هنوز تحت تأثیرِ نیروی جاذبهٔ رؤیاست. زیرا شست و شو تنها سطحِ بدن و حرکتهای مرئی دست و پا را بیدار میکند، در حالیکه در لایههای ژرفترِ بدن، حتّا در حین شست و شوی صبحگاهی، سایه روشنِ خاکستری رنگِ رؤیا باقی میماند و در تنهایی اوّلین ساعتِ بیداری از سرجای خود جم نمیخورد. کسی که به خاطر ترس از دیگران یا به خاطر خویشتنداریاش از تماس با روز پرهیز میکند، میلی به صبحانه خوردن از خود نشان نمیدهد. این است که از گسیختگی جهانِ شب و روز پرهیز میکند پرهیزی که تنها با سوختن رویا، اگرنه در دعایی، که در یک کار جدّی صبحگاهی جلوه کند. و از سوی دیگر موجب میشود ضرباهنگهای حیاتی مغشوش شوند. ( در چنین حالت روحی)بازگویی رؤیاها مصیبتبار است، زیرا کسی که هنوز نیمی از وجودش منسوب به جهان رؤیا است، در واژههایی که به زبانش جاری میشود، آن جهان را لو میدهد و موجب میشود آن جهان از او انتقام بگیرد. به بیان امروزیتر: او خود را لو میدهد. از آن حد فراتر رفته است که بتواند صافی و پاکی رؤیا دیدنش را مصون نگه دارد؛ او به همهٔ آن چه در رؤیا دیده است ناشیانه تسلیم میشود. زیرا تنها از کرانهٔ روبرو، از روشنایی پهناورِ روز میتوان رؤیا را به دور از هر گونه تعرضّی به یادآورد. این جنبهٔ رؤیا تنها از طریق پالایشی که همترازِ شستوشو است، دست یافتنی است؛ هر چند کاملا با آن متفاوت است: راهش از معده میگذرد. کسی که گرسنه است و رؤیاهایش را بازگو میکند، انگار دارد در خواب حرف میزند.»
حجم
۱۵۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۵۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه