کتاب تکپردهایهای چخوف
معرفی کتاب تکپردهایهای چخوف
کتاب تکپردهایهای چخوف با ترجمه داریوش مؤدبیان منتشر شده است. در این مجموعه تمامی نمایشنامههای کوتاه و تکپردهای آنتوان چخوف را در کنار هم و برحسب تاریخ نگارششان به خواهندگان، خوانندگان و پژوهشگران آثار او عرضه شده است.
درباره کتاب تکپردهایهای چخوف
در این مجموعه تمامی تک پردهایها چخوف ترجمه شده است، تمامی نمایشنامههای کوتاه طنز یا کمدی چخوف، همچون «نت» های موسیقی، این نمایشنامههای تک پردهای، با همه اختلافهای ظاهری که با یکدیگر دارند، دارای یک سبک و سیاق در طنزپردازی هستند. اگر بخواهیم تعبیری درست و کوتاه برای این شیوه پیدا کنیم. باید خیلی ساده بگوئیم: «عدم ارتباط صحیح، میان شخصیتهای نمایش»، «چخوف» چیزی بالاتر از «طنزشخصیت» و حتی «طنز صفتها و خصوصیتهای انسان» ارائه میدهد. او فقط به «طنز رفتار» ها و «گفتارها» هم نمیپردازد، بلکه از خلال یک «عدم ارتباط درست.» میان آدمهای نمایشاش، تمامی ابعاد طنز در نمایش را به صورت فشرده اما موثر (ایجاز) ترسیم میکند.
خواندن کتاب تکپردهایهای چخوف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی جهان و آثار آنتوان چخوف پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب تکپردهایهای چخوف
ساووا: چرا باید بمیرم؟! من زندهام، زنده! (روی یکی از آرنجهایش تکیه میدهد.) خواهرم، رو پاهای من رو بپوشون. خوبه! یه کمی بکش روی پای راستم. خوب شد. خواهر، خدا حفظت کنه!
نازاروونا: (روی پاهای ساووا را میپوشاند.) دیگه بخواب، پدرجان.
ساووا: چطور میتونم بخوابم؟ فقط اگه تحمل این درد رو داشتم، بیخواب هم میتونستم سرکنم. گناهکاری مثل من، استحقاق آسایش رو نداره. این سر و صداها چیه، خواهر؟
نازاروونا: خدای مهربون برای ما طوفان فرستاده. باد زوزه میکشه و بارون شروشر میباره. مثل دونههای نخود، مرتب داره به در و پنجرهها میخوره و روی پشت بوم میریزه. میشنوی؟ مثل اینکه آسمون دهن باز کرده باشه. (صدای رعد.) ای همه مقدسین که بالای سر مائید!
فدیا: همه چیز میغرد، میخروشد، برق میزند، و گویی پایانی بر آن متصور نیست. اوو... اوو... اوو... گویی جنگل است که ناله میکند اوه... اوه... همانند سگی که زوزه میکشد، باد را میگویم. (به خود میلرزد.) چه سرده، لباسهای من خیس خیس شده. باید حسابی چلوندشون. به، این در هم که چارتاق بازه... (آرام مینوازد.) حتی این آکاردئون من هم سرتا پاش خیس شده. برای همینه که صداش درنمیآد. برادران مسیحی، وگرنه میتونستم آهنگهای خوبی براتون بزنم؛ به طوری بزنم که نفسهاتون رو تو سینههاتون حبس کنید. جدی میگم، یک چیز بزرگ، آهنگ «کادریل»، «پولکا» یا آهنگهای رقصهای روسی خودتون! من همه اینها رو میتونم بزنم. وقتی که تو شهر پیشخدمت "گراند هتل" بودم، میدونید پول زیادی گیرم نمیاومد، اما با این "گارمون" معجزه میکردم، معجزه! همه این چیزها رو هم اونجا یاد گرفتم. جدی میگم! راستی گیتار هم بلدم بزنم.
حجم
۲۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
بسیار جالب و بی نظیر. ترجمه هم عالی بود