دانلود و خرید کتاب چه باید کرد؟ آلن بدیو ترجمه ع‍ب‍دال‍وه‍اب‌ اح‍م‍دی‌

معرفی کتاب چه باید کرد؟

کتاب چه باید کرد؟ نوشته آلن بدیو و مارسل گُشه است که با ترجمه عبدالوهاب احمدی می‌خوانید. این اثر گفتگویی درباره کمونیسم، سرمایه‌داری و آینده دموکراسی است.

درباره کتاب چه باید کرد؟

آلن بدیو یکی از فعالان بازگشت کمونیست، در کتاب چه باید کرد؟ روبه‌روی مارسل گشه قرار گرفته است؛ مارسل گشه را می‌توان یکی از اندیشه‌ورزان هوادار اصلاحات بنیادی در دموکراسی لیبرالی دانست. آن‌ها در این کتاب گفتگو درباره کمونیسم، سرمایه‌داری و آینده دموکراسی انجام می‌دهند و به پرسش‌های مختلفی جواب می‌دهند. 

گفتگوهای این دو، موضوعات متنوعی را دربرمی‌گیرد و این امکان را به خوانندگان کتاب می‌دهد که با دو جریان فکری مختلف آشنا شوند و مسائل را از دیدگاه‌های متفاوتی بررسی کنند. در این کتاب درباره موضوعات گوناگونی مانند اصلاحات یا انقلاب؟ سرمایه‌داری، سوسیالیسم یا کمونیسم؟ صحبت می‌شود و هر دو نفر به سوالات متفاوتی پاسخ می‌دهند.

کتاب چه باید کرد؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به مطالعات جامعه‌شناسی و سیاسی را به خواندن کتاب چه باید کرد؟ دعوت می‌کنیم. 

درباره آلن بدیو 

آلن بدیو ۱۷ ژانویه ۱۹۳۷ در رباط، مراکش فرانسوی متولد شد. او فیلسوف معاصر و چپگرای فرانسوی است که در جهت بازگشت کمونیسم فعالیت می‌کند. علاوه بر این به نمایشنامه‌نویسی، رمان‌نویسی و فعالیت سیاسی نیز مشغول است. او استاد افتخاری بازنشسته در اکول نرمال سوپریور است.

آلن بدیو پیشتر عضو حلقه آلتوسر (فیلسوف مارکسیست ساختارگرای فرانسوی و از بالاترین مقامات آکادمیک حزب کمونیست فرانسه) بود و به عنوان فعال سیاسی برای آزادی الجزایر فعالیت می‌کرد. از میان آثار و کتاب‌های او می‌توان به بیماری فراگیر در عصر نئولیبرالیسم، در مدح عشق و فلسفه در عصر حاضر اشاره کرد.

درباره مارسل گشه 

مارسل گشه یکی از تاریخ‌دانان و فیلسوفان مهم فرانسوی است. او ده سال از عمر خود را صرف نگارش کتاب چهارجلدی ظهور دموکراسی کرده است و از اندیشمندان هوادار اصلاحات بنیادی در دموکراسی لیبرالی است.

بخشی از کتاب چه باید کرد؟

کمونیسم که نخست مارکس آن را به شکل نظریه درآورد، از سال ۱۹۱۷ و با انقلاب اکتبر و دست‌اندازی بلشویک‌ها به قدرت، در تاریخ تجسم یافت. چگونه این گذر از ایده به تجربه مشخص کمونیسم در اتحاد شوروی را تحلیل می‌کنید؟ به‌ویژه آیا از نظر شما، رژیمی که لنین برپا داشت از دیدگاه اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک با بینش اصلی مارکس سازگار بود؟

مارسل گُشه: هنگامی که واژه «کمونیسم» را به کار می‌بریم نخست باید «ابهامی» را بزداییم. درواقع باید موشکافانه کمونیسم هم‌چون ایده و پروژه‌ای فلسفی و اجتماعی را از کمونیسم هم‌چون تجربه تاریخی‌ای جدا کرد که رژیم‌های ارجاع‌دهنده به نام‌اش پیش بردند. درباره ایده کمونیسم باید گفت که گرچه پیش از مارکس وجود داشت، اما او بود که به آن والایش فلسفی بخشید. درواقع، مارکس پروژه کمونیستی را در چارچوب علم تاریخ از نو تفسیر می‌کند که هم‌چون جانشینِ شیوه‌های تولید آغازین، برده‌داری، فئودالی، سرمایه‌داری و غیره پدیدار می‌گردد. اولویت و دگرگشت ساختارهای اقتصادی، تحولِ جامعه‌های انسانی را متعین می‌کند. بدین‌سان مارکس از همه دریافت‌های ایدئالیستی از کمونیسم می‌گسلد و همراه او ـچونان فیلسوفی ماتریالیست ــ ایده از آسمانِ اندیشه به زمینِ مادی فرود می‌آید. هرآینه بخواهیم اصطلاح دوست‌اش انگلس را به‌کار بریم، این همان پایانِ «سوسیالیسمِ آرمان‌شهری» به سود «سوسیالیسمِ علمی» است.

پرسش این بود که چگونه می‌توان از سرمایه‌داری رهید و کمونیسم را برپا داشت؟ از دید مارکس کلید حل مسئله همانا برچیدگی مالکیت خصوصی و تصاحب جمعی ابزارهای تولید بود. گمان می‌رفت چنین کاری رفته‌رفته شکاف‌ها و بخش‌بندی‌های موجود در دل جامعه از میان می‌بَرَد، یعنی ستیزش بورژواها و پرولترها، سرمایه و کار و هم‌چنین دولت و جامعه مدنی، شهرها و روستاها، و سرانجام زنان و مردان از میان برمی‌خیزد. سخن هم‌چنین بر سر پایان‌دهی به جدایش میان خودِ ایده جامعه و پویشِ کارآمدِ آن است. درکل، پروژه کمونیستی مارکس گونه‌ای آشتی سترگ و نیز برآمدِ جامعه‌ای رهیده از شکاف‌هایش را نوید می‌دهد که همگی ازخودبیگانگی‌های دردناکی هستند که به وضع ابتدایی نظام تولیدی پیوند خورده‌اند. بدین‌سان، در همه زمینه‌ها، تمامیتی هم‌آهنگ آماج نظر است. اگر از منظرِ این گرایش به یگانگی بنگریم، می‌بینیم که اندیشه مارکس، حتا به‌رغم خود، آمادگی دست‌اندازی ممکن از نوع تمامیت‌خواهانه یا توتالیتر را دارد.

آلن بدیو: تحلیل شما از گذر از مارکس به لنین، در نظر من بیش از اندازه قطعی می‌نماید. در پهنه تاریخ سیاسی، تداوم نیرومندتر از آن است که شما می‌گویید. در واقعیت، پیرامون پرسش کانونی مربوط به خیزش‌های انقلابی، پیوستگی استواری میان این دو چهره به چشم می‌خورد. این نکته را نباید از دیده دور داشت که سده نوزدهم، به‌معنای گسترده، سده شورش‌های سترگ به شمار می‌آید، از فتح باستیل در سال ۱۷۸۹ گرفته تا کمون پاریس در سال ۱۸۷۱، و در این میان، خیزش‌های سراسری اروپا گردِ سال ۱۸۴۸. شما از نبود اندیشه سیاسی پایدار نزد مارکس سخن گفتید و این نکته کاملا درست است. نزد این مرد، که تربیت‌یافته جوانی خود یعنی دوره رزمندگی شورش‌گرش بود، شکلی از باور به جریان خودبه‌خودی و اعتمادِ گزافه‌آمیز به نیروهای عامِ تاریخ وجود دارد، نیروهایی که طبعآ سبب می‌شوند برنامه‌های او تحقق پذیرند.

مارکس باور به این دارد که پیشاتاریخ (یعنی تاریخ مالکیت خصوصی، رشد و گسترش سرمایه‌داری و پیکار طبقاتی و غیره) تاریخ واقعی را می‌زایاند، تاریخی که با برآمدِ کمونیسم هم‌چون چهره نابیمارگون سازمان‌دهی جامعه‌های بشری یکی می‌شود. دریافت مارکس نه‌تنها بر فرجام‌شناسی عام ـ همان انقلاب یا زیروزبرشدگی پرآوازه اجتماعی ــ استوار است، بلکه هم‌چنین در بافتاری می‌گنجد که تااندازه‌ای از انقلاب فرانسه نتیجه شده بود، بافتاری که در آن الگوی گسست‌های تاریخی دقیقآ انگاره خیزش است. بدین‌سان، سببِ این را که مارکس اندیشه سیاسی واقعی ندارد باید در این نکته جست که در ژرفا به «خیزش‌باوری» اعتقاد دارد، همان‌گونه که خود او در دهه ۱۸۴۰ کنش‌گرِ آن در آلمان بود.

mahdi
۱۴۰۱/۰۳/۲۷

عنوان اصلی کتاب برگرفته از کتاب اصلی لنین که آن هم چه باید کرد؟ می‌باشد. خود عنوان کتاب گویای بسیار مطالب هست یعنی مسئله بازگشت کمونیست که گرچه در عمل ناممکن است ولی در نظر قابل گفتگو است. پس اگر تنها

- بیشتر

حجم

۱۶۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۱۶۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان