فریبرز رئیس دانا
زندگینامه و معرفی کتابهای فریبز رئیس دانا
فریبرز رئیس دانا (Fariborz Raisdana) متولد سال ۱۳۲۳ در تهران است. البته او اصالتا اهل بوئینزهرا است. رئیس دانا روشنفکر و دانشآموختهی اقتصاد است و در تمام طول عمر به اقشار مختلف جامعه، بهخصوص قشر فرودست، اهمیت بسیاری میداد. او خود را از آنها جدا نمیدانست و تفاوتی بین خودش و آنها قائل نمیشد. او که همیشه دغدغهی مردم را در ذهن داشت، تمام زمینهای میراثی خود را به کشاورزان روستای کودکیاش بخشید. فریبرز رئیس دانا یکی از چهرههای تاثیرگذار در عرصهی اقتصاد و سیاست اجتماعی به شمار میرود و کارهای تاثیرگذاری در این زمینه انجام داده است. فریبرز رئیس دانا در ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ بهخاطر بیماری کرونا درگذشت.
بیوگرافی و تحصیلات فریبرز رئیس دانا
او همیشه به رکگویی و انصاف شهرت داشت، حتی میان مخالفان و منتقدانی که عقایدش را به شدت نقد میکردند. انصاف، چه در گفتار و چه در عمل، خصیصهای است که احترام همگان را برمیانگیزد. رئیسدانا نیز دربارهی خود، مسیر زندگیاش، و مسائلی که با آنها مواجه بود، همواره با نگاهی منصفانه و گاه سختگیرانه قضاوت میکرد. در نوجوانی به جبههی ملی دوم پیوست وعلاقهاش به دکتر مصدق از همان دوران شکل گرفت و تا پایان عمر باقی ماند. تصویر مصدق در خانهاش جایگاه ویژهای داشت؛ رئیس دانا برای او شعر میسرود و در عین حال برخی از تصمیمها و اقداماتش را نیز نقد میکرد. او یک بار در نقدی جدی دربارهی دکتر مصدق گفت: «یکی از ایرادهای مهمی که به مصدق وارد است این است که چرا با وجود مقبولیت سیاسیای که در میان تودههای مردم داشت، سازماندهی جبهه ملی را گسترش نداد و آن را به جبههای فراگیر تبدیل نکرد. دکتر مصدق باید برای مبارزهی سیاسی خود، تشکیلات و سازماندهی منسجمتری ایجاد میکرد.»
او کودکی باهوش و درسخوان بود، بااینوجود یک بار بهخاطر نوشتن یک انشا مورد تنبیه قرار گرفت و برای حاضرجوابی توبیخ شد و بهدلیل انجام دادن کاری که از نظر خودش درست بود، از سوی مدرسه سرزنش شد. با این حال، هیچگاه پشیمانی به خود راه نداد. رفتن به نشستهای سیاسی، عضویت در جبههی ملی و فعالیت برای آن و سپس درگیری کلامی با چند نفر از اعضای کمیته مرکزی سازمان جوانان جبههی ملی دربارهی جزنی، همه از عواملی بودند که فریبرز رئیسدانا را به سوی اندیشههای چپ هدایت کردند.
رئیسدانا در ابتدای دههی ۴۰ در دانشگاه تهران در رشتهی کشاورزی درس خواند، اما طولی نکشید که اخراج شد. به قول خودش، «تحملش نکردند». او سپس در رشتهی اقتصاد در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد و پس از اتمام تحصیلات، تدریس را در همان دانشگاه و چند دانشگاه دیگر آغاز کرد. نکتهی مهم اما این است که رئیسدانا به معنای متداول کلمه، اقتصاددان نبود. او آدمها و شرایط اجتماعیشان را تنها در قالب اعداد و فرمولهای ریاضی نمیدید؛ چیزی که برای او اهمیت داشت، خود انسان بود. شاید به همین دلیل، کنشگری نیز به فعالیتهایش افزوده شد. او در دوران دانشگاه و ابتدای جوانی با جلال آلاحمد مراوده داشت. آلاحمد کسی بود که همیشه دربارهی همه چیز اظهار نظر میکرد و واکنش نشان میداد، چه خوب و چه بد، چه درست و چه غلط. آلاحمد این روحیه را به اطرافیانش نیز منتقل میکرد. از آدمهای خنثی خوشش نمیآمد. با اینکه خود چپگرا نبود، اما رئیسدانا، بهعنوان یک چپگرا، این ویژگی را از او آموخته و در عمل به کار گرفته بود.
خانواده رئیس دانا
فریبرز رئیس دانا با آزاده فرقانی ازدواج کرد، اما این ازدواج درنهایت به طلاق ختم شد. آزاده فرقانی، بهعنوان همسر سابق او، در چندین مصاحبه به بیان دیدگاهها و تجربیات خود دربارهی زندگی با رئیس دانا و چالشهایی که در زندگی مشترکشان با آنها روبهرو بوده پرداخته است. فریبرز رئیس دانا یک فرزند به نام فرداد دارد که متولد سال ۱۳۸۷ است.
فعالیتهای سیاسی
فریبرز رئیس دانا خود ادعا میکند که اصلا عضو حزب توده نبوده، اما به اندیشههای چپ دلبستگی و گرایش زیادی داشته است. این گرایش بهخصوص در دوران دانشگاه و تحت تأثیر برخی از اساتید و همدورهایهایش شدت پیدا کرده بود. رئیس دانا در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) نیز بهواسطه سروصدا و شلوغکاریهایش شناخته میشد. تجمعات دانشجویی برپا میکرد و سرانجام پس از آخرین دستگیری، مخفیانه و با پاسپورت جعلی، راهی ترکیه، بیروت و درنهایت انگلستان شد. در انگلستان، او رشتهی اقتصاد را زیر نظر اساتید برجستهای در دانشگاهی در لندن ادامه داد. یکی از این اساتید، آمارتیاسن، نظریهپرداز عدالت اجتماعی و برنده جایزهی نوبل اقتصاد بود. رئیسدانا به گروههای چپ در دانشگاه پیوست و فعالیتهای سیاسی و کنشگری خود را در آنجا ادامه داد. همزمان تدریس هم میکرد. علاوهبر اقتصاد و اقتصادسنجی (گرایش دوره کارشناسی ارشدش در ایران)، او در رشتهی جمعیتشناسی اقتصادی، با تمرکز بر جامعهی کارگری و کشاورزی نیز تحصیل کرد؛ اما این مسیر را ادامه نداد.
فریبرز رئیسدانا پس از انقلاب به ایران بازگشت. آمدن و ماندن او در شرایطی که کشور درگیر آشفتگی بود و جنگ نیز بر آن سایه انداخته بود، باعث نشد تا او از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود دست بکشد. او به تدریس پرداخت، به نوشتن کتاب و مقاله مشغول شد و حضور اجتماعیاش نیز همواره پررنگ و مداوم بود. رئیسدانا معتقد بود: «انقلاب اساساً پدیدهای حقوق بشری است. حقوق بشر در یک کشور، در یک جامعه، در یک محیط، در یک منطقه یا در همهجای جهان، اصلیترین انگیزه برای انقلابها در طول تاریخ بوده است؛ جدا کردن حقوق سیاسی از حقوق اقتصادی تودههای مردم و نیروی کار انسانی، در واقع نادیده گرفتن ریشههای درد است.» با وقوع انقلاب، کار را پایانیافته نمیدانست و در تمام عمرش منتقد باقی ماند. همیشه تلاش میکرد تا حرفش را رک و صریح بگوید، حتی اگر این صراحت خوشایند حکومت وقت نبود.
او عضو کانون نویسندگان ایران بود و در همایشها و جلسات آن حضوری فعال داشت. مقاله مینوشت و تدریس میکرد. به گفتهی دیگران، در راه آزادی بیان و رسانه و مبارزه برای دستیابی به آن، پرتلاش و تاثیرگذار بود. او در افشای قتلهای زنجیرهای و همچنین قتل «محمد مختاری» و «محمدجعفر پوینده» نقش پررنگی ایفا کرد. همچنین برای برگزاری مراسم خاکسپاری «احمد شاملو» و سالگرد درگذشت او نیز تلاش بسیاری کرد. همهی این فعالیتها او را با دولتهای وقت در تضاد قرار میداد، اما او هرگز به هیچکدام باج نداد و امتیازی نگرفت. رئیسدانا به انقلاب، به مصدق و به جزنی باور داشت و این باورها ابعاد ذهنی نشان میدهند که او چه دیدگاه بزرگی داشت. از دههی هفتاد، او به نگارش مقاله روی آورد و با مجله «صنعت حمل و نقل» بهعنوان رئیس هیئت کارشناسی همکاری داشت. همچنین سالها عضو گروهی پژوهشی بود که دربارهی مواد مخدر و تاثیرات اقتصادی و اجتماعی آن تحقیق میکردند. نتایج این پژوهشها در قالب مقالاتی با موضوعاتی چون «مواد مخدر و اعتیاد»، «دستمزد و تورم»، و «رشد اقتصادی و رفاه» منتشر شد. علاوهبر این، نقدهایی که به برنامه و بودجه دولتها داشت، بهصورت مقالات تخصصی در روزنامهها چاپ میشد و بازتاب گستردهای پیدا میکرد.
رئیسدانا در مصاحبهای با روزنامه الشرق الاوسط، در پاسخ به این پرسش که آیا سرمایهداری را نفی میکند یا نه، بهعنوان یک اقتصاددان چپ، پاسخی هوشمندانه داد: «سرمایهداری را نه میتوان یکسره نفی کرد و نه یکسره پذیرفت. من از آن دسته آدمهای افراطی نیستم که یا عاشق بازار باشم یا عاشق استالین. من از عدالت اجتماعی صحبت میکنم. نباید افراطی فکر کرد. سرمایهداری ارزشهای فراوانی را هم ایجاد کرده و هنوز هم دارد به وجود میآورد.»
این پاسخ نشان میدهد که مردم و اجتماع تا چه اندازه برای او اهمیت داشتند. شاید همین نگاه او را به انتقاد از تمام دولتهای مستقر سوق میداد. او با ایدهی یارانه دادن به مردم مخالف بود و بهشدت از تضعیف سندیکاها در ایران انتقاد میکرد. به خاطر همین مخالفتها و انتقادات چند بار پایش به دادگاه کشیده شد و دیگر نتوانست مثل قبل به تدریس در دانشگاهها ادامه دهد. این اتفاقات و موانع باعث نشدند او تسلیم شود. فریبرز رئیس دانا همیشه راهی برای انجام فعالیتهای خود پیدا میکرد.
مروری بر آثار فریبرز رئیس دانا
فریبرز رئیس دانا در جایی گفته که بیش از ۴۰ کتاب نوشته و تعدادی اثر هم ترجمه کرده و مقالات متنوعی دارد.
نخستین کتاب چاپشده از رئیس دانا، «گذشته و آینده پول»، به بررسی تحولات تاریخی پول میپردازد. این کتاب بهمرور سیر تکاملی پول از سکه و کاغذ تا پول محلی، پول بینالمللی و در نهایت رمزارزها میپردازد. چنین مباحثی در کتابهای او بهوفور دیده میشود. نگاه رئیس دانا به جامعه، تلفیقی از دیدگاه یک اقتصاددان و انسانی عادی به پول است. به قول مارکس: «پول شیء نیست، طبقه اجتماعی است.»
در کتاب «رویکرد و روش در اقتصاد»، او به اهمیت بحث و چالش در روششناسی اقتصاد میپردازد. او تلاش میکند نشان دهد که این چالشها، ضرورتی برای دانش اقتصاد و اندیشهپردازی در قرن بیستویکم هستند. در این میان، اندیشههای کارکردگرای مارکس و دیدگاههای ذهنگرای دکارت را نیز بررسی میکند.
ترجمههای فریبرز رئیس دانا عمدتاً در زمینهی اجتماع و اقتصاد هستند. از جمله آثار او میتوان به کتاب «اقتصاد سیاسی شهری و منطقهای» اشاره کرد. این کتاب، رابطهی شهرنشینی و بستر آن را از دیدگاههای متنوعی بررسی میکند و به موضوعاتی همچون توسعه ناموزون و خدمات شهری بهعنوان بازتولید اجتماعی میپردازد. این اثر در سال ۱۳۸۰ منتشر شده است.
کتاب دیگر او که شهرت بیشتری دارد، «بربریت واقعاً موجود» نام دارد. این کتاب با طرح پرسشی بنیادی مخاطب را به خواندن دعوت میکند: «آیا بربریت متعلق به دوران سیاه گذشته است؟» در این اثر، چشماندازی روشن از خشونتهای گسترده و پیچیدهی دنیای معاصر ترسیم میکند و عواملی که این خشونتها را به وجود آوردهاند را مورد بررسی قرار میدهد. همچنین، راهکارهایی برای مقابله با این وضعیت ارائه میدهد.
رئیسدانا، همچنین علاوهبر این کتابها، آثاری نیز در زمینهی اقتصاد ایران و عدالت اقتصادی نوشته که برخی از آنها عبارتاند از: « کم توسعگی اقتصادی اجتماعی» یا «بررسیهای کاربردی توسعه و اقتصاد ایران در سه جلد» و همچنین «جهانیسازی قتل عام اقتصادی». این آثار در بازهی زمانی ده سال به رشته تحریر درآمدهاند و نشان از دغدغههای او در بررسی و واکاوی اقتصاد، بهویژه با رویکردی بهروز دارند.
کتاب «اقتصاد سیاسی توسعه»، یکی از برجستهترین آثار این اقتصاددان ایرانی به شمار میآید که به بررسی چالشها و مسائل اقتصادی و اجتماعی کشورهای درحالتوسعه، بهویژه ایران، میپردازد. این کتاب حاصل تلاشهای تدریجی نویسنده در طول سالیان مختلف است و شامل مجموعهای از مقالاتی است که پیشتر در نشریات مختلف منتشر بودهاند، اما برای این اثر مورد بازنگری و اصلاح قرار گرفتهاند.
او کتابهایی نیز در زمینهی شعر، ادبیات و سینما نوشته است. کتاب «گفتوآمدهایی در شعر معاصر ایران» به تحلیل و بررسی شعر معاصر ایران و پیوندهای آن با زمینههای اجتماعی و سیاسی میپردازد. این اثر، بهعنوان یک منبع ارزشمند و معتبر در ادبیات فارسی، بهویژه در حوزهی شعر، جایگاه ویژهای دارد.
شاید مهمترین آثار او، کتابهایی باشند که دربارهی آزادی و عدالت نوشته شدهاند. او در «سوسیالیسم و آزادی» که مجموعهای از مقالات مختلف است، به رابطهی آزادی اجتماعی و سوسیالیسم میپردازد.
در کتاب «منش روشنفکری» با دیدگاههای او درباره روشنفکری به معنای عام و همینطور تعریف روشنفکر ایرانی آشنا میشویم.
در «رهایی بشر» که آخرین اثر چاپ شدهی فریبرز رئیسدانا است، ما با نویسنده همراه میشویم که ببینیم عدالت برتری دارد یا آزادی. نویسنده در مقدمه از دغدغههای ذهنیاش از دورهی اصلاحات تا زمان نوشتن متن میگوید. او از اینکه این پرسشها سطحی یا بینتیجه تلقی شوند یا باعث نشوند کسی به فکر فرو رود، گلایه میکند. این پرسشها، که ریشه در اوضاع سیاسی ایران و تأثیر آن بر اقتصاد دارند، او را بر آن داشتند که با این کتاب به سردرگمیها پاسخ دهد و به بالا بردن آگاهی مردم کمک کند. او در انتهای مقدمهی کتاب چنین مینویسد: «من کار خودم را کردم. بیش از این از دستم نمیآمد. تمامش کردم. پیش از آنکه تمام شود، پیش از آنکه تمام شوم.»