کتاب افسانه های مردم سوئیس

کتاب افسانه های مردم سوئیس با عنوان اصلی Swiss-AlpineFolk-tale نوشتهٔ فریتس مولر گوگنبول و ترجمهٔ مجتبی عبدالله نژاد توسط انتشارات شرکت کتاب هرمس منتشر شده است. این کتاب جلد نهم از مجموعهٔ‌ «افسانه‌های ملل» است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب افسانه های مردم سوئیس

فریتس مولر گوگنبول کتاب افسانه‌های مردم سوئیس را در شش بخش نگاشته است. بخش اول «افسانهٔ پیدایی سوئیس» نام دارد و افسانه‌‌ٔ «ویلیام تل و پایه‌گذاری اتحادیهٔ سوئیس» در این بخش آمده است. بخش دوم با نام «افسانه‌های کوه‌های آلپ» دربردارندهٔ افسانه‌های ««کورای‌هن» چطور به وجود آمد»، «چراگاهی که نابود شد»، «نره‌گاو اوری»، «گاوچران شجاع»، «نیدل‌گرت»، «حمله اهالی فریزی»، «مرگ در زندان»، «گاوهای گمشده»، و «مسابقه برای تعیین مرز» است. در بخش سوم این کتاب افسانه‌های عامیانه‌ٔ سوئیس آمده است که عنوان آن‌ها عبارت است از «شارل، دلاور بورگاندی»، «کلیدْخاتون تگرفلدن»، «شارل کبیر و قضیه مار»، «پری دریایی شهر تسوگ»، «شهسوار لاسارا»، «غار پریان» و «انگشتری حاکم هال‌ویل». بخش چهارم این کتاب «کوتوله‌ها و داستان‌های دیگر» نام دارد و شامل افسانه‌هایی با عناوین «داستانهای کوتوله‌ها»، «زغال طلا»، «دسغاله» و «قاضی بلینزونا» است. فصل پنجم قصه‌های پریان را در بر دارد و شامل قصه‌های «تاج مار»، «سیزدهم»، «حفرهٔ پول در درهٔ مورتس»، «سه کلاغ»، «هانس قلچماق»، «سه زبان» و «مرواریدهای درشت و گاوهای عظیم‌الجثه» است. آخرین بخش کتاب دربردارندهٔ افسانه‌های «شهدای تبس»، «وره‌نا و پارچ آب»، «فریدولین»، «بانوی قلعه توگن‌بورگ»، «ماینراد و کلاغ‌ها»، «آواز درخت» و «چهار داستان از فریب خوردن شیطان» و «قدم‌های پدر» است.

چرا باید کتاب افسانه های مردم سوئیس را بخوانیم؟ 

کتاب افسانه های مردم سوئیس گنجینه‌ای از داستان‌های فولکلور است که نه تنها شما را با فرهنگ سوئیس آشنا می‌کند، بلکه پنجره‌ای به سوی جهان‌بینی، آرزوها، ترس‌ها و حکمت مردمان کوهستان می‌گشاید. این افسانه‌ها که نسل به نسل منتقل شده‌اند، سرشار از موجودات جادویی، قهرمانان محلی و نبردهای خیر و شر هستند و با خواندن آنها، درک عمیق‌تری از ریشه‌های فرهنگی و باورهای سنتی سوئیسی‌ها پیدا خواهید کرد. علاوه بر این، مطالعه این کتاب می‌تواند به تقویت تخیل و خلاقیت شما کمک کرده و سفری لذت‌بخش به دنیای ناشناخته‌ها باشد.

خواندن کتاب افسانه های مردم سوئیس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ 

این کتاب برای تمام علاقه‌مندان به فرهنگ‌شناسی، ادبیات فولکلور و کسانی که به دنبال داستان‌هایی با ریشه‌های عمیق در تاریخ و جغرافیای اروپا هستند، بسیار مناسب است. همچنین، خواندن آن به والدین و مربیانی که می‌خواهند کودکان را با داستان‌های آموزنده و متفاوت آشنا کنند، پیشنهاد می‌شود، چراکه افسانه‌ها اغلب حامل پیام‌های اخلاقی و پندآموز هستند.

بخشی از کتاب افسانه های مردم سوئیس

«هانس راه افتاد و رفت و خیلی زود دو رفیق دیگر پیدا کرد که یکی از آنها شکارچی و دیگری ماهیگیر بود و آنها هم مثل او دنبال کار می‌گشتند. این سه نفر یک روز تمام با همدیگر رفتند، ولی در راه به جای آبادی و مسافرخانه به یک خانه کوچک و عجیب برخوردند. کسی در خانه نبود و آنها شب را آنجا گذراندند. صبح روز بعد، از گرسنگی از خواب بیدار شدند. توی خانه چیزی نبود، جز یک کاسه آب گوشت و یک تکه کوچک گوشت که برای سه نفرشان کافی نبود. قرار گذاشتند ماهیگیر گوشت را بپزد و دو نفر دیگر بروند در جنگل دنبال غذای دیگری بگردند. ماهیگیر تازه کاسه آب گوشت را بار گذاشته بود که پیرزن عجوزه ریزنقشی پیدایش شد. دامن قرمز پوشیده بود و کلاهی روی سرش داشت. با التماس از ماهیگیر خواست یک تکه کوچک گوشت به او بدهد. ماهیگیر که آدم دل‌رحمی بود، خم شد روی ظرف غذا که تکه گوشتی به او بدهد، ولی یکباره پیرزن پرید روی پشتش و او را خم کرد و صورتش را ناخن کشید. ماهیگیر که ترسیده بود، زیر اجاق خزید. آن وقت پیرزن غیبش زد و اجاق خاموش شد.

نزدیک غروب دو رفیق به خانه برگشتند. بخت یارشان بود و خرسی شکار کرده بودند. دل و روده‌اش را بیرون کشیدند و آن را پاره پاره کردند. بعد گوشت را پختند و بالاخره چیزی پیدا کردند که بخورند.

روز بعد ماهیگیر با هانس به شکار رفت و شکارچی در خانه ماند که غذا بپزد. اتفاقی که برای ماهیگیر افتاده بود، برای این شکارچی هم پیش آمد. پیرزن دامنْقرمز یکباره جلو روی او ظاهر شد و موقعی که شکارچی داشت برایش گوشت می‌برید، جست زد روی پشتش و صورتش را ناخن کشید و او را وادار کرد زیر اجاق برود. شکارچی تا غروب همین طور زیر اجاق بود تا اینکه دو رفیق دیگرش آمدند و غذا خواستند که البته شکارچی حاضر نکرده بود.»