تئودور آدورنو | بیوگرافی، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

تئودور آدورنو

زندگینامه و معرفی کتاب‌های تئودور آدورنو

تئودور آدورنو با نام کامل تئودور لودویگ ویزنگرود آدورنو، (Theodor Ludwig Wiesengrund Adorno)، یکی از مهم‌ترین فیلسوفان و منتقدان حوزه‌های فرهنگی و موسیقی آلمانِ پس از جنگ جهانی دوم بود. گرچه آدورنو در میان فیلسوفان انگلیسی‌زبان کمتر از بسیاری از هم‌عصرانش مانند هانس گئورگ گادامر شناخته شده است، اما تأثیر بیشتری بر دانشمندان و روشنفکران آلمان پس از جنگ داشت. در دهه‌ی ۱۹۶۰، او برجسته‌ترین رقیب برای فلسفه‌ی علم کارل پوپر و فلسفه‌ی وجودی مارتین هایدگر بود. یورگن هابرماس، برجسته‌ترین فیلسوف اجتماعی آلمان پس از سال ۱۹۷۰، شاگرد و دستیار آدورنو بود. ظهور کنونی سیاست‌های ملی - پوپولیستی و اقتدارگرا منجر به علاقه‌ی مجدد به آثار او در زمینه‌ی روان‌شناسی اجتماعی سوژه، توده‌ها و یهودی‌ستیزی شده است.

بیوگرافی تئودور آدورنو

آدورنو ۱۱ سپتامبر ۱۹۰۳ به دنیا آمد و در سه دهه‌ی اول زندگی خود و دو دهه‌ی آخر آن در فرانکفورت زندگی کرد. او تنها فرزند اسکار ویزنگروند، تاجر شراب ثروتمند آلمانی با پیشینه‌ی یهودی و ماریا کالولی-آدورنو، کاتولیک معتقد با تبار کورسی بود. ماریا خواننده‌ا‌ی ماهر بود و خواهرش آگاته کالولی - آدورنو که با خانواده‌ی او زندگی می‌کرد، خواننده و پیانیست با استعدادی بود؛ آن‌ها سرپناهی فرهنگی و دوران کودکی خوبی را برای آدورنو فراهم کردند. در جوانی با دوست خانوادگی و منتقد فرهنگی، زیگفرید کراکائر، کانت و فیلسوفان بعدی را می‌خواند. آدورنو در فرانکفورت نزد هانس کورنلیوسِ نئوکانتی و آهنگ‌سازی را نزد آلبان برگ در وین آموخت.

او در سال ۱۹۳۱ زیر نظر «پل تیلیش» متکلم سوسیالیست و پروتستان چپ و دوست نزدیک والتر بنیامین، رساله‌ی خود را درباره‌ی زیبایی‌شناسی کی‌یرکگارد به پایان رساند. پس از تنها دو سال فعالیت به عنوان استاد دانشگاه، او توسط نازی‌ها همراه با سایر اساتیدی که میراث یهودی یا گرایش چپ داشتند، اخراج شد. آدورنو از طریق بنیامین، در برلین با گرتل کارپلاس آشنا شد. آن‌ها در سال ۱۹۳۷، اندکی قبل از مهاجرت به ایالات متحده ازدواج کردند.

آدورنو پس از تقلیل نام پدرش (که دارای مفاهیم یهودی است) به W.، آلمان را در بهار ۱۹۳۴ ترک کرد. در دوران نازی‌ها، او در آکسفورد، شهر نیویورک و جنوب کالیفرنیا اقامت داشت. در کالیفورنیا چندین کتاب نوشت که بعدها به‌خاطر آن‌ها به شهرت رسید، از جمله «دیالکتیک روشنگری» (با ماکس هورکهایمر)، «فلسفه‌ی موسیقی جدید»، «شخصیت اقتدارگرا» (یک پروژه‌ی مشترک)، و «اخلاق صغیر». از این سال‌ها است که انتقادهای تحریک‌آمیز او از فرهنگ توده‌ای و صنعت فرهنگ سرچشمه می‌گیرد.

نقدی بر آثار

دامنه‌ی تأثیرگذاری آدورنو به تحقیقات میان‌رشته‌ای او و فعالیت‌هایش در مؤسسه‌ی تحقیقات اجتماعی دانشگاه فرانکفورت برمی‌گردد. او به‌عنوان فیلسوف و نظریه‌پرداز انتقادی، با نگارش آثار متنوع در زمینه‌ی نقد موسیقی، فرهنگ و جامعه، نقش برجسته‌ای ایفا کرد. آدورنو همچنین به‌عنوان روشنفکری عمومی در آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود و آثارش بر تحلیل‌های فرهنگی و اجتماعی تأثیر عمیقی گذاشته است.

در آغاز، ترجمه‌های ضعیف باعث شد که آثار آدورنو در کشورهای انگلیسی‌زبان موردتوجه قرار نگیرد؛ اما از دهه‌ی ۱۹۹۰، با انتشار ترجمه‌های باکیفیت‌تر، سخنرانی‌های تازه‌ترجمه‌شده و آثار منتشره‌ی پس از مرگ او، توجه بیشتری به آثارش جلب شد. این مطالب به ارزیابی دوباره‌ی آثار آدورنو در زمینه‌های معرفت‌شناسی، متافیزیک و اخلاق کمک کرده‌اند و استقبال از نظریات او در زیبایی‌شناسی و نظریه فرهنگی را افزایش داده‌اند. آثار آدورنو همچنان الهام‌بخش پژوهش‌های علمی و فلسفی باقی‌مانده‌اند.

مکتب فرانکفورت

آدورنو در سال ۱۹۴۹ به فرانکفورت بازگشت تا در دپارتمان‌های فلسفه و جامعه‌شناسی سمتی بگیرد (او از ۱۹۵۲ به مدت یک سال، به عنوان مدیر تحقیقات بنیاد روان‌پزشکی هکر در بورلی هیلز گذراند تا تابعیت ایالات متحده‌ را از دست ندهد). او به‌سرعت خود را به‌عنوان یک روشنفکر عمومی پیشرو آلمان و یک شخصیت مرکزی در مؤسسه‌ی تحقیقات اجتماعی تثبیت کرد که به‌عنوان یک مرکز مستقل برای بورسیه‌های مارکسیستی در سال ۱۹۲۳ تأسیس شد. این مؤسسه مرکز نظریه‌ی انتقادی مکتب فرانکفورت شد که اعضا یا همکاران آن عبارت‌اند از: هورکهایمر، آدورنو، بنیامین، فردریش پولاک، اتو کرشهایمر، فرانتس نویمان، هربرت مارکوزه، لئو لوونتال، اریک فروم و دیگران. آدورنو در سال ۱۹۵۸ مدیر مؤسسه شد و جای هورکهایمر را گرفت که از سال ۱۹۳۰ به‌عنوان مدیر فعالیت می‌کرد.

آدورنو در دهه‌ی ۱۹۵۰ نوشتن چند اثر را شروع کرد که یکی از آن‌ها «در جست‌وجوی واگنر» بود، اثری انتقادی - ایدئولوژیک که درباره‌ی سازنده‌ی موسیقی موردعلاقه‌ی نازی‌ها بود. از دیگر آثار این دوره می‌توان به «علیه معرفت‌شناسی» و «یادداشت‌هایی در باب ادبیات» اشاره کرد که اولی نقدی است ماتریالیستی بر پدیدارشناسی هوسرلی و دومی مجموعه‌ای است از جستارهای آدورنو در حوزه‌ی نقد ادبی.

آخرین دهه‌ی زندگی آدورنو پربرخورد و چالشی رقم خورد. آدورنو که یکی از چهره‌های برجسته در «مشاجره‌ی پوزیتیویسم» در جامعه‌شناسی آلمان بود، یک بازیگر کلیدی در بحث‌های مربوط به تجدید ساختار دانشگاه‌های آلمان و تیر برقی برای فعالان دانشجویی و منتقدان راست‌گرای آن‌ها بود. البته این مجادلات او را از انتشار مجلدات متعدد نقد موسیقی، دو جلد دیگر از «یادداشت‌هایی در باب ادبیات»، کتاب‌هایی درباره‌ی هگل و فلسفه‌ی وجودی، و مجموعه‌ای از مقالات در حوزه‌های جامعه‌شناسی و زیبایی‌شناسی بازنداشت. مهم‌ترین اثر آدورنو یعنی «دیالکتیک منفی» در ۱۹۶۶ به رشته‌ی تحریر درآمد و همان سال چاپ شد. «نظریه‌ی زیبایی‌شناسی»، دیگر اثر مهمی که او در طول دهه‌ی ۱۹۶۰ روی آن کار کرده بود، پس از مرگش و در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. او در ۶ آگوست ۱۹۶۹، یک ماه قبل از تولد ۶۶ سالگی‌اش، بر اثر حمله‌ی قلبی درگذشت.

مرروی بر آثار تئودور آدورنو

دیالکتیک روشنگری

«دیالکتیک روشنگری» که توسط آدورنو و هورکهایمر از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۴ در تبعید زمان جنگ در کالیفرنیا نوشته شده است، نقد عقل، جامعه و «خود» را در مدرنیته‌ی غربی دنبال می‌کند. نسخه‌ی اولیه، با عنوان دقیق «قطعات فلسفی»، در سال ۱۹۴۴ به تعداد محدود چاپ شد. این عنوان زمانی که نسخه‌ی دوم، که واژگان مارکسیستی و اقتصادی را کاهش می‌داد، در سال ۱۹۴۷ منتشر شد، تبدیل به عنوان فرعی شد. آدورنو مکرراً اشاره می‌کرد که تمام نوشته‌های مهم بعدی‌اش را به‌عنوان تشریح‌هایی بر دیالکتیک روشنگری می‌دید.

«دیالکتیک روشنگری» یک نظریه‌ی اجتماعی انتقادی را بر اساس تفکرات کارل مارکس و ماکس وبر پیش‌فرض می‌گیرد. نظریه‌ی اجتماعی آدورنو تلاش می‌کند تا بینش‌های مرکزی مارکس را برای «سرمایه‌داری متأخر» قابل‌اجرا کند. اگرچه آدورنو با تحلیل مارکس از کالا موافق است، اما فکر می‌کند که نقد او از فتیشیسم کالا به‌اندازه‌ی کافی پیش نمی‌رود. تغییرات قابل‌توجهی در ساختار سرمایه‌داری از زمان مارکس رخ‌داده است که نیاز به تجدیدنظر در تعدادی از موضوعات دارد: دیالکتیک بین نیروهای تولید و روابط تولید، رابطه‌ی دولت و اقتصاد؛ جامعه‌شناسی طبقات و آگاهی طبقاتی؛ ماهیت و کارکرد ایدئولوژی و نقش فرهنگ‌های متخصص، مانند هنر مدرن و نظریه‌ی اجتماعی، در نقد سرمایه‌داری و دعوت به دگرگونی جامعه به‌عنوان یک کل.

چندین دوره‌ی سخنرانی دانشگاه آدورنو پس از جنگ منتشر شد و کتاب هگل او تفکر او را نسبت به کار بزرگش، «دیالکتیک منفی» که شامل پایدارترین ارائه‌ی او از ادعاهای متافیزیکی و معرفت‌شناختی‌اش است، ثبت می‌کند. این ادعاها، به نوبه‌ی خود، بحث‌های تاریخ‌نگاری و نظری اجتماعی را که قبلاً مطرح شده بود، تثبیت و گسترش می‌دهد. «دیالکتیک منفی» می‌کوشد «ماتریالیسم فلسفی» را فرموله کند که تاریخی و انتقادی است؛ اما جزمی نیست. از سوی دیگر، می‌توان کتاب را به‌عنوان «فرا نقد» فلسفه‌ی ایدئالیستی، به‌ویژه فلسفه‌ی کانت و هگل توصیف کرد. آدورنو می‌گوید هدف این کتاب تکمیل چیزی است که او وظیفه‌ی مادام‌العمر خود به‌عنوان یک فیلسوف می‌دانسته: «استفاده از نیروی سوژه برای شکستن فریب سوبژکیتیویته‌ی برسازنده».

نظریه‌ی زیبایی‌شناسی

مطالعات فلسفی و جامعه‌شناختی هنر و ادبیات و بیش از همه موسیقی، بیش از نیمی از آثار جمع‌آوری‌شده‌ی آدورنو را تشکیل می‌دهند. همه‌ی مهم‌ترین ادعاهای نظری اجتماعی او در این مطالعات خود را نشان می‌دهند. بااین‌حال، «نوشته‌های زیبایی‌شناختی» او صرفاً «کاربرد»ی یا «مورد آزمایش»ی برای پایان‌نامه‌هایی که در متون «غیرزیبایی‌شناختی» تدوین شده‌اند، نیستند. آدورنو هرگونه تفکیک موضوع از روش‌شناسی و تمام تقسیم‌بندی‌های دقیق فلسفه به زیرشاخه‌های تخصصی را رد می‌کند. این یکی از دلایلی است که متخصصان دانشگاهی، نه‌تنها موسیقی‌شناسان و منتقدان ادبی، بلکه معرفت‌شناسان و زیبایی‌شناسان، متون او را بسیار چالش‌برانگیز می‌دانند. تمام نوشته‌های او به یک فلسفه‌ی اجتماعی جامع و بین‌رشته‌ای کمک می‌کند.

«نظریه‌ی زیبایی‌شناسی» در اولین سال پس از مرگ آدورنو منتشر شد. اثر ناتمام و دومین اثر بزرگ او که نشان‌دهنده‌ی مجموعه‌ی فوق‌العاده غنی از بازتاب‌های زیبایی‌شناختی اوست. نظریه‌ی زیبایی‌شناسی با ردیابی بی‌امان دایره‌های متحدالمرکز، بازسازی مضاعف دیالکتیکی را انجام می‌دهد. نهضت هنر مدرن را از منظر زیبایی‌شناسی فلسفی بازسازی می‌کند و هم‌زمان زیبایی‌شناسی فلسفی به‌ویژه کانت و هگل را از منظر هنر مدرن بازسازی می‌کند. آدورنو از هر دو طرف تلاش می‌کند تا اهمیت اجتماعی - تاریخی هنر و فلسفه‌ی موردبحث را استخراج کند. می‌توان استدلال کرد که نظریه‌ی مدرنیسم آدورنو شامل نوشته‌های فلسفی او به‌عنوان یک کل است: زیبایی‌شناسی، معرفت‌شناسی، متافیزیک، فلسفه‌ی عملی و اجتماعی و رابطه‌ی آن‌ها با مدرنیته.

کتاب زیبایی‌شناسی و سیاست

کتاب زیبایی‌شناسی و سیاست مجموعه‌ای از مقالات اندیشمندان برجسته‌ی قرن بیستم مانند تئودور آدورنو، والتر بنیامین، ارنست بلوخ، برتولت برشت، جرج لوکاچ و فردریک جیمسون است. این مقالات به بررسی رابطه‌ی زیبایی‌شناسی و سیاست پرداخته و تناقضات، نقدها و دیدگاه‌های مختلف فلسفی درباره‌ی هنر و سیاست را تحلیل می‌کند. با رویکردی انتقادی، این اثر تصویری از فلسفه‌ی سیاسی قرن بیستم ارائه می‌دهد و به تفاوت‌های فکری و روش‌شناختی میان این متفکران می‌پردازد.

کتاب سویه‌ها

کتاب سویه‌ها اثر تئودور آدورنو با تمرکز بر ایدئالیسم آلمانی و فلسفه‌ی هگل، مفاهیم کلیدی این جریان فلسفی را بررسی می‌کند. آدورنو با قرائتی مختصر و انتقادی، مسائلی از فلسفه‌ی کانت، فیشته و شلینگ را برجسته می‌سازد و تناقضات درونی و انسجام منطقی این فلسفه‌ها را نشان می‌دهد. این اثر به دنبال پیوند گره‌گاه‌های فلسفه‌ی ایدئالیسم آلمانی است تا تنش‌های درونی و ساختار آن را آشکار سازد.

کتاب مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی

کتاب مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی شامل درس‌گفتارهای تئودور آدورنو است که مفاهیم اولیه‌ی جامعه‌شناسی را بررسی می‌کند. آدورنو با رویکردی متفاوت از جامعه‌شناسانی چون جورج ریتزر، مباحث خود را با مسائل ملموس دانشجویان، مانند آینده‌ی شغلی و امتحانات، آغاز می‌کند. او تلاش دارد نشان دهد که جامعه‌شناسی بر پایه‌ی عینیت اجتماعی و تأثیر مبادله در جامعه شکل می‌گیرد. این اثر با نگاه فلسفی و انتقادی آدورنو به مفاهیم جامعه‌شناسی متمایز می‌شود.

کتاب خواب نوشته‌ها

کتاب خواب ‌نوشته‌ها مجموعه‌ای از رؤیاهای تئودور آدورنو از ۲۵ سال پایانی زندگی‌اش است که امیال، احساس گناه، اضطراب و صحنه‌های شدید؛ مانند شکنجه و اعدام را صریح و بی‌پرده بیان می‌کند. این نوشته‌ها بدون تفسیر یا ارتباط مستقیم با فلسفه‌ی آدورنو ارائه شده‌اند و حالت داستانی، زندگی‌نامه‌ای یا بازنمایی وضعیت ماقبل عقلانی را به خود می‌گیرند. این اثر جنبه‌ای ناشناخته از تجربه‌ی آدورنو را به تصویر می‌کشد و درعین‌حال رازآلودگی تفکر او را حفظ می‌کند.

کتاب اخلاق صغیر

کتاب اخلاق صغیر که طی جنگ جهانی دوم نوشته شده، مجموعه‌ای از تأملات فلسفی است که از مسائل فردی روشنفکر مهاجر شروع و به مباحث اجتماعی و فلسفی گسترده‌تر ختم می‌شود. آدورنو در این اثر به نقد رابطه‌ی مصرف‌گرایی و تولید و تبدیل زندگی به ابزاری برای تولید می‌پردازد. او بر لزوم مقاومت در برابر این نظم تولیدی تأکید کرده و به دنبال راهی برای ایجاد جهانی انسانی‌تر است. کتاب با گزین‌گویه‌های فلسفی پایان می‌یابد.

کتاب به سوی مانیفست نو

کتاب به‌سوی مانیفست نو، گزارشی از گفت‌وگوهای تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر در بهار ۱۹۵۶ است که به‌منظور نگارش نسخه‌ای مدرن از مانیفست کمونیست انجام شد. این اثر نشان‌دهنده‌ی تبادل آزادانه و انتقادی دو فیلسوف درباره‌ی موضوعاتی مانند نظریه و عمل، کار و اوقات فراغت، سلطه و آزادی است. مباحث بدون الزام به ثبات و در فضایی خلاقانه پیش می‌رود و تصویری هیجان‌انگیز از فلسفه در عمل ارائه می‌دهد.

کتاب جامعه فرهنگ ادبیات

کتاب جامعه، فرهنگ، ادبیات به بررسی آرا و نظرات لوسین گلدمن، نظریه‌پرداز مارکسیست، در زمینه‌ی زیبایی‌شناسی و تحلیل‌های او از رمان، تئاتر و فیلم می‌پردازد. گلدمن که تحت‌تأثیر لوکاچ و کانت بود، مارکسیسم را به‌عنوان ابزاری ضروری برای تغییر اجتماعی می‌دانست و بر اهمیت کنترل کارگری برای ایجاد تغییرات ریشه‌ای تأکید داشت. این کتاب نوشته‌ی جمعی از نویسندگان مانند آدورنو، ژان پیاژه و... است و به بررسی تأثیرات فلسفی و اجتماعی آثارش می‌پردازد.

کتاب یادداشت هایی درباره‌ی کافکا

کتاب یادداشت‌هایی درباره‌ی کافکا به تحلیل عمیق آثار کافکا می‌پردازد و به‌ویژه بر نقد تفسیرهای غلط رایج و اهمیت ابهام و پیچیدگی در داستان‌های کافکا تأکید می‌کند. آدورنو به مفاهیمی چون بیگانگی، بوروکراسی و دیالکتیک منفی در آثار کافکا پرداخته و بر لزوم مواجهه با واقعیت‌های تلخ و پیچیده‌ی جامعه مدرن تأکید می‌کند. این کتاب کافکا را به‌عنوان نویسنده‌ی بازتاب‌دهنده‌ی تضادها و بحران‌های وجود انسانی معرفی می‌کند.

کتاب دو جستار پیرامون آشویتس

دو جستار پیرامون آشویتس شامل ۲ مقاله از هانا آرنت و تئودور آدورنو است که به تحلیل جنایات اردوگاه آشویتس پرداخته‌اند. این اردوگاه‌ها، با اتاق‌های گاز و کوره‌های آدم‌سوزی، نماد وحشیانه‌ترین بخش‌های هولوکاست بوده‌اند. این مجموعه اردوگاه‌ها در سیلسیا، نزدیک به مرز لهستان و آلمان نازی قرار داشتند و از ۱۹۳۹ توسط نازی‌ها راه‌اندازی شدند. هر مقاله نگاهی متفاوت به پیامدهای انسانی و فلسفی این فاجعه دارد.

کتاب مسائل فلسفه‌ی اخلاق

مسائل فلسفه‌ی اخلاق بر اساس مجموعه‌ای از سخنرانی‌های آدورنو در سال ۱۹۶۳ است و دیدگاه فلسفی و انتقادی او درباره‌ی اخلاق را بیان می‌کند. این کتاب، شامل ۱۷ سخنرانی، موضوعاتی مانند هنجارهای اخلاقی، آزادی، دیالکتیک اخلاقی در کانت و هگل، و تأثیر روان‌کاوی بر اخلاق را بررسی می‌کند. آدورنو با نقد ایدئالیسم آلمانی و تأکید بر پیوند میان اخلاق و تحلیل جامعه‌شناختی، به مفاهیمی چون سرکوب هنجارهای اخلاقی و نسبی‌گرایی می‌پردازد.

کتاب فتیشیسم در موسیقی و واپس‌روی شنیدن

این کتاب رویکردی انتقادی به موسیقی و نقش آن در جامعه ارائه می‌دهد. آدورنو در فتیشیسم در موسیقی و واپس‌روی شنیدن، نقدی بر تجاری‌سازی موسیقی و کاهش قدرت خلاقانه و معنایی آن بیان می‌کند. آدورنو معتقد است هنر دیگر وعده‌ی سعادت نمی‌دهد و موسیقی به‌جای تجربه‌ی زیباشناختی، به کالایی برای مصرف تبدیل شده است. او با واکاوی نقش شنوندگان و نظام‌های تولید موسیقی، به جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی موسیقی می‌پردازد.

کتاب علیه ایده‌آلیسم

کتاب علیه ایده‌آلیسم مجموعه‌ای شامل ۲ مقاله‌ی مهم از تئودور آدورنو به نام‌های فعلیت فلسفه و نقد فلسفه خاستگاه است که به نقد عمیق تفکر ایده‌آلیستی و منطق این‌همانی می‌پردازد. همچنین، یادداشتی از بنیامین اسنو با عنوان راهگشای آدورنو و فعلیت فلسفه، مقدمه‌ای بر دیدگاه‌های آدورنو و تحلیل مقالات او ارائه می‌دهد. این کتاب با محوریت نقد بنیادهای ایده‌آلیسم، در قالبی واحد گردآوری شده تا پیوستگی اندیشه‌های آدورنو را نمایان سازد.

کتاب‌هایی پیرامون آدورنو

کتاب «آدورنو و موسیقی» اثر رابرت ویتکین، اولین بررسی جامعه‌شناختی جامع از نوشته‌های موسیقایی آدورنو است. این اثر با زبانی روشن، پیچیدگی‌های استدلال‌های آدورنو درباره‌ی پیوند موسیقی و اخلاق و ارتباط آثار موسیقی با ساختارهای اجتماعی را تحلیل می‌کند. فصل‌های کتاب به دیدگاه‌های آدورنو درباره آهنگ‌سازانی همچون بتهوون، واگنر، مالر، شوئنبرگ و موسیقی جَز می‌پردازد. ویتکین به بازخوانی این آثار برای مخاطبان غیرتخصصی پرداخته و دیدگاه‌های آدورنو را درباره نیروی اخلاقی هنر در جامعه مدرن به‌روشنی تبیین می‌کند.

کتاب «دیالکتیک منفی آدورنو» نوشته‌ی برایان اوکانر است. این کتاب، تحلیلی جامع از فلسفه‌ی آدورنو ارائه می‌دهد و به‌ویژه به شیوه‌های او برای پرداختن به مسائل معرفت‌شناسی و فلسفه‌ی سوژه توجه دارد. اوکانر در این اثر نشان می‌دهد که چگونه آدورنو در پیوند میان تجربه و عقلانیت، جنبه‌ی استعلایی فلسفه‌اش را که پیش‌تر کمتر موردتوجه قرار گرفته بود، آشکار می‌سازد.