آرتور میلر | بیوگرافی، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

آرتور میلر

زندگینامه و معرفی کتاب‌های آرتور میلر

آرتور اشر میلر (Arthur Asher Miller) در ۱۷ اکتبر ۱۹۱۵ در نیویورک متولد شده است. او یکی از بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویسان قرن بیستم است.

بیوگرافی آرتور میلر

خانواده آرتور اصالتا لهستانی و یهودی بودند. پدرش صاحب یک کسب‌وکار موفق تولید پالتو بود و مادرش که رابطه‌ی بسیار خوبی با آرتور داشت، آموزگار بود. مادر آرتور یک رمان‌خوان حرفه‌ای و پرشور و اشتیاق بود و از این نظر تاثیر بسیار خوبی روی او گذاشت.

در سال ۱۹۲۹ در جریان سقوط بازار سهام وال‌استرست، پدر آرتور تمام دارایی‌اش را از دست داد. آن‌ها مجبور شدند به بروکلین نقل مکان کنند. این اتفاق تاثیر شگرفی بر جهان‌بینی آرتور و آثاری که بعدا خلق کرد گذاشت. میلر پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، برای اینکه بتواند به دانشگاه برود در چندین موقعیت متفرقه به کار پرداخت. او در دانشگاه میشیگان به تحصیل در رشته‌ی روزنامه‌نگاری پرداخت.

او در نشریه‌ی دانشگاه میشیگان فعالیت می‌کرد و همانجا متوجه‌ی علاقه و استعداد خود در نوشتن شد. او اولین نمایشنامه‌ی خود به نام (No Villain) را نوشت و با استقبال مخاطبان مواجه شد. میلر برای نوشتن این اثر برنده‌ی جایزه‌ی آوری هاپ‌وود از سوی دانشگاه میشیگان شد. همین رخداد برای او انگیزه‌ی قوی برای نویسنده‌شدن به ارمغان آورد. آرتور میلر در راستای رسیدن به هدفش برای نویسنده‌شدن رشته‌‌ی تحصیلی‌اش را به ادبیات انگلیسی تغییر داد. او در همین زمان، در کلاس‌های استادش کنت رو، نمایشنامه نویس مطرح آمریکایی، شرکت کرد.

پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۹۳۸ مدتی در کسوت دستیار روان‌پزشک و نویسنده‌ی پاره‌وقت فعالیت کرد. او در سال ۱۹۴۰ با ماری اسلتری، دوست دوران دانشگاهش، ازدواج کرد. این ازدواج پس از ۱۶ سال سرانجام در سال ۱۹۵۶ به جدایی ختم شد. آرتور و ماری صاحب دو فرزند به نام‌های جین و رابرت شدند.

کمتر از یک ماه بعد آرتور میلر با مرلین مونرو، ستاره سینمای هالیوود که او هم به‌تازگی از همسرش جدا شده بود، ازدواج کرد.آرتور و مرلین از سال ۱۹۵۱ توسط الیا کازان، کارگردان آثار مرگ فروشنده و همه‌ی پسران من از میلر، باهم آشنا شدند.

میلر و مونرو پنج سال با یکدیگر زندگی کردند، دوره‌ای که در آن مرلین، این نماد غم‌انگیز جذابیت، با مشکلات شخصی و اعتیاد به مواد مخدر دست‌وپنجه نرم می‌کرد. میلر در طول ازدواجشان به‌ندرت چیزی نوشت. او در این دوران فقط فیلم‌نامه‌ی گمراهان را به‌عنوان هدیه‌ای برای مونرو، خلق کرد. این فیلم در سال ۱۹۶۱ به کارگردانی جان هیوستن ساخته شد و مرلین مونرو، کلارک گیبل و مونتگومری کلیفت در آن نقش‌آفرینی کردند. تقریباً هم‌زمان با اکران این فیلم، مونرو و میلر از هم جدا شدند.

اواخر سال ۱۹۵۶، میلر به کمیته‌ی فعالیت‌های ضدآمریکایی مجلس (HUAC) احضار شد. او به علت فاش‌نکردن نام افرادی که در نشست نویسندگان کمونیست شرکت کرده بودند، به تحقیر کنگره محکوم شد، اما پس از تجدیدنظر موفق به پیروزی شد. این اقدام میلر در واقع نمادی از ایستادگی او در برابر فشارهای سیاسی و اجتماعی بود و سبب شهرت بیشتر او شد.

در سال ۱۹۵۷، بروکس اتکینسون درباره‌ی مقاومت میلر در برابر HUAC نوشت: «او از تبدیل‌شدن به یک خبرچین امتناع کرد. او از تسلیم‌کردن وجدان شخصی خود به دولت خودداری کرد. به همین دلیل به تحقیر کنگره متهم شده است. این است شخصیت مردی که این نمایشنامه‌های والا را نوشته است.»

