کتاب در ستایش سیاست
معرفی کتاب در ستایش سیاست
کتاب در ستایش سیاست؛ در گفتوگو با اد لانسلن نوشتهٔ آلن بدیو با ترجمهٔ مجید وحید در نشر مرکز چاپ شده است. اُد لانسلَن روزنامهنگار و مدرس فلسفه است. کتاب جهان آزاد او در سال ۲۰۱۶ برندهٔ جایزهٔ «جستار رنودو» شد.
درباره کتاب در ستایش سیاست
میان سیاست به مثابهٔ قدرت، یعنی سیاستی که کاملاً به سمت قدرت دولت میل یافته، و سیاست به مثابهٔ عدالت، یعنی سیاستی که مایل به پرسشهایی از قبیل «جماعت چیست، روابط اعضایش چگونه است و به دنبال چه هستند؟ با مقولههای برابری و آزادی در آن چه برخوردی میشود؟» است، هم قرابت وجود دارد و هم تعارض. ماکیاولی سیاست را هنر عالی دروغ دانسته است. سیاست را اما باید چیز دیگری دانست: توان یک جامعه در به دست گرفتن سرنوشت خود، در ابداع نظمی عادلانه و در التزام به خیر همگانی. نزد آلن بدیو، سیاست با کلبیمسلکی و حتی با عملگرایی بینسبت است. سیاست، به دور از اینکه به تمشیت امور عمومی تقلیل یابد، جستوجوی همگانی عدالت و حقیقت است. آلن بدیو، نویسنده، فیلسوف، استاد سابق مدرسهی عالی اکول نرمال است و آثارش در سراسر جهان ترجمه و مطالعه میشود.
بدیو در این گفتوگو دو هدف را دنبال میکند. ابتدا نقد سرمایهداری و سپس معرفی مسیر جایگزین که از نظر او کمونیسمِ نو است. کمونیسمِ نوِ بدیو گذر است از کمونیسم مارکس و انگلس در قرن نوزدهم و کمونیسم لنین و مائو در قرن بیستم. در نقد سرمایهداری، او از جنبشی پیشرو و همزمان پُرآسیبزننده پرده برمیدارد که بنیانش بر منافع شخصی و رقابت بیرحمانه نهاده شده است.
کتاب در ستایش سیاست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به علوم سیاسی و فلسفهٔ سیاست پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب در ستایش سیاست
«... برای شروع باید کاری بسیار مهم انجام داد و آن این که خودمان کارنامهای از شکست کمونیسم تاریخی، از شکست «دولتهای سوسیالیستی»، در پرتو حفظ فرضیه و نه بر بنیاد نابودی آن فراهم آوریم. از درون این فرضیه، از درون مسیر کمونیستی که ما در آن جای داریم، باید توضیح دهیم چرا «دولتهای سوسیالیستی» مختلف از بین رفتند و چرا برای جان دوباره بخشیدن به سیاست باید از این شکست گذر کرد. اینجاست نقطهٔ تمایز ظریف و در عین حال بسیار مهم. این جا توضیحات جنایتپندارانهٔ غالب رها میشوند و پرسش چنین میشود: چه شد که در حالی که هدف روشنِ این مسیرِ رهاییبخش، ضعیفکردنِ تدریجی جدا افتادگی و اقتدار دولت بود، حاصل دولتهایی شد به غایت بیرحم، متمرکز و اقتداری؟ نیز باید از خود بپرسیم چگونه برنامهٔ کمونیستی که مبتنی بر مبارزه با تفاوتهای بزرگ، یعنی تفاوت میان کار فکری و کار یدی، میان شهر و روستا، میان وظایف مدیریتی و وظایف اجرایی بود، به جز مورد پیشنهادهای مهیج مرحلهٔ نهایی انقلاب فرهنگی چین (۱۹۷۱-۱۹۷۵)، حاصلی نداشت؟ پیشنهاد مفهومی از کار که مارکس آن را مفهوم کارپیشهگان چندریختی مینامد، جزیی از برنامهٔ کمونیستی در همهٔ اَشکالش بوده است. مطابق این تعبیر، جامعه به مقولههای تخصصی، و طبعاً همیشه صدر و ذیلی، به نحوی که کارهای خُردتر کمبهاتر باشند و کارهای مدیریتی باارزشتر، تقسیم نمیشود. چه شد که، در واقع، به ویژه در اتحاد جماهیر شوروی تخصصیشدن، برعکس، سخت بر جای ماند؟
من میخواهم در این میان بر کوششهای چین در این جهت، به رغم شکست نهایی متأثر از کودتای دنگ شیائوپینگ در ۱۹۷۶، تأکید کنم. ما میتوانیم و باید متنهای تحسینبرانگیز، به ویژه متنهای کارگران کارخانهٔ ماشین ابزار شانگهای را بخوانیم. این متنها نشان میدهند چگونه میتوان تلاش کرد مدیریت کارخانهها از نمونهٔ کارخانههای غربی متفاوت باشد، جایی که در آن بر کارگران که «نیروی کار» خوانده میشوند قانون بهرهدهی سرمایهداری تحمیل میشود؛ چطور میتوان ابداعات کارگران را گرد آورد و از آن حاصلی به دست آورد؛ بحث میان مدیران و کارگران در مورد ابداعات، از جمله ابداعات فنی، چگونه باید باشد؟ جوششی از ایدهها وجود داشته است، و این همان چیزی است که باید از آن الهام گرفت تا از اصول کمونیسم نگهداری شود. زیرا، در حقیقت، شکست «دولتهای سوسیالیستی» برای این نبود که کمونیست بودند، بدین سبب بود که بهرهٔ بسیار اندکی از کمونیسم برده بودند و اهل حفظ فشار سیاسی، بحثهای مداوم، خلاصه، پیکار میان دو مسیر، در زندگی جمعی مردم، در باب همهٔ مسائل عینی و تعیینکنندهای که اصول کمونیسم را فرامیخواند، نبودند.»
حجم
۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
واقعا خَریّت است اگر الآن که در جهان یک تجربهی عملی نسبت به کمونیسم وجود دارد دوباره کسی بخواهد برگردد و از آن دفاع کند ، هر چند آرایشش کند و به آن رنگ و لعاب بدهد ، مشکل کمونیسم