کتاب قصه ها و افسانه های مردم ایتالیا

کتاب قصه ها و افسانه های مردم ایتالیا با عنوان اصلی ItalienischeMÌrchen نوشتهٔ یان ولادیسلاف و ترجمهٔ فرهاد فراهانی و نعمت الله یاقوتی پور توسط انتشارات شرکت کتاب هرمس منتشر شده است. این کتاب جزو مجموعه «افسانه‌های ملل» بوده و با همکاری مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها منتشر شده است. عنوان اصلی کتاب Italienische Märchen به معنای «قصه‌های ایتالیایی» است. این کتاب در سال ۱۳۸۳ برای اولین‌بار چاپ شده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب قصه ها و افسانه های مردم ایتالیا

کتاب قصه‌ها و افسانه‌های مردم ایتالیا مجموعه‌ای از افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه‌ی ایتالیایی را روایت می‌کند. یان ولادیسلاف، گردآورندهٔ این مجموعه، این قصه‌ها را به زبانی شیوا بازنویسی کرده است. هدف از گردآوری و ترجمهٔ این افسانه‌ها، آشنایی خوانندگان فارسی‌زبان با فرهنگ و فولکلور غنی کشور ایتالیا است. این قصه‌ها که نسل به نسل منتقل شده‌اند، معمولاً شامل شخصیت‌های فانتزی، حوادث خارق‌العاده و درس‌های اخلاقی هستند که جنبه‌های مختلفی از زندگی، باورها و ارزش‌های مردم ایتالیا را بازتاب می‌دهند.

خلاصه کتاب قصه ها و افسانه های مردم ایتالیا

کتاب قصه‌ها و افسانه‌های مردم ایتالیا مجموعه‌ای از روایت‌های شفاهی و داستان‌های عامیانه‌ی ایتالیایی است که توسط یان ولادیسلاف جمع‌آوری و بازنویسی شده‌اند. این قصه‌ها شامل طیف وسیعی از موضوعات، از جمله داستان‌های حیوانات سخنگو، شاهزاده‌ها و شاهدخت‌ها، جادوگران و موجودات افسانه‌ای، و ماجراهای افراد عادی در مواجهه با چالش‌های زندگی هستند. هر قصه پیام یا حکمتی را در خود دارد و به نوعی به شناخت آداب و رسوم، باورها و تخیل مردم ایتالیا کمک می‌کند. این مجموعه به خواننده فرصت می‌دهد تا به دنیای پر رمز و راز و جذاب فولکلور ایتالیا قدم بگذارد و با میراث داستانی این سرزمین آشنا شود.

چرا باید کتاب قصه ها و افسانه های مردم ایتالیا را بخوانیم؟ 

خواندن کتاب قصه‌ها و افسانه‌های مردم ایتالیا فرصتی بی‌نظیر برای غرق شدن در دنیای فولکلور ایتالیاست. این کتاب نه تنها سرگرم‌کننده است، بلکه پنجره‌ای به فرهنگ، باورها، آرزوها و حتی شوخ‌طبعی مردم ایتالیا می‌گشاید. از طریق این قصه‌ها می‌توانیم با تاریخ شفاهی یک ملت آشنا شویم و درک عمیق‌تری از ارزش‌ها و دیدگاه‌های آن‌ها به دست آوریم، ضمن اینکه با شخصیت‌ها و ماجراهای جذاب و تخیلی، لحظات دلنشینی را تجربه خواهیم کرد.

خواندن کتاب قصه ها و افسانه های مردم ایتالیا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ 

خواندن این کتاب را به تمامی علاقه‌مندان به ادبیات داستانی، خصوصاً افسانه‌ها و فولکلور ملل مختلف پیشنهاد می‌کنیم. همچنین، نوجوانان و بزرگ‌سالانی که به دنبال داستان‌های سرگرم‌کننده و در عین حال آموزنده هستند، می‌توانند از این مجموعه لذت ببرند. کسانی که به فرهنگ ایتالیا و شناخت ابعاد مختلف آن علاقه دارند نیز این کتاب را مفید خواهند یافت.

درباره یان ولادیسلاف

یان ولادیسلاف (Jan Vladislav) متولد ۱۹۲۳، نویسنده‌ای است که در زمینهٔ گردآوری و بازنویسی افسانه‌های عامیانه فعالیت داشته است. او به دلیل کارهایش در زمینهٔ ادبیات کودکان و بازگو کردن داستان‌های فولکلوریک از کشورهای مختلف شناخته شده است. آثار او به چندین زبان ترجمه شده و در سطح بین‌المللی مورد استقبال قرار گرفته‌اند. کتاب «Italienische Märchen» یا «قصه‌های ایتالیایی» یکی از آثار معروف او در زمینهٔ گردآوری افسانه‌های عامیانه است.

بخشی از کتاب قصه ها و افسانه های مردم ایتالیا

«سرباز ناپلی خود را پشت در مخفی کرد و ساکت نشست. با خارج شدن اولین زن، شمشیرش را به حرکت درآورد و بی‌صدا و آرام، سر آن جادوگر پیر را از تنش جدا کرد. سر دومی و سومی را هم به این ترتیب به زمین انداخت، سپس فانوس، شمشیر و تفنگ آنها را برداشت و به محلی که دوستانش خوابیده بودند، بازگشت. فانوس را بالا گرفت تا امتحان کند که واقعاً می‌شود با آن تا دوردستها را دید یا جادوگران، حرف بیخود زده‌اند. ولی حق با آنها بود، قصری را در فاصله‌ای بسیار دور دید که ارتشی مجهز پیرامون آن را گرفته و در ایوان آن گرگ درنده به زنجیر کشیده‌ای که از چشمش آتش می‌بارید، نعره می‌زد. شمشیر جادویی را به دور خود چرخاند و فانوس را بالا گرفت. سربازانِ به خاک‌افتاده را ملاحظه کرد که هیچ‌یک زنده نمانده و همه مرده بودند. سرباز ناپلی تفنگ خود را امتحان کرد، گرگ را هدف گرفت و آن حیوان درنده را کشت، سپس فانوس به دست و شمشیر و تفنگ بر دوش، به سوی قصر رفت.

در زد، ولی هرچه صدا زد، پاسخی نشنید. بناچار، خودش درِ قصر را باز کرد، گویی نیرویی جادویی به کمکش آمد. وارد قصر شد، از این سالن به آن سالن رفت ولی کسی را نیافت، فقط در آخرین و زیباترین سالنها، دختر زیبایی را دید که بر تختی مجلل خوابیده بود.»