در سال ۱۹۶۲، میلر با اینگه مورات، عکاس اتریشی‌تبار، ازدواج کرد و این زوج دو فرزند، ربکا و دنیل، داشتند. دنیل با سندرم داون متولد شد و میلر اصرار داشت که او از زندگی خانوادگی کنار گذاشته شود، او دنیل را به یک مرکز نگهداری سپرد. شواهد نشان می‌دهد اینگه مورات برای اینکه دنیل را به خانه بیاورد تلاش بسیاری کرد اما موفق نشد. سال‌ها بعد، دنیل دی-لوییس، بازیگری که با ربکا ازدواج کرده بود، میلر را متقاعد کرد تا با پسر بالغش که زندگی شادی را با حمایت بیرونی ساخته بود، ارتباط بیشتری برقرار کند. این بازیگر مرتب به دیدار دنیل می‌رفت. وجود دنیل برای بیشتر مردم تا پس از مرگ میلر ناشناخته باقی ماند.

اینگه مورات در سال ۲۰۰۲ از دنیا رفت و میلر به‌سرعت با یک نقاش ۳۴ساله به نام آغنس بارلی رابطه‌ی خود را شروع کرد. آن‌ها دو سال باهم زندگی کردند اما قبل از اینکه ازدواج کنند، میلر به سرطان مثانه مبتلا شد. در ۱۰ فوریه ۲۰۰۵، درست در پنجاه و ششمین سالگرد اولین نمایش مرگ یک فروشنده، در برادوی، میلر در سن ۸۹سالگی، به علت نارسایی قلبی در خانه‌اش در راکس‌بری، کنتیکت، درگذشت.

در مارس ۲۰۱۸، شبکه HBO مستند آرتور میلر: نویسنده را پخش کرد. این مستند که توسط دخترش، ربکا، کارگردانی و روایت شده بود، زندگی این نمایشنامه‌نویس بزرگ آمریکایی را از خلق نمایشنامه‌های نمادینش تا ازدواجش با مونرو و روابطش با اعضای خانواده‌اش را به تصویر کشید.

معرفی آثار و نمایشنامه‌های آرتور میلر

آرتور میلر بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰، به اوج شکوفایی خود دست یافت و آثار مهمی را خلق کرد که تأثیر عمیقی بر تئاتر آمریکا و جهان گذاشت. در این سال‌ها، نمایشنامه‌هایی همچون همه پسران من و مرگ فروشنده به نگارش درآمدند.

همه پسران من

همه پسران من، به مضامین خانواده، خیانت و مسئولیت اجتماعی می‌پردازد؛ مضمون اصلی نمایشنامه‌ی همه پسران من، پیامدهای فاجعه‌بار حرص و طمع و تلاش برای حفظ ظاهر اجتماعی در مقابل حقیقت تلخ است. این نمایش با روایت داستان دو شریک کارخانه‌دار که برای حفظ سود خود، قطعات معیوب هواپیما را به ارتش می‌فروشند، به نقد جامعه سرمایه‌داری و ارزش‌های اخلاقی آن می‌پردازد. این اثر، برنده‌ی جایزه‌ی دایره‌ی منتقدان درام نیویورک سال ۱۹۴۷ شد. همچنین، این نمایش موفق به کسب جایزه‌ی تونی برای بهترین نویسنده و بهترین کارگردانی توسط الیا کازان، در سال ۱۹۴۷ شد.

مرگ فروشنده

از سوی دیگر، مرگ فروشنده، به بررسی بحران هویت و بحران اقتصادی در جامعه‌ی آمریکایی می‌پردازد و داستان ویلی لومان، فروشنده‌ای ناکام را روایت می‌کند که به دنبال تحقق رؤیاهای ناکام خود است. این نمایش هم، به کارگردانی الیا کازان، در ۱۰ فوریه ۱۹۴۹ در تئاتر موروسکو به روی صحنه رفت و تقریباً همه را مجذوب خود کرد.

مرگ فروشنده، برای میلر بالاترین افتخارات دنیای نمایش را به همراه داشت: جایزه‌ی پولیتزر، جایزه‌ی حلقه‌ی منتقدان درام نیویورک و جایزه‌ی تونی برای بهترین نمایش. در واقع این اثر، تمام جوایز تونی که در آن نامزد شده بود، از جمله بهترین کارگردانی و بهترین نویسنده را از آن خود کرد. این اثر به یکی از مشهورترین نمایشنامه‌های آمریکایی در تمام ادوار تبدیل شد.

این آثار نه‌تنها به نقد اجتماعی و اخلاقی می‌پردازند، بلکه نگاهی عمیق به روان‌شناسی شخصیت‌ها و تضادهای درونی آن‌ها دارند و این امر باعث شده تا میلر به یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان جهان تبدیل شود.

مرگ فروشنده با ترجمه عطاءالله نوریان توسط نشر قطره و ترجمه محمدصدیق سپهری‌نیا توسط نشر گیوا در بازار کتاب ایران قابل دسترسی است.

ساحره سوزان

میلر در سال ۱۹۵۳ نمایشنامه‌ی ساحره سوزان را نوشت که بر اساس محاکمات جادوگری در سال‌های ۱۶۹۲-۱۶۹۳ در سیلم، ماساچوست شکل گرفت. این اثر به‌عنوان تمثیلی از مک‌کارتیسم و آزار و اذیت‌های آن دوران در نظر گرفته می‌شود. میلر با توجه به شرایط سیاسی زمان خود، این نمایشنامه را به گونه‌ای نوشت که آینه‌ای از ترس‌ها و واکنش‌های اجتماعی به اتهامات کمونیستی باشد. هرچند این اثر به اندازه‌ی نمایشنامه‌ی مرگ فروشنده محبوبیت نداشت، اما توانست جایزه‌ی تونی بهترین نمایش را به دست آورد و چندین بار برای سینما و تلویزیون از این اثر اقتباس شد.

خاطره‌ای از دو دوشنبه

این کتاب شامل دو نمایشنامه است. در اولین نمایشنامه، آرتور میلر تصویری از انسان‌هایی گرفتار در روزمرگی و کار طاقت‌فرسای انباری را به نمایش می‌گذارد. در میان آن‌ها، پسری نوجوان تلاش می‌کند از این رخوت فرار کند و به‌سوی دنیای بهتری حرکت کند. هدف او جست‌وجوی یک ایده و تجربه‌ی آن است. میلر در این اثر به مسائل اخلاقی شخصیت‌ها، میزان خودآگاهی آن‌ها و قدرتی که از تحقق آرزوهایشان به دست می‌آورند، می‌پردازد.

شخصیت‌های او، از معصوم تا جسور، هرکدام به‌نوعی از وضعیت خود آگاه هستند. این ماجراها در دوران رکود اقتصادی آمریکا رخ می‌دهد و نگاهی عمیق‌تر به پیچیدگی‌های واقعیت انسانی ارائه می‌دهد. میلر برای نوشتن این نمایشنامه از تجربه‌های زندگی خود در دوران نوجوانی الهام گرفته است، زمانی که برای جمع‌کردن پول و فراهم‌کردن امکان رفتن به دانشگاه در یک انبار کار می‌کرد.

نمایشنامه‌ی دیگر این مجموعه، «مردی با گلی در دهان» اثر لوییجی پیراندلو، به‌جای ورود به ابتدای ماجرا یا حل مناقشه، آن را برای مخاطب تبیین می‌کند. محور داستان، مردی است که گلی در دهان دارد. این کتاب با ترجمه زهره خلیلی توسط نشر قطره عرضه شده است.

چشم‌اندازی از پل

داستان این نمایشنامه در دهه‌ی ۱۹۵۰ در محله‌ای ایتالیایی‌نشین نزدیک پل بروکلین در نیویورک روایت می‌شود. موضوع این نمایشنامه به کشمکش‌های درونی و عاطفی، حسادت، عشق ممنوع و اثرات ویرانگر آن‌ها بر انسان می‌پردازد. نمایشنامه همچنین به مسائل اخلاقی، وفاداری و پیامدهای تصمیم‌گیری‌های احساسی و غیرعقلانی می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه فشارهای اجتماعی و احساسات کنترل‌نشده می‌توانند به خودویرانگری منجر شوند. این اثر یکی از احساسی‌ترین آثار آرتور میلر است و توسط حسن ملکی ترجمه و به همت نشر بیدگل منتشر شده است.

نمایش پس از سقوط

این نمایشنامه یکی دیگر از آثار درخشان میلر است که در ژانویه‌ی ۱۹۶۴ افتتاح شد، به بررسی شکست‌های انسانی و پیامدهای آن‌ها می‌پردازد. به نظر می‌رسد میلر این اثر را با الهام از زندگی‌اش با مرلین مونرو نوشته است. این نمایشنامه، به‌عنوان اثری خودزندگی‌نامه‌ای شناخته می‌شود، هرچند خود میلر اینکه این اثر یک خودزندگی‌نامه است را انکار کرده است. حسن ملکی این نمایشنامه را به فارسی برگردانده و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است.

شیشه شکسته

وقایع این نمایشنامه در بروکلین اتفاق می‌افتد؛ در روزهای پایانی نوامبر ۱۹۳۸ میلادی. مطب دکتر «هری هیمان»، اتاق‌خواب خانهٔ «گلبورگ» و دفتر آقای «استانتون کِیس» از مکان‌های این اثر هستند. نام شخصیت‌های این متن نمایشی عبارت است از «فیلیپ گلبورگ»، «سیلویا گلبورگ»، «دکتر هری هیمان»، «مارگارت هیمان»، «هریت» و «استانتون کِیس». 

ساعت آمریکایی

میلر که تحت تأثیر پیامدهای جنگ جهانی اول و بحران بزرگ اقتصادی قرار داشت، نابودی «رؤیای آمریکایی» را به یکی از محوری‌ترین مفاهیم نوشته‌هایش بدل کرده است. او باور داشت که دو مصیبت بزرگ ملی، یعنی جنگ داخلی و بحران اقتصادی، بیشترین تأثیر را بر زندگی مردم آمریکا داشته‌اند.

نمایشنامه‌ی «ساعت آمریکایی» بازتاب زندگی میلر و دیگران در دوران بحران بزرگ اقتصادی است. این اثر نه‌تنها گوشه‌ای از این دوران، بلکه ابعاد گسترده‌ی آن را به تصویر می‌کشد و تأثیر بحران را بر تمام لایه‌های جامعه‌ی آمریکا بررسی می‌کند. میلر با مهارت خاص خود، محدودیت‌های صحنه‌ی تئاتر را پشت سر می‌گذارد و از قالبی استفاده می‌کند که به سینما پهلو می‌زند، به گونه‌ای که مخاطب به همراه شخصیت‌ها به سراسر آمریکا سفر می‌کند: از بازار بورس و مزارع کشاورزی گرفته تا منازل، رستوران‌ها، دانشگاه‌ها و حتی مکان‌های ورزشی. این کتاب توسط غلامرضا آذرهوشنگ ترجمه شده و انتشارات کوله‌پشتی آن را منتشر کرده است.

سقف کلیسای جامع

برای درک معنای واقعی روشنفکری و آنچه روشنفکر بودن را تعریف می‌کند، باید به وضعیت زندگی روشنفکران تحت حکومت‌های سرکوبگر و تمامیت‌خواه نگریست. این حکومت‌ها که آزادی‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را به‌شدت محدود می‌کنند و به‌طور گسترده شئون انسانی را نادیده می‌گیرند، بیشترین توجه خود را به کنترل و سرکوب روشنفکران معطوف می‌کنند. روشنفکر کسی است که نسبت به تهدیدهای آزادی، عزت نفس و ارزش‌های اخلاقی پیرامونش حساسیتی بی‌نهایت دارد و به همین دلیل، حاکمان تمامیت‌خواه در نخستین گام می‌کوشند او را خاموش کنند.

آرتور میلر در نمایشنامه «سقف کلیسای جامع»، به‌طور برجسته‌ای چالش‌ها و معضلات روشنفکر بودن در چنین شرایطی را به تصویر می‌کشد. این اثر که در سال ۱۹۷۰ نوشته شد و در ابتدا مورد استقبال قرار نگرفت، با نسخه‌ی فیلم‌نامه‌ای که جاناتان بولت در ۱۹۸۴ ساخت، توجه بیشتری جلب کرد. داستان در کلیسایی در پایتخت اروپای شرقی روایت می‌شود و بر زیگموند، نویسنده‌ای میانسال، تمرکز دارد که بین انتخاب بازداشت و مجازات یا پناهندگی به غرب تحت فشار است. رژیم سرکوبگر با دستگاه‌های شنود و مأموران مخفی خود، حتی در فضاهایی که نویسندگان و هنرمندان برای بحث‌های روشنفکرانه گرد هم می‌آیند، حضوری نفوذگر دارد.

مارکوس، زندانی سابق و اکنون حامی رژیم، و آدریان، آمریکایی لیبرال، هر دو زیگموند را برای تصمیم‌گیری تحت فشار قرار می‌دهند. با ورود مایا، بازیگر و شاعر که زمانی معشوقه هر سه مرد بوده، اوضاع پیچیده‌تر می‌شود. میلر از این روابط درهم‌تنیده و فضای سنگین نظارت و سرکوب، منظری تأثیرگذار از درگیری بین سیاست، هنر و مسائل انسانی می‌آفریند و دوراهی تاریخی ماندن یا رفتن نخبگان فکری را به‌روشنی پیش می‌کشد، این اثر نمایش‌دهنده‌ی زندگی تحت یوغ نظام‌های دشمن آزادی است. این شاهکار توسط حسن ملکی به فارسی ترجمه شده و نشر بیدگل آن را ارائه کرده است.

میلر علاوه بر نمایشنامه‌هایش، با همسرش، اینگه مورات، در نوشتن کتاب‌هایی از جمله، در کشور (۱۹۷۷) و فروشنده در پکن (۱۹۸۴) همکاری کرد.