کتاب دیالکتیک روشنگری
معرفی کتاب دیالکتیک روشنگری
کتاب دیالکتیک روشنگری؛ قطعات فلسفی نوشتهٔ ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو و ترجمهٔ مراد فرهادپور و امید مهرگان است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب دیالکتیک روشنگری
هدفی که ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو، دو جامعهشناس و نظریهپرداز بزرگ معاصر، در نوشتن این کتاب پیش روی خود نهاده بودند، چیزی کمتر از تبیینِ این نکته نبود که چرا نوع بشر به عوض پانهادن به وضعیتی حقیقتاً انسانی، بیشتر و بیشتر، در نوع جدیدی از توحش غرق میشود؟ دشواری پرداختن به این موضوع را در ابتدا دستکم گرفته بودند؛ زیرا در آن زمان هنوز به آگاهی مدرن اعتمادی بیش از حد داشتند. با آنکه از سالها پیش دریافته بودند در حیطهٔ فعالیتهای علمِ مدرن، بهای کشفیات بزرگ نوعی زوال فزایندهٔ آموزش و بلوغ نظری است، هنوز تصور میکردند میتوانند در پیروی از این فعالیتها، کار خود را اساساً به نقد یا بسطِ نظریههای تخصصی محدود سازند. درهرحال بنا داشتند دستکم به لحاظ مضمونی به رشتههای سنتی یعنی جامعهشناسی، روانشناسی و معرفتشناسی مقید بمانند.
با این حال، قطعات و پارههایی که در اینجا گرد آمدهاند بیانگر آناند که سرانجام ناچار شدند آن اعتماد را رها سازند. با وجود آنکه پرورش و سنجش دقیقِ میراث علمی بهواقع سویهای از معرفت است، در شرایط فعلی فروپاشی تمدن بورژوایی نه فقط فعالیتهای علم بلکه هدف و مقصودِ آن نیز مشکوک به نظر میرسد. تخریب خستگیناپذیرِ روشنگری به دست خویش که فاشیستهای وقیحْ ریاکارانه مدحش را میگویند و کارشناسانِ دهنبینِ انسانیت در عمل پیادهاش میکنند، تفکر را بر آن میدارد که در قبالِ عادتها و گرایشهای روحِ دوران، آخرین تهماندههای معصومیت خویش را نیز بر خود حرام کند. حال که حوزهٔ عمومی به جایی رسیده است که تفکر لاجرم به کالا بدل میشود و زبان به ابزارِ تبلیغ آن کالا، لاجرم تلاش برای ردیابی سرچشمههای چنین زوالی باید هرگونه سرسپردگی به اصول مفهومی و زبانشناختی رایج را طرد کند، پیش از آنکه پیامدهای تاریخ جهانی این اصولْ آن تلاش را به تمامی عقیم گذارند.
مقالهٔ نخست کتاب دیالکتیک روشنگری که شالودهٔ نظری را برای مقالات بعدی فراهم میآورد، تلاشی است برای فهم بیشتر و بهترِ درهمتنیدگی عقلانیت و واقعیت اجتماعی و همچنین درهمتنیدگی طبیعت و سلطه بر طبیعت که از اولی جداییناپذیر است. هدف از نقد روشنگری که این بخش را همراهی میکند هموارهساختن راه برای طرح مفهومی پوزیتیو از روشنگری است که آن را از درگیری و گرهخوردگیاش با سلطهٔ کور رها خواهد ساخت. به بیان کلی، بخش انتقادی مقاله در این دو تز خلاصه میشود: اسطوره همواره از قبل روشنگری است و روشنگری به اسطوره رجعت میکند.
بخش بعدی با نام «صنعت فرهنگسازی» نشاندهندهٔ پسروی روشنگری به ایدئولوژی است که تجلی و بیانِ نمونهوار خود را در سینما و رادیو مییابد.
بحثی که در بخش بعدی با نام «عناصر یهودستیزی» در قالب مجموعهای از تزها مطرح میشود، با پسرفت واقعی تمدن روشنگری به جانب توحش سروکار دارد.
بخش آخر این کتاب حاوی یادداشتها و طرحهایی است که بعضاً به فضای فکری مقالات قبلی تعلق دارند. بیآنکه دقیقاً واجد جایگاه مشخصی در این فضا باشند، و بعضاً صورتبندی موقتی مسائلیاند که باید در کارهای بعدی بررسی شوند. بیشترِ این یادداشتها به نوعی انسانشناسی دیالکتیکی مربوطاند.
خواندن کتاب دیالکتیک روشنگری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران رشتههای جامعهشناسی و فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دیالکتیک روشنگری
«روشنگری، در مقام پیشروی تفکر در عامترین مفهوم آن، همواره کوشیده است آدمیان را از قیدوبند ترس رها و حاکمیت و سروری آنان را برقرار سازد. با این حال، کره خاک، که اکنون بهتمامی روشن گشته است، از درخشش ظفرمندِ فاجعهْ تابناک است. برنامه روشنگری افسونزدایی از جهان، انحلالِ اسطورهها و واژگونی خیالبافی به دست معرفت بود. فرانسیس بیکن، پدر فلسفه تجربی، این مضامین را قبلا گرد هم آورده بود. بیکن مبلغان سنت را خوار میشمرد، همان کسانی که ایمان را جانشین معرفت ساختند و به شک ورزیدن همانقدر بیمیل بودند که در ارائه پاسخها بیمهابا. به گفته او همه اینها موانعی بودند بر سر راهِ «پیوند فرخنده میان ذهن آدمی و ماهیت اشیا و امور» و نتیجه آن عجز بشریت از کاربردِ دانش خویش برای بهبود بخشیدن به وضع خویش بود. اختراعاتی که در آن زمان صورت گرفته بود ــ بیکن به صنعت چاپ، توپخانه و قطبنما اشاره میکند ــ بیشتر محصول بخت و اقبال بود تا پژوهش نظاممند در باب طبیعت. معرفتی که از چنین پژوهشی حاصل میشد نه فقط از نفوذِ ثروت و قدرت معاف بود، بلکه آدمی را بر مسند سروری طبیعت مینشاند: پس دیگر جای تردید نیست که حاکمیت و سروری آدمی در مخزن معرفت نهفته است، مخزنی انباشته از گوهرهای بسیار که نه خزانه شاهان توانِ خرید آنها را دارد نه قدرت ایشان توانِ فرمان دادن به آنها را؛ جاسوسان و خبرچینانِ شاهان از این گوهرها بیخبرند و ملاحان و کاشفانِ ایشان از آنها به دور. امروزه، ما در حیطه باورها و عقایدْ حاکم و مدیرِ طبیعت هستیم، اما در قلمرو ضرورت بنده و مطیع اوییم، ولی اگر در اختراع و ابداع از او پیروی میکردیم، آنگاه به یاری عمل بر او حاکم میشدیم.»
حجم
۴۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
حجم
۴۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه