دانلود رایگان کتاب کوچکترین چیزها را می‌دیدم ریموند کارور ترجمه شادی شریفیان

معرفی کتاب کوچکترین چیزها را می‌دیدم

«کوچکترین چیزها را می‌دیدم» داستان کوتاهی به قلم ریموند کارور(۱۹۸۸-۱۹۳۸)، نویسنده آمریکایی است. زمان تقریبی مطالعه: ۷ دقیقه
حمید
۱۳۹۷/۱۲/۰۵

کاش مترجم عزیز نام کتاب را تغییر نمیداد: من میتوانستم همه ی چیزهای کوچک را ببینم. این "میتوانستم" خیلی تاثیر گذاره. نانسی سالخورده جزئیات زندگیش عذابش میده. با کلیف ازدواج کرده و مشکلاتش راحتش نمیذاره. داستان پر از استعاره س.

- بیشتر
Omid r kh
۱۳۹۷/۱۰/۳۰

دوستانی که بدون هیچ تحلیلی از داستان تند و تند میاید نظر منفی و یک ستاره میدید بهتره بدونید که گاهی داستان در مورد چیزی نیست که داره میگه، در مورد چیزیه که نمیگه و توی مخاطب باید فعالانه کشفش

- بیشتر
آبرنگ
۱۳۹۸/۰۲/۲۴

یاد بچگیام افتادم ؛ مامان بزرگم یهو وسط قصه گفتن خوابش میبرد و قصه ناتمام حرصمو درمیاورد!😂😂🙈

Abolfazl.RPx
۱۳۹۹/۰۳/۱۸

اگر با روان درمانی ACT یکم آشنا باشیم و یا با مولانا، این داستان برامون قابل درک تر میشه. به نظر من داستان جوش خوردن دو نفر با افکار و احساساتشون رو نشون میده که باعث کم شدن رضایتشون از

- بیشتر
Mr.horen~
۱۴۰۰/۰۴/۱۱

خیلی باحال بود لازمش داشتم ! شاید مسخره بیاد ..ولی مثلا ببین : کدوم یکی از ما یه شب ماه کامل وقتی از بیرون صدایی میاد ..میریم بیرون و دنبال سام که معلوم نیست چشه میریم کنار بوته گل رز 😐😂😂😂 حلزون ها

- بیشتر
ایمان
۱۴۰۲/۱۰/۰۴

تو این داستان رئالیستی، من حیاط خانه راوی رو در شبی مهتابی میبینم، همه خوابند در کنار نردهای حیاط حلزون بدون صدف عظیم الجثه ای آرام به سمت در نیمه باز خروجی میخزه و رد لزجش زیر نور ماه برق

- بیشتر
Morteza.Mkh
۱۴۰۲/۰۸/۱۷

ریموند کارور ، نویسنده ای شهیر که داستان هایش برای مدتی از فکرتان بیرون نمی رود ، چرا؟ حتی اون دسته از کسانی که داستان‌ رو خوندن و به نظرشون این رسید که خب حالا که چی ، اصلا این

- بیشتر
مسافر
۱۳۹۹/۰۶/۰۶

بسیار خوب محیط و تجربیات چقدر برما تاثیر دارند....

omid bayat
۱۴۰۲/۰۹/۱۸

من شخصی کتاب خوان و با قدرت تحلیل بالا نیستم.داستان در رو خوندم و در نظرم خیلی معمولی و بی مفهوم بود.ولی وقتی نظرات و تحلیل دوستان رو خوندم به نظرم خیلی خوب و زیبا بود.وقتی کتاب میخونیم خیلی مهمه

- بیشتر
آیناز ر
۱۴۰۰/۰۹/۱۵

کتاب خوبی بود دوست داشتم منطق داستان برام جدید و جالب بود کتاب خیلی کوتاه و خوب بود بهش هفت از ده میدم

«این وقت شب داری چه‌کار می‌کنی سام؟»
ن. عادل
سام و کلیف قبلاً دوست هم بودند
ن. عادل
لحظه‌ای به دنیای بیرون از خانه‌ام فکر کردم، و بعد به هیچ‌چیز فکر نکردم جز این‌که باید هرچه زودتر بخوابم.
نیلو
بلند شد دستم را گرفت و به‌طرف بوته‌های گل سرخش برد.
...
زیر نور ماه همه‌چیز روشن بود. خانه‌ها و درخت‌ها، تیرها و سیم‌های برق، تمام دنیا.
hamtaf
هر پخمۀ کودنی می‌توانست طرح یک صورت را در آن ببیند.
Mr.horen~
هواپیمایی از بالای سرمان گذشت. سرنشینان آن را مجسم کردم که با کمربندهای بسته روی صندلی‌هایشان نشسته‌اند. بعضی‌ها چیزی می‌خوانند، بعضی‌ها هم به پایین، به زمین چشم دوخته‌اند.
...
هواپیمایی از بالای سرمان گذشت. سرنشینان آن را مجسم کردم که با کمربندهای بسته روی صندلی‌هایشان نشسته‌اند. بعضی‌ها چیزی می‌خوانند، بعضی‌ها هم به پایین، به زمین چشم دوخته‌اند.
...

حجم

۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

قیمت:
رایگان