دانلود و خرید کتاب در ستایش عشق آلن بدیو ترجمه مریم عبدالرحیم‌کاشی
تصویر جلد کتاب در ستایش عشق

کتاب در ستایش عشق

معرفی کتاب در ستایش عشق

«در ستایش عشق»، نوشته آلن بدیو( - ۱۹۳۷)، فیلسوف فرانسوی است. این کتاب شامل افکار و عقاید آلن بدیو است که آن‌ها را در گفت‌وگو با نیکلاس ترونگ مطرح کرده است. بدیو معتقد است فیلسوف باید دانشمندی تراز اول، شاعری مبتدی و فعالی سیاسی باشد، لیکن این را نیز باید بپذیرد که پهنه تفکر هرگز از حملات بی‌امان و خشونت‌آمیز عشق مصون نمی‌ماند. این کتاب برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ به چاپ رسید و رساله آتشین و پرشور بدیو در دفاع از مقوله عشق است. در این کتاب، بدیو با توسل به اندیشه متفکرانی از کی‌یرکگور و دو بووار گرفته تا پروست و لاکان، مخاطب را ترغیب می‌کند که از عشق نترسد، بلکه آن را چون ماجراجویی شکوهمندی ببیند که دست آخر او را از وسواس فکری نسبت به خود می‌رهاند. عشق در معرض تهدید، فلاسفه و عشق، ساخت عشق، حقیقت عشق، عشق و سیاست، عشق و هنر و خاتمه، عنوان بخش‌های مختلف این کتاب هستند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «من معتقدم که عشق به راستی همان چیزی است که من، طبق تعابیر فلسفی خود، «رویه حقیقت» می‌نامم، یعنی تجربه‌ای که به موجب آن نوعی حقیقت ساخته می‌شود. این حقیقت بی هیچ تردیدی حقیقتی است درباره «دو»: حقیقتی که از نفس تفاوت ناشی می‌شود. و من گمان می‌کنم که عشق _ یعنی آنچه من «صحنه دو» می‌نامم _ همین تجربه است. به این معنی، سرتاپای عشقی که چالش را بپذیرد متعهد به پایداری می شود، و با پذیرش تجربه دنیا از منظر تفاوت، در مسیرش حقیقتی نو در باب تفاوت ایجاد می کند. به این دلیل است که عشق واقعی همواره برای کل بشریت جالب توجه است، هر قدر هم که در ظاهر نهان و حقیر به نظر برسد. می دانیم که مردم چطور با خواندن داستان های عاشقانه اختیار از کف می دهند! فیلسوف باید بپرسد چرا چنین اتفاقی می افتد؟ چرا این همه فیلم، رمان و آهنگ وجود دارد که کاملا وقف داستان های عاشقانه شده اند؟ باید چیزی کلی و فراگیر در مورد عشق وجود داشته باشد که علاقه و توجه چنین مخاطبان عظیمی را به این داستان ها جلب کند...».
Hemmat
۱۳۹۵/۰۳/۲۲

عرض ادب دیگرانت عشق می خوانند و من ( سلطان عشق) ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی من مرو

- بیشتر
زهره
۱۴۰۱/۱۲/۰۷

من متن کتاب را با ترجمه انگلیسی Nicolas Truong مقایسه کردم. مترجم محترم سرکار خانم مریم عبدالرحیم کاشی، نه تنها فهم دقیق و درک عمیقی از دیدگاه‌های فیلسوفانه و زبان دیریاب و دشوار بدیو داشته اند بلکه در ترجمه کتاب

- بیشتر
taraneh moghaddam
۱۴۰۱/۰۶/۰۹

کتاب خوبی بود ولی متن سنگینی داشت.

💢Ń3gīńжзölôо
۱۳۹۷/۰۹/۱۶

عالییی.قابل پستدم بود((#

ناصر
۱۳۹۴/۰۷/۱۸

عالی بود

عشق ورزیدن پیکاری است در فراسوی انزوا با هر چیزی در دنیا که وجود را به تکاپو درمی‌آورد. این جهان در نظر من سرچشمه خوشحالی و شادمانی است؛ شادمانی‌ای که بودن با دیگری به ارمغان می‌آورد. در چنین جهانی «دوستت دارم» یعنی: در این دنیا چشمه‌ای دارم که تو هستی. در آب این چشمه تمام شادمانی خود را می‌بینم و مقدم بر خود شادمانی تو را. چنان‌که در اشعار مالارمه نیز می‌خوانیم: در تلاطم زندگی است که به خلسه محض خود خواهی رسید.
نیک وایلد
میان عشق و مرگ پیوندی نزدیک و ژرف برقرار است
psyalifiroozi
عشق به‌ویژه با گذشت زمان تمامی جوانب مثبت دوستی را در بر می‌گیرد، لیکن عشق به تمامیت هستی دیگری مربوط می‌شود و تسلیم بدن نماد جسمانی آن تمامیت می‌شود.
AmirHossein
دشمن واقعی کسی است که تصمیم‌گیری او را در مورد مسائلی که بر خودتان تأثیر می‌نهد برنخواهید تافت.
AmirHossein
من آن چیزی را که ملزم و مقید به آمدنم کرد، حداقل از نظر خودم، به او خواهم گفت؛ در یک کلام: دوستت دارم. در صورتی که دوستت دارم صرفا ترفندی برای خوابیدن با شخص موردنظر نباشد. اگر دوستت دارم نوعی ترفند نیست، پس چیست؟ چه چیز در آن میان گفته می‌شود؟ گفتن «دوستت دارم» ابدا آسان نیست. معمولاً چنین تصور می‌شود که این جمله کوچک کاملاً بی‌معنا و مبتذل است. وانگهی افراد بعضا ترجیح می‌دهند از جملات شاعرانه‌تری استفاده کنند. اما آنچه آن‌ها همواره می‌گویند این است که: از آنچه شانس محض بود چیزی دیگر بیرون خواهم کشید. بر آنم تا چیزی بیرون بکشم که تاب خواهد آورد، چیزی که پابرجا خواهد ماند، چیزی از نوع تعهد و وفاداری. و در این‌جا من از تعابیر فلسفی خود واژه وفاداری را، عاری از مضامین معمول آن، به کار می‌برم. وفاداری دقیقا به معنای گذار از مواجهه تصادفی و بخت‌آلود به نوعی ساختن برگشت‌پذیر است، چنان‌که گویی لازم بوده است.
bfs
برجسته‌ترین نماینده این طرز تفکر پروست است که از نظر او حسادت محتوای پرشور، واقعی و شیطانی ذهنیت عاشقانه است. به عقیده من، این صرفا بازخوانی دیگری از رأی اخلاق‌گرایان شکاک است. حسادت انگلی ساختگی است که از عشق تغذیه می‌کند و ابدا کمکی به تعریف آن نمی‌کند. آیا هر عشقی برای آن‌که اعلام و آغاز شود، باید رقیبی بیرونی را شناسایی کند؟ به هیچ وجه! برعکس: دشواری‌های درونی عشق و تضادهای درونی صحنه دو ممکن است در شخص دیگری، یعنی رقیبی واقعی یا خیالی متبلور شوند. دشواری‌های نهفته در بطن عشق ناشی از وجود دشمن شناسایی‌شده نیست. آن‌ها در درون فرایند پدید می‌آیند: نمایش سازنده تفاوت. هیچ رقیبی به اندازه خودخواهی، دشمن عشق نیست. می‌توان گفت: دشمن اصلی عشق من، آن کسی که باید مغلوبش سازم، دیگری نیست، خودم هستم؛ «خود» ی که این‌همانی را به تفاوت ترجیح می‌دهد؛ «خود» ی که ترجیح می‌دهد جهانش را به جهان بازسازی‌شده با گذر از فیلتر تفاوت، تحمیل کند.
bfs
مقصود من از آوردن تمامی این مثال‌ها برجسته ساختن شباهت میان عشق و تعهد انقلابی نیست، بلکه برجسته کردن نوعی پژواک پنهانی است که در جریان درونی‌ترین تجربه فردی ایجاد می‌شود؛ پژواکی میان شور و اشتیاقی که زندگی، در صورت تعهد کامل به ایده‌ای بخصوص، به دست می‌آورد و شور کیفا متمایزی که در عشق و در ستیز با تفاوت تولید می‌شود. چنین حالتی مشابه دو آلت موسیقی است که از لحاظ تُن و شدت صدا کاملاً متفاوتند، اما هنگامی که موسیقیدانی بزرگ آن‌ها را در اثری واحد با هم به کار می‌برد، به طرز اسرارآمیزی همگرا می‌شوند.
bfs
تئاتر نیز در اصل چنین چیزی است، جسم متفکر و تفکر مجسم. همان‌طور که می‌دانیم، در تئاتر تکرار و تمرین‌هایی وجود دارد. کارگردان می‌گوید: «از نو اجرا می‌کنیم.» فکر به‌سادگی به جسم راه نمی‌یابد. رابطه فکر با فضا و حرکت پیچیده است. این رابطه باید همزمان خودانگیخته و واجد طرح و نقشه قبلی باشد. چنین چیزی در عشق نیز اتفاق می‌افتد. میل بی‌واسطه قدرتمند است اما عشق نیازمند توجه و برداشت‌های مجدد است. عشق با نیاز به عشق ورزیدنِ مجدد کاملاً آشناست؛ جملاتی از این دست که «دوباره به من بگو که عاشقم هستی» و «این بار بهتر از پیش بگو» . و آن‌گاه میل همراه با سخنان عاشقانه‌ای که می‌شنوید دوباره به کار می‌افتد؛ البته در صورتی که عشق آن‌ها را به پیش براند، سخنانی چون: «باز هم! باز هم!» ، در آن لحظه‌ای که اشتیاق به ژست‌های جسمانی با پافشاری بر یک واژه یا اعلامی که دائما در حال نو شدن است، تقویت می‌گردد.
bfs
به نظر می‌رسد که دو جوان شوکه شده‌اند. آمانتا مسئولیت بیان بهت و سردرگمیشان را می‌پذیرد: «سقراط عزیز، چه رابطه‌ای میان این انحراف از عشق و تعریف فیلسوف وجود دارد؟» «اوه، زن جوان عاشق ما! همان‌طور که فرناندو پسوئا شاعر بزرگ پرتغالی گفت، درک نکرد که عشق یعنی تفکر`. شما، ای جوانان، گوش فرا دهید: هر کس از عشق آغاز نکند، هیچ گاه ماهیت فلسفه را در نخواهد یافت.» درست است! ما باید از استاد قدیمیمان پیروی کنیم. باید از عشق آغاز کرد. ما فیلسوف‌ها ابزار زیادی در دست نداریم: اگر از ابزار اغوا محروم شویم، به‌واقع خلع‌سلاح می‌شویم؛ و بازیگر بودن نیز همین‌طور است. موضوع بازیگری اغوا کردن برای چیزی است که دست آخر نوعی حقیقت است.
bfs
هیچ رقیبی به اندازه خودخواهی، دشمن عشق نیست. می‌توان گفت: دشمن اصلی عشق من، آن کسی که باید مغلوبش سازم، دیگری نیست، خودم هستم؛ «خود» ی که این‌همانی را به تفاوت ترجیح می‌دهد؛ «خود» ی که ترجیح می‌دهد جهانش را به جهان بازسازی‌شده با گذر از فیلتر تفاوت، تحمیل کند.
Abouzar Tamassoki

حجم

۵۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۵۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان