کتاب تلفن بی موقع
معرفی کتاب تلفن بی موقع
کتاب تلفن بی موقع، نوشته ریموند کارور، با ترجمه مصطفی مسطور، جلد چهل و ششم مجموعه تجربههای کوتاه است. بیست سال پیش که مجموعه تجربههای کوتاه زیر نظر حسن ملکی برای اولینبار منتشر شد، هدفش کمک به عاشقان کتاب بود که فرصت کمی برای مطالعه داشتند. این مجموعه را نشر چشمه دوباره منتشر کرده است.
درباره کتاب تلفن بیموقع
ساعت سه بعد از نیمه شب زنگ تلفن در خانه میپیچد. جک با فریاد همسرش از خواب میپرد و میرود گوشی را برمیدارد. آن سوی خط صدای زنی مست میخواهد با مردی به نام باد صحبت کند. جک با عصبانیت گوشی را میگذارد. این اتفاق یکی دوبار دیگر میافتد. جک و آیریس که حسابی بیخواب شدهاند تا خود صبح توی تختخواب از چیزهایی حرف میزنند که تا به حال نگفته بودند و تازگی دارد. در حالی که صبح روز بعد کار و زندگی روزمره دوباره در انتظار آنان است.
خواندن کتاب تلفن بیموقع را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوست داران ادبیات جهان و علاقهمندان به داستان کوتاه از کتاب تلفن بیموقع لذت میبرند. اگر کارهای ریموند کارور را دوست دارید، کتاب تلفن بیموقع برایتان جذاب است.
درباره ریموند کارور
ریموند کارور با نام کامل ریموند کِلِوی کاروِر جونیور در تاریخ ۲۵ مه ۱۹۳۸ در کلتسکنی، اورگن به دنیا آمد. ریموند کارور نویسنده داستانهای کوتاه و شاعر امریکایی بود. او یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم و همچنین یکی از کسانی شمرده میشود که موجب تجدید حیات داستان کوتاه در دههٔ ۱۹۸۰ شدهاند. یکی از مشهورترین نوشتههای با نام وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم. در سال ۱۹۸۱ چاپ شد. ریموند کارور برای داستان یک چیز کوچک و خوب، جایزه اُ.هنری را دریافت کرد.
ریموند کارور در تاریخ ۲ اوت ۱۹۸۸ از دنیا رفت.
بخشی از کتاب تلفن بیموقع
ساعت سهٔ بعد از نیمهشب صدای زنگ تلفن توی خانه میپیچد. از ترس نزدیک است قالب تهی کنیم. زنام فریاد میزند: «پناه بر خدا، این دیگه کی ئه! گوشی رو بردار! گوشی رو بردار!» کلید چراغ را در تاریکی پیدا نمیکنم، بلند میشوم و به اتاقی که تلفن هست میروم. چهارمین زنگ را که میزند گوشی را بر میدارم. زنی مست از آنطرف خط میگوید: «باد اونجا ست؟» میگویم: «ای بابا، عوضی گرفتهید خانم.» و گوشی را میگذارم.
چراغ را روشن میکنم و به دستشویی میروم. درست همین وقت دوباره صدای زنگ تلفن بلند میشود. زنام از اتاقخواب فریاد میزند: «جک، تو رو به خدا گوشی رو بردار، این وقت شب چی میخوانْد، دیگه تحملش رو ندارم.» با عجله از دستشویی بیرون میآیم و گوشی را بر میدارم. همان زن است: «باد؟ چی کار میکنی، باد؟» میگویم: «گوش کن خانم! شمارهتون اشتباه ئه. دیگه به این شماره زنگ نزنید.» میگوید: «من باید با باد حرف بزنم.» گوشی را میگذارم، صبر میکنم. تلفن دوباره زنگ میزند، گوشی را بر میدارم و آن را کنار تلفن، روی میز میگذارم. اما صدای زن را میشنوم: «باد، خواهش میکنم با من حرف بزن.» گوشی را همانطور روی میز رها میکنم، چراغ را خاموش میکنم، از اتاق بیرون میروم، و در را پشت سرم میبندم.
به اتاق خواب که بر میگردم، میبینم چراغ روشن است و آیریس، زنام، به لبهٔ بالای تخت تکیه داده و زانوهایش را زیر روانداز جمع کرده، بالشی پشت سرش گذاشته، و بیشتر سر جای من است تا در جای خودش. روانداز را تا شانههایش بالا کشیده. لبهٔ پایین پتوها و ملحفهها از زیر تشک درآمدهاند. اگر بخواهیم دوباره بخوابیم ــ که من به هرحال قصدش را دارم ــ باید رختخواب را دوباره مرتب کنیم.
آیریس میگوید: «این تلفن لعنتی دیگه چی بود؟ باید دوشاخهش رو میکشیدیم. گمانم یادمون رفت. یه شب دوشاخه رو نکشیم، خواب راحت نداریم. باورم نمیشه.»
حجم
۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
نظرات کاربران
فقط یک سوال ازمترجم محترم داشتم منظوراز"ئه"درمتن چیه؟چه واژه ای هست که به ئه ترجمه شده که درهردوجمله یکبارهم تکرارشده؟مثلاً (چه مرگش ئه)!!!!!!!!
اگر میخواید وقت تون رو تلف کنید حتما همچین چیزایی رو بخونید
این کتاب توهینی بود به شعور من کتابخوان😒 بسیار بیسروته و پیشپاافتاده😶
داستان را دوست داشتم ولی نه این ترجمه را خیلی غلط نوشتاری داره داندان کروچه ؟!!!! منظورش دندان قروچه هست
یه مزاحم تلفنی و یکسری حرفای.......
پر از غلط املایی...و بی محتوا
من خوندنش رو توصیه نمیکنم
یه جاهایی ویراستاری اثر اذیتم میکرد، ولی در کل لذت بردم از خوندنش
کوتاه و با مفهوم بود