کتاب جامعه نمایش
معرفی کتاب جامعه نمایش
کتاب جامعه نمایش نوشتهٔ گی دبور و ترجمهٔ گودرز میرانی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب در حوزهٔ جامعهشناسی را منتشر کرده است؛ کتابی از قرن بیستم که به سبک رسالههای فلسفی و ادبی قرن هجدهم و نوزدهم نگاشته شده و از مجموعهٔ «اندیشه و اندیشهورزان» است.
درباره کتاب جامعه نمایش
گی دبور کتاب جامعه نمایش را به رشتۀ تحریر درآورده است. کتاب «جامعهٔ نمایش» رسالهای است که به سبک رسالههای فلسفی و ادبی قرن هجدهم و نوزدهم نگاشته شده و در آن خبری از ارجاع به متون دیگر بهصورت مشخص نیست، اما میتوان تأثیر بسیاری از متون یا متفکران را در آن دید. در فصل اول این اثر که «اوج جدایی» نام دارد، این ردپاها از همان نقلقول اولیه آشکار می شود: «فوئرباخ». گی دبور کتاب خود را با نقلقولی از فوئرباخ شروع کرده است. از نظر گی دبور نمایش «ناواقعیتی» است که خود را بهجای واقعیت اصلی جامعه جا زده است.
گی دبور در فصل دوم، مفهوم کلیدی «شیشدگی» لوکاچ را بسط داده است؛ شیشدگی خارج شدن کالا از وحدت و یکپارچگی است. فصل سوم، گسترش سرمایهداری به فراسوی مرزهای خود و گشودن بازارهای جهانی را که میتوان آن را استعمار نوین خواند، مد نظر دارد. در اینجا دبور استعمار را نه سلطۀ اقتصادی صرف، بلکه سلطۀ جامعۀ نمایش/ تماشا میداند. سرمایهداری بهجای فروش خودِ کالاها، نشانههایش را میفروشد. فصل چهارم به جایگاه طبقۀ کارگر میپردازد. دبور در این فصل در پی آن است که به شیوهای دیگر توضیح دهد چرا انقلاب کارگری در جهان، یا حداقل در جهان سرمایهداری، رخ نداده است. این فصل شاید روشنترین فصل کتاب باشد که نظریۀ انقلاب مارکسیستی در آن بازنگری میشود. مفهوم انقلاب ما را در فصل پنجم به مفهوم زمان و تاریخ میکشاند. از نظر گی دبور مفهوم اشتباهی از زمان که در جامعۀ سرمایهداری معاصر جا افتاده است؛ زمان مرتبط با تولید، زمانی «چرخشی»، زمانی که ۲۴ساعته است و نمایندۀ زندگی برای کار و کار برای زندگی است.
فصل هفتم به سلطۀ سرزمینی و بازنگری در مفاهیمی مثل محیطزیست، شهر و برنامهریزی شهری و گردشگری اختصاص دارد. فصل هشتم به استقلال «فرهنگ» بهمثابهٔ موجودیتی مستقل از اقتصاد میپردازد و آن را ترفندی برای قائل شدن قدرت فرهنگ برای تغییر زندگی اجتماعی میداند. درنهایت در فصل نهم، دبور مفهوم «ایدئولوژی مادیشده» را مطرح میکند. از نظر او ایدئولوژی هنگامی میتواند چارهساز باشد که از شکل آگاهی صرف بیرون آید و به یکپارچگی زندگی انضمامی توجه کند. این یکپارچگی همان است که او ایدئولوژی مادیشده مینامد.
خواندن کتاب جامعه نمایش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره گی دبور
گی ارنست دوبور (Guy Ernest Debord) زادهٔ ۲۸ دسامبر ۱۹۳۱ در پاریس، نظریهپرداز مارکسیست، نویسنده، فیلمساز و از اعضای بنیانگذار بینالملل موقعیتگرایانه بود. او مدت کوتاهی عضو جنبش سوسیالیسم بود. پدرش هنگامی که او کودک بود درگذشت و او با مادربزرگش زندگی میکرد. پس از پایان دوران دبیرستان در دانشگاه پاریس در رشتهٔ حقوق به تحصیل پرداخت. او یک شاعر، نویسنده و فیلمساز انقلابی شد و بههمراه «ژیل وولمان« بینالملل لتریتس را بنیانگذاری کرد. گی دبور تأثیر بسیاری بر خیزش سال ۱۹۶۸ داشت. کتاب «جامعهٔ نمایش» او یکی از متون مؤثر در انقلاب ۱۹۶۸ بود. در دههٔ ۱۹۷۰ از فعالیتهای خود کاست و بیشتر به فیلمسازی پرداخت. در ۳۰ نوامبرِ ۱۹۹۴ گی دُبور در خانهاش در ناحیهٔ اوورنی فرانسه با شلیکِ گلولهای در قلب خودکشی کرد.
بخشی از کتاب جامعه نمایش
«زمان تاریخیای که به هنر حمله برد، ابتدا در عرصۀ خودِ هنر نشان داده شد و آغازش با باروک بود. باروک، هنر جهانی بود که با سقوط آخرین نظم اسطورهای، مرکزش را از دست داده بود: سنتز قرونوسطایی یک مسیحیتِ یکپارچه با روح یک امپراتوری که حکومت را به شکلی لاهوتی و ناسوتی هماهنگ میکرد. هنرِ تغییر به شکلی اجتنابناپذیر همان زودگذری را تحقق میبخشید که در جهان یافته بود. همانطور که ایوجنیو دُرس مطرح میکند، این هنر «به جای جاودانگی، زندگی» را انتخاب کرد. دستاوردهای چشمگیر باروک در تئاتر و جشنواره یا جشنوارههای نمایشی بود که در آنها هدف یگانۀ هر بیان هنری خاص، کمک به ترکیب یک صحنه بود؛ صحنهای که باید نقش محور یکپارچگی خود را بازی میکرد: این مرکز یک گذرگاه بود؛ بیان یک تعادل تهدیدشده در بینظمی پویای کلی. تأکید نسبتاً افراطی بر مفهوم باروک در بحثهای زیباییشناختی معاصر این آگاهی را بازتاب میدهد که کلاسیسم هنری دیگر ممکن نیست. تلاشها برای ایجاد نوعی کلاسیسم هنجاری یا نئوکلاسیسم در طول سه قرن اخیر چیزهایی نیستند جز برساختهای تصنعی کوتاهمدتی که به زبان رسمی حکومت سخن میگویند (خواه حکومت پادشاهی مطلقه و خواه بورژوازی انقلابی ملبس به جامۀ رومی). آنچه در نهایت بعداز باروک، زمانی که تحولش را پشت سر گذاشته بود، آمد نوعی هنر فردگرایانۀ انکار بود که از رومانتیسم تا کوبیسم، به شکلی پیوسته، حملات خود را تجدید کرده بود تا اینکه کل عرصۀ هنری را قطعهقطعه و ویران کرده بود. از بین رفتن هنر تاریخی که با ارتباطات داخلی نخبگان ارتباط داشت و بنیان اجتماعی نیمهمتمرکزش در شرایط بازیگوشانهای بود که هنوز آخرین اشرافسالاریها تجربه میکردند، این واقعیت را بازتاب میدهد که سرمایهداری نخستین شکلِ قدرت طبقاتی است که به فقدان کامل کیفیت هستیشناسانۀ قدرتی اذعان دارد که اساسش در مدیریت صرف اقتصاد، نشانۀ از دست رفتن کل برتری انسان است. یکپارچگی فراگیر مجموعۀ باروک، که مدتهاست در جهان آفرینش هنری به چشم نمیخورد، به یک معنا در مصرف گستردۀ کلیت هنر گذشته در روزگار امروز احیا شده است. از آنجا که کل هنر گذشته باید از نظر تاریخی شناخته و فهم شود و به شکلی گذشتهنگرانه به صورت مراحل یک «هنر جهانی» واحد مجدداً طبقهبندی شود، در یک بینظمی جهانی ممزوج میشود که میتوان خودش را نوعی ساختار باروک در سطحی سبکتر دانست؛ ساختاری که خود هنر باروک را همراه با همۀ نوشکوفیهای ممکنش جذب میکند. برای اولین بار در تاریخ، هنرهای همۀ دورانها و تمدنها را میتوان با هم شناخت و پذیرفت، و نیز این واقعیت را که جمعآوری و جمعآوری مجدد همۀ این خاطرات هنری - تاریخی نشانۀ پایان دنیای هنر است. در این عصرِ موزهها، که در آن ارتباطات هنری دیگر ممکن نیست، همۀ نمودهای پیشین هنر را میتوان به شکلی برابر پذیرفت؛ زیرا همۀ مسائل ارتباطات خاص از طریق موانع کنونی ارتباطات به طور کل، تحتالشعاع قرار میگیرند.»
حجم
۱۲۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۲۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